تأملی
بر
تفسیری از «لبخندی»
که
لبخند
نیست.
ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
سرچشمه:
آینده ما
۲۸ مرداد و اندیشه هائی در باره یک لبخند
رضا نافعی
۲۸ مرداد و اندیشه هائی در باره یک لبخند
رضا نافعی
«عصر ۲۷ مرداد
آقای هندرسون
سفیر کبیر آمریکا
به ملاقات دکتر مصدق رفت و صریحا اعلام نمود:
«چون دولت امریکا
ایران
را
در کام کمونیسم می بیند
و
کشورتان در اختیار توده ای ها ست،
دیگر رابطه ای با شما نخواهد داشت.»
دکتر مصدق جواب داد:
«من الان دستور می دهم جلوی تظاهرات توده ای ها را بگیرند.»
(عمیدی نوری به نقل از روزنامه اطلاعات ۲۷ مرداد ۱۳۵۳)
سؤال
این است
که
چرا سفیر کبیر امپریالیسم یانکی
نه یک هفته قبل
بلکه
درست در ۲۷ مرداد
به سراغ دکتر مصدق یانکی پرست می رود؟
۱
عصر ۲۷ مرداد
آقای هندرسون
سفیر کبیر آمریکا
به ملاقات دکتر مصدق رفت
آقای هندرسون
سفیر کبیر آمریکا
به ملاقات دکتر مصدق رفت
رفتن لویی هندرسون
به
به
سراغ دکتر مصدق
در
۲۷ مرداد،
شیعیان آخرالزمان
را
به
یاد رفتن شمر ابن ذی الجوشن
به
سراغ امام حسین
در
روز تاسوعا
می اندازد.
هدف شمر ابن ذی الجوشن
ایزوله کردن امام حسین از یارانش بود.
چون
شمر ابن ذی الجوشن
برای قمر بنی هاشم و پهلوانان دیگر
امان نامه ای
برده بود.
هدف و آماج لویی هندرسون از این دیدار با دکتر مصدق
دو روز پس از شکست توطئه سرنگونی
(در ۲۵ مرداد)
و
یک روز قبل از عاشواری ۲۸ مرداد
چه بوده است؟
۲
قبل از دادن جواب به این سؤال
به حدیثی از حریفی در نشریه فردا نظر می اندازیم:
ملاقات دکتر مصدق با هندرسون سفیر آمریکا
و
سرکوب تظاهرات مردم
لویی هندرسون
سفیر وقت آمریکا در ایران
که
در
بحبوحه کودتای ۲۸ مرداد
در بیروت به سر میبرد،
تقاضای ملاقات فوری با دکتر
مصدق را دارد.
لویی هندرسون
که تظاهرات مردم را خطری برای نمایندگی های
آمریکایی (؟) در ایران تلقی می کرد به نخست وزیر ایران می گوید:
«اگر این
تظاهرات ادامه پیدا کند، همه گروه دیپلماتیک از ایران خارج خواهند شد»
مصدق می گوید:
«نه، این کار را نکنید!»
پس از این ملاقات تمامی
تظاهرات، از جمله تظاهرات توده ای ها و مردم عادی
نیز سرکوب می شود.
با خالی شدن
خیابان ها از مردم در روز ۲۷ مرداد
که
اقدام فریبکارانه ای از سوی
آمریکا بود،
زمینه مساعدی برای ساقط کردن دولت مصدق فراهم می آید
و
در ۲۸
مرداد علناً کودتای انگلیسی - آمریکایی به پیروزی می رسد.
۳
عصر ۲۷ مرداد
آقای هندرسون
سفیر کبیر آمریکا
به ملاقات دکتر مصدق رفت.
آقای هندرسون
سفیر کبیر آمریکا
به ملاقات دکتر مصدق رفت.
بنابرین،
هدف و آماج لویی هندرسون
خالی کردن صحنه از سپاه توده تحت رهبری حزب توده بوده است.
اگر به تهدید لویی هندرسون دقت شود،
این هدف و آماج او آشکار می گردد:
«چون
دولت امریکا
ایران
را
در کام کمونیسم می بیند
و
کشورتان در اختیار توده ای ها ست،
دیگر رابطه ای با شما نخواهد داشت.»
ایران
را
در کام کمونیسم می بیند
و
کشورتان در اختیار توده ای ها ست،
دیگر رابطه ای با شما نخواهد داشت.»
این تهدید معنایی جز خالی کردن صحنه از توده و حزب توده ندارد.
قبل از ادامه تأمل
این
سؤال موذی
بسان جن کوچولوی رو دار سمج و سرسختی
خود را به در و دیوار ذهن مفلوک می کوبد
و
جواب می طلبد:
اگر
قضیه
از
این قرار بوده
و
واقعا
هم
از
این قرار بوده،
پس خاین قلمداد کردن حزب بینوای توده
به بهانه خالی گذاشتن صحنه از سپاه توده
به چه دلیل منطقی و تجربی است؟
این کلاغان کوندریده
که
همچنان و هنوز
شب و روز
بر حزب توده می رینند،
کیانند؟
۴
دکتر مصدق جواب داد:
«من الان دستور می دهم جلوی تظاهرات توده ای ها را بگیرند.»
«من الان دستور می دهم جلوی تظاهرات توده ای ها را بگیرند.»
اگر چنین بوده،
واقعا
هم
چنین بوده،
پس چرا حزب توده خاین قلمداد می شود و نه، دکتر محمد مصدق؟
چرا
جای علت و معلول
بی شرمانه
عوض می شود؟
سؤال این است
که
بی اعتنا به مقوله خیانت،
آیا دکتر مصدق خر نبوده است؟
چون
کسی که دو روز قبل به مدد حمایت حزب بیدار توده
توطئه ۲۵ مرداد
را
سرکوب کرده،
فقط اگر خر باشد،
دستور جلوگیری از تظاهرات توده ای
در روز ۲۸ مرداد
را
صادر می کند.
محمد مصدق
اما
بی کمترین تردید خر نبوده است.
سؤال
این است
که
چی بوده است؟
۵
محمد مصدق
ما را از برخی نقطه نظرها
به یاد سالوادور النده می اندازد:
الف
همان هشدارهایی را که حزب توده به دکتر محمد مصدق داده است،
فیدل کاسترو
به سالوادر النده داده است.
ب
همان بی اعتنایی دکتر مصدق
به
هشدار های حزب توده
را
سالوادور النده
به
هشدارهای فیدل کاسترو
داشته است.
پ
سرلشکر فضل الله زاهدی
که
روزی یارِ غارِ دکتر مصدق بود
و
وزیر کشور او بود،
نخست وزیر دولت کودتا می شود.
ت
درست به همان سان
که
اگوستو پینوچه
یار غار سالوادور النده بوده
و
پس از پیروزی خونتای نظامی
جای او را می گیرد.
ث
در دادگاه نظامی
کسانی
دکتر مصدق
را
محاکمه می کنند
که
همگی
در دولت مصدق مشغول خدمت بوده اند.
ج
همین فاجعه
درست در شیلی تکرار می شود.
ح
همان سرکوب خشن و خونین حزب توده
که
در ایران
توسط خونتای نظامی صورت می گیرد.
خ
همان سرکوب فرزندان توده نیز در شیلی تکرار می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر