۱۳۹۵ دی ۱۷, جمعه

سیری در فرمایشات محمد مجتهدی شبستری (10)


 محمد مجتهد شبستری
(۱۳۱۵ در شبستر)
چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند؟
(۰۵ دی ۱۳۹۵)
منبع:
وب ‌سایت شخصی محمد مجتهد شبستری
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

 ۳
در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که
 مقامات دینی و سیاسی در چندین دانشگاه بزرگ کشور
برای سخنرانی اینجانب مانع تراشی کردند و گفتند:
 «چون محمد مجتهد شبستری در موضوعات دینی القاء شبهه می‌کند،
 جلسات او باید به صورت مناظره انجام شود»،
از خود پرسیدم:
 «با وضع مبتذل و غیرمؤثر و غیر مفید که مناظرات در کشور ما دارد
من با چه کسانی اگر مناظره کنم،
کار لغو انجام نداده ام؟»

 پس از قدری تأمل پاسخ خود را چنین یافتم که
 تنها رویاروئی مستقیم، با «مراجع تقلید»
 آنهم در محیط دور از هاله‌ های قداست موهوم
و پرداختن به پرسشهای بنیادین و طلب جواب های صریح آن آقایان
 به این پرسش ها و بحث درباره جواب های آنها است
که ممکن است کار لغو نباشد و شاید تاحدودی موجب تحول فکری و تکان خوردن قرائت رسمی منجمد و خشونت ‌زای دینی گردد.
به خودم گفتم:
 «آری تنها در این صورت است که اگر مناظره انجام شود
مبتذل و لغو نخواهد بود.»

·       این سومین تز محمد مجتهدی شبستری است.
·       ما باید این تز او را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم: 

1
در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم  

·       محمد مجتهدی شبستری با مفهوم «فشار های وارده بر خود»، دست به عوامفریبی می زند.

·       چرا و چگونه؟ 

2
در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم  

·       محمد مجتهدی شبستری ـ قبل از همه ـ خود را و امثال خود را نماینده اپوزیسیون ضد جمارانی جا می زند.
·       طبقه حاکمه ی از فرق سر تا نوک پا مرتجع، محمد مجتهدی شبستری را به بهانه هرمه نویتیکی (به بهانه تفسیر دیگر از آیات قرآن و روایات و احادیث و اخبار)، «تحت فشار» قرار می دهد.

·       خواننده و شنونده خر خیال می کند که اجامر جماران، محمد مجتهدی شبستری را به چاه جمکران انداخته اند و دمار از روزگارش در آورده اند.


·       اگر خواننده و شنونده فرمایشات او، هنوز حافظه داشته باشد، خیال می کند که محمد مجتهدی شبستری را بسان سران حزب توده بازداشت کرده اند، در نهایت ذلت در دانش کاه اوین به بند کشیده اند و چنان گرسنگی داده اند که حتی به پوست خیار له شده در زیر پای این و آن هجوم می برد.
·       بعد او را بسان پیران پرولتاریا، آش و لاش کرده اند و به توبه واداشته اند و در تله ویزیون ها و مدفوعات جمارانی مجبور به اعتراف به خیانت های خود کرده اند و بعد تیرباران و اعدام کرده اند و یا در بهترین حالت از طویله عیران فراری داده اند و به ذلت در غربت مجبور ساخته اند.   

3
در ماه‌ های اخیر
  فشارهای وارد بر صاحب این قلم

·       سؤال این است که زیر این کاسه ی «فشار های وارده بر اعضای ارگانیک طبقه حاکمه»، چه نیمکاسه ای نهفته است؟

·       این فرم از فشارها فقط به جمهوری جماران محدود نمی شود.


·       طبقه حاکمه امپریالیستی، حتی رؤسای جماهیر را به بهانه های کذائی قانون شکنی، رشوه ستانی، رشوه دهی، فساد، حیف و میل بیت المال و بچه بازی و غیره در روزنامه های معروف و چه بسا دست راستی ـ افراطی افشا می کند، به محاکمه می کشد و محکوم می کند.

·       چه بسا برخی از اعضای ارگانیک طبقه حاکمه از فرط فشار دست به انتحار می زنند.

·       زیر این کاسه های داغ تر از آش، چه نیمکاسه ای و یا نیمکاسه هائی نهفته است؟

4

در ماه‌ های اخیر
  فشارهای وارد بر صاحب این قلم

·       یکی از میلونرهای آلمان به نام اولی هونس، علی دائی کلوب فوتبال مونیخ آلمان و مدیر همان کلوب به جرم تقلب برای عدم پرداخت مالیات حتی به چند ماه زندان محکوم شد.
·       این کلوب شاید چند میلیون هوادار داشته باشد.

·       بدین طریق این توهم به خورد جماعت خر داده می شود که در آلمان حکومت قانون برقرار است و در برابر قانون همه برابر اند.
·       حکومت قانون گدا و میلیونر نمی شناسد:

الف


·       همان مجرم، خطاکار و قانون شکن پس از «گذراندن» مدت محکومیت خود در زندان و بیرون آمدن از زندان، مجددا بطرز خیلی خیلی دموکراتیک به عنوان مدیر همان کلوب انتخاب شد.

ب


·       هلموت کل، صدر اعظم آلمان به جرم تأمین غیرقانونی مالی حزب دموکرات ـ مسیحی افشا و رسوا شد.
·       مأمور مالی حزب از فرط فشار «افکار» عمومی  دست به انتحار زد.

پ
·       همین چند هفته پیش، وزیر اقتصاد جمهوری پوتین به جرم قانون شکنی، رسوا  و مجبور به استعفا شد.

ت
·       رئیس جمهور کره جنوبی تحت فشار افکار عمومی رسوا و مجبور به استعفا شد.

·       زیر این کاسه ها چه نیمکاسه ها نهفته است؟

5

در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که

·       باورش دشوار است.
·       ولی انکارش بمراتب دشوارتر.

·       بنیانگذار این ترفند ایده ئولوژیکی، شیخی در قرون وسطی فئودالی ایران است که به سعدی معروف است.
·       سعدی جامعه را به شکل تثلیث شبان ـ گرگ ـ گله تصور و تصویر می کند:

الف

·       شبان تجرید خوانین و سلاطین فئودالی است که عالی ترین عضو و نماینده طبقه حاکمه اند.

ب

·       گرگ تجرید اعضای هیئت حاکمه و یا مأمورین رنگارنگ هیئت حاکمه است.

پ

·       گله توده مولد و زحمتکش است. 

6

در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که

·       رهنمود سعدی برای خروج از بحران، قربانی کردن تئاترال و نمایشی تعدادی از گرگ ها ست.

·       دستور ممد رضا در زمینه بازداشت تعدادی از بهترین یارانش در اخرین لحظات حکومتش، در چارچوب همین تئوری رهائی بخش شیخ شیراز صورت گرفت.
·       ولی دیر شده بود.

·       امپریالیسم اما خر نیست و این رسم و روال قربانی کردن گرگی در معبد طبقه حاکمه را هرگز فراموش نمی کند.
·       افشای واتر گیت ها و غیره و غیره به همین خاطر اند.

7
در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که

·       تنها حزب واقعا الترناتیو، حزب توده بود که به طرز بی رحمانه و بی برگشتی سرکوب و نیست و نابود شد.
·       آنچه باقی ماند، چه از خود حزب توده و چه از جریانات دیگر، زباله بود.


·       در غیاب حزب توده، بند بازی های طبقه حاکمه آغاز شده است.

·       در مقیاس جهانی بند بازی های طبقه حاکمه امپریالیستی پس از ریشه کن کردن جنبش انقلابی ـ کارگری در کشور های امپریالیستی و پس از «قرائت خشن و خونین» فاتحه ای بر بلشویسم و جنبش کارگری ـ انقلابی در آۀمان، اروپای غربی، اتحاد شوروی و غیره شروع شده است.

·       اول هر نفسکشی را سرکوب می کنند و عرصه را از هر حریف جدی خالی می سازند.
·       بعد به بند بازی و عوامفریبی ادامه می دهند.


·       الترناتیوتراشی ها
·       تحت فشار قرار دادن اجامر ماهیتا یکسان با اجامر جماران
·       حبس هواداران رنگارنگ امپریالیسم
·       اعتصاب غذا ها
·       لب دوختن ها
·       سانسور ستیزی ها
·       حقوق بشر خواهی ها و هارت و پورت های بی محتوا و عوامفریبانه دیگر
·       جایزه باران شدن ها در پارلمان های امپریالیستی
·       همه و همه در مفهوم معروف «نخود سیاه» تجرید پذیر اند.

·       محمد مجتهدی شبستری و اعوان و انصارش هم نخود سیاه دیگری است.

8
در ماه‌ های اخیر
وقتی فشارهای وارد بر صاحب این قلم تا آنجا پیش رفت که
 مقامات دینی و سیاسی در چندین دانشگاه بزرگ کشور
برای سخنرانی اینجانب مانع تراشی کردند

·       فشاری که بر نخود سیاه موسوم به محمد مجتهدی شبستری وارد آمده، در مانع تراشی برای سخنرانی اش در چندین دانش کاه خیلی خیلی بزرگ کشور خلاصه می شود.

·       طبقه حاکمه، طبقه ای خناس و کیاس و سیاس است.
·       طبقه حاکمه غدار است و هشیار است و بیدار است.
·       بندباز و ترفند باز و حقه باز است.

·       طبقه حاکمه با مانع تراشی برای سخنرانی اجامر ارگانیک خویش بر محبوبیت آنها می افزاید و زمینه را برای رخنه دادن ایده ئولوژی خود به افکار عمومی توسط آنها آماده می سازد.

·       اگر کسی به مسجد نمی رود و پای منبر اجامر رسمی نمی نشیند، باکی نیست.
·       همان ایده ئولوژی طبقه حاکمه، می تواند از منابر حسینیه های بی منبر و از میکروفن های دانش کاهی به خورد خلایق خر داده شود.


·       قحط شیاد که نیست.
·       اگر منبر و مسجد و محراب از مد افتاده، چه باک که جلال آل عبا هست.
·       دکتر شریعتی هست.
·       عبدالکریم سروش هست.


·       برای لائیک جماعت هم احمد شاملو هست، بیژن جزنی و  صمد بهرنگی و آخوند بی عمامه امیر پرویز پویان و مثلث سه میمی طاهرزادگان (مستوره و مجید و مسعود) هست.

·       نخود سیاه تا دلت بخواد در زر ورق های سبز و سرخ و سیاه

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر