۱۳۹۵ دی ۱۸, شنبه

سیری در براهین مربوط به اثبات وجود خدا (1)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک مان دانا
  ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

اولش میخواستم تمام برهان های اثبات خدا رو
در یک پست بگم و کیلویی همشون رو رد کنم و خلاص
اما دیدم برهان های خدا یکی و دوتا که نیستند .
یعنی هرکی از مامانش قهر کرده
یه برهان در اثبات وجود خدا آورده .

·       این کار مان دانا در زمینه ی «براهین مربوط به اثبات وجود خدا»، فی نفسه کار فوق العاده عظیم و ارزشمندی است که انرژی مادی و فکری کلان در آن سرمایه گذاری شده است.
·       احتمالا برای تدوین این پژوهش، ماه ها کار مادی و فکری کمرشکن انجام گرفته است.
·       قدردانی از زحمات عمدتا مادی توده های مولد و زحمتکش و از زحمات عمدتا فکری زحمتکشان فکری، یکی از مهمترین تکالیف اخلاقی هر انسان شریف و زحمتکشی است.
·       خود همین قدردانی معیار مطمئنی برای تعیین درجه ی آدمیت آدم ها، جایگاه اجتماعی آنان و پایگاه طبقاتی آنان است.

1
اولش میخواستم تمام براهین اثبات خدا رو
در یک پست بگم و کیلویی همشون رو رد کنم و خلاص

·       چنین کاری، نه امکان پذیر است و نه اصولا و اساسا، کار است.

·       چنین کاری کسب و کار دو دسته از عنسان ها ست:

الف
·       اولا کسب و کار کسانی است که در عمر درازشان دست به سیاه و سفید نزده اند و بسان انگل از قبل رنج و زحمت دیگران زیسته اند.
·       حیف و میل و ریخت و پاش نعمات مادی و فکری و هنری، کسب و کار اجامر اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی واپسین است.

·       دلیل این بی اعتنائی به رنج و زحمت مادی و فکری زحمتکشان مادی و فکری عدم تجربه کار مادی و فکری است.


·       این اجامر انگل،  بخش اعظم مواد غذائی را به سطل زباله می ریزند.
·       چون نمی دانند که توده های مولد و زحمتکش برای تهیه گندم و نان و آب و برنج و گوشت و نوشابه های متنوع چه زجری کشیده اند.

ابر و باد و مه خورشید و بشر در کار اند
تا تو نانی به کف آریو به غفلت بخوری.
با پوزش از سعدی
خردمند خردگرای خردورز شیراز

ب
·       از این رو، می توان گفت که حیف و میل نعمات مادی و فکری کسب و کار جاهل جماعت است.
·       برای اینکه هر اثر مادی و فکری اگر هم از نقطه نظرهائی معیوب باشد، حاوی جنبه های و جوانب مثبت و مفید و ارجمند است.

2
اولش میخواستم تمام براهین اثبات خدا رو
در یک پست بگم و کیلویی همشون رو رد کنم و خلاص

·       هنر،  نه ارزیابی «کیلوئی» آثار مادی و فکری و هنری، بلکه تمیز حقیقی از باطل و تفکیک و تمییز مفید از مضر، مثبت از منفی است.
·       هنر،  تحلیل دیالک تیکی آثار مادی و فکری و هنری همنوعان است.
·       هنر تعیین حسن و عیب آنها، نقد و حذف معایت شان و حفظ و توسعه محاسن شان است. 

3
اما دیدم براهین اثبات وجود خدا یکی و دوتا که نیستند .

·       دلیل مؤلف برای پرهیز از ارزیابی کیلوئی و رد کردن چشم بسته براهین مطروحه، کمیت آنها ست.
·       چون تعداد براهین بیشتر از یکی دو تا ست، مؤلف به این نتیجه می رسد که ارزیابی کیلوئی آنها و رد کردن چشم بسته آنها، مصلحت نیست.

·       آنچه برای مؤلف بی اهمیت است، کیفیت براهین است.

·       از قضا در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین کننده از آن  کیفیت است.

·       شیخ شیراز به این دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی به خوبی واقف بوده است:

گلستان سعدی

آن شنیدی که لاغری دانا
گفت
ـ  باری ـ
به ابلهی فربه:
«اسب تازی اگر ضعیف بود
همچنان از طویله ای خر، به»

·       معنی تحت اللفظی:
·       شنیده ای که روزی، لاغر دانائی به چاق ابلهی گفت:
·       «اسب تازی، حتی اگر ضعیف باشد، باز هم از دهها خر، بهتر است.»

·       صرفنظر از ایرادات این سخن، منظور شیخ شیراز، این است که در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین کننده از آن  کیفیت است.
·       اسب تازی واحدی بهتر از یک طویله ی مملو از خر است.

·       سعدی برای تأکید بر نقش تعیین کننده کیفیت، نه به مقایسه یک اسب تازی معمولی با یک خر، بلکه به مقایسه اسب تازی ضعیفی با دهها خر می پردازد.

·       کمیت هیچ واره نیست.
·       ولی ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده از آن کیفیت است.

4
اما دیدم براهین اثبات وجود خدا یکی و دوتا که نیستند.

·       آنچه که مؤلف ضمنا ملتفت نیست، دلیل همین کمیت چشمگیر براهین است.

·       تعداد بیشماری از براهین برای اثبات چیزی، دال بر خیلی چیز ها ست: 

الف
·       اولا دال بر دشواری اثبات آن چیز است.

ب
·       ثانیا دال بر اهمیت چشمگیر آن چیز است.
·       اگر بود و نبود چیزی یکسان باشد، کسی زحمت اثبات وجود آن را به خود نمی دهد.

·       سؤال این است که چرا اثبات وجود خدا این چنین مهم است؟

·       ضمنا چرا اثبات وجود خدا، فوق العاده دشوار است؟ 

5
اما دیدم براهین اثبات وجود خدا یکی و دوتا که نیستند
یعنی هرکی از مامانش قهر کرده
یه برهان در اثبات وجود خدا آورده

·       به نظر مؤلف خوش خیال، دلیل کمیت چشمگیر براهین، سوبژکتیو است.
·       یعنی دلبخواهی است.
·       فردی است.
·       سلیقه ای است.
·       بسته به میل و هوس و حالت روحی و روانی این و آن است.

·       از این خبرها نیست.
·       هر تلاشی ـ با هر کیفیتی ـ برای اثبات وجود چیزی، اولا بنا بر ضرورت معینی است.
·       ثانیا کار چه بسا طاقت فرسائی است.

·       اکثریت آدم ها تا تجربه نکنند، نخواهند دانست که هر کار مادی و فکری، کلی انرژی و نیرو از کارگر مادی و فکری می ستاند.

·       بدترین توهین به زحمتکش مادی و فکری، تخریب آثار او ست.
·       بی اعتنائی به آثار او ست.

·       کسی که در فیسبوک ـ به عنوان مثال ـ به هر دلیلی در 5 دقیقه به 50 مطلب لایک مکانیکی و الکی می زند، بدترین توهین را به کارگران فکری مربوطه روا می دارد.

·       حکایتی راجع به سعدی در این زمینه هست که خود قابل تأمل است:

می گویند:
 روزی سعدی خشت زنی را می بیند که
بر اشعارش آفتابه برمی دارد.
 ناراحت می شود
بعد به لگد کردن خشت های خشت زن می پردازد
تا به او نشان دهد که
تخریب آثار فکری
دست کمی از تخریب آثار مادی ندارد.

·       خشت زن اما خرتر از خر بوده است و از مشقت کار فکری سعدی بی خبر بوده است.

·       به همین دلیل پس از شناخت سعدی بی شرمانه او را مفتخور نامیده است و خشت زنی را شق القمر تر از خردورزی دانسته است:    
 
هر که در شیراز بود و خورد، مفت
می تواند شعرهای خوب، گفت

گر دو روزی خشت اندازی کنی
 
اردک از کونت در آید جفت، جفت

·       شعور اجامر جمهوری جماران و جمکران هم در حد شعور خشت زن خرتر از خر است.

·       خر نمی داند که سعدی عمری را در دیار غربت برای کسب لیاقت خود اندیشی صرف کرده است.

قدر زر، زرگر شناسد
قدر گوهر، گوهری.

هر کس اولماز، مشتری
کالای عقلانیته

با پوزش از میرزا علی معجز
روشنگری بی نظیر دیار آتش ها

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. خشت زن نه خر است و نه از خر خرتر. خشت زن کارگری است وارسته که توانایی دفاع از منافع خود را با جسارتی در حد یک انسان مدرن داراست. خشت زن در برابر کسانی که با کار فکری، فکر می کنند ک.ر غول را شکانده اند قد علم کرده و بی مهابا از حقوق کارگران یدی دفاع می کند. خشت زن کارگر آگاهی است که بدرستی سعدی را به باد انتقاد می گیرد. او به صرف اینکه سعدی را می شناسد اظهار نظرش بر پایه شناخت صورت گرفته است نه بر اساس بخارات معده. در عین حال توانایی خواندن اشعار سعدی را از حغظ داراست، حتی اگر در خواندن این اشعار خطاهایی نیز مرتکب شده باشد.
    بنابراین خشت زن، خشت زن بیسوادی نیست و در پاسخی که به سعدی می دهد نشانه هایی جدی از اینکه سعدی با انسانی طرف است که فکر می کند، مشهود است.
    خشت زن در آینه اشعار سعدی منافع خود و همکیشانش را نمی بیند. بنابراین شناخت خشت زن از سعدی شناخت سطحی نیست
    و اگر سعدی را با مفتخواران هم کاسه می کند تنها حاضر جوابی صرف نیست.
    مطمئن باشیم اگر خشت زن سعدی را یکی از هم طبقه های خود می دانست، نه یکی از افراد وابسته به طبقات بالایی. نه این چنین سرسری اشعار او را می خواند و نه اینچنین پاسخی به سعدی می داد.
    در ضمن فراموش نکنیم که طنازی خشت زن ـ صرفا در این حکایت ـ از طنازی سعدی نیز قوی تر است.

    پاسخحذف