۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

دیالک تیک در قاموس مسعود امیدی (10)


ادعای دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو

تحلیلی از
ربابه نون
  
تحلیل دیالکتیکی
در اینجا چند نکته اساسی را باید (در)  مد نظر قرار دهد:
اولاً
نباید به ساده اندیشی درافتد و تصور نماید که فقط یک تضاد می تواند عامل مبارزه و حرکتی باشد که در پدیده مورد بررسی ایفای نقش می کند.
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.

·       مسعود امیدی، تحلیل دیالک تیکی را آنتروپومورفیزه می کند.
·       به مثابه فرد تحلیل کننده تصور و تصویر می کند.
·       منظورش این است که کسی که از متد دیالک تیکی برای تحلیل مسائل بهره برمی گیرد، نباید ساده اندیش باشد.

·       منظور مسعود امیدی از ساده اندیشی چیست؟

1
اولاً
نباید به ساده اندیشی درافتد و تصور نماید که فقط یک تضاد می تواند 
عامل مبارزه و حرکتی باشد که 
در پدیده مورد بررسی ایفای نقش می کند.
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.

·       من ـ زور مسعود امیدی از ساده اندیشی، اولا این است که تضاد اصلی در هر پدیده کشک است.

·       کسی که با استفاده از متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی، به تحلیل پدیده ای می پردازد، باید پیشاپیش فاتحه ای بر تضاد اصلی در اندرون آن پدیده بخواند و نقش تعیین کننده را از آن تضاد اصلی نداند.

·       تحلیلگر دیالک تیکی در این صورت، دیگر نه فرد ساده اندیشی، بلکه علامه ژرف اندیش و بغرنج اندیشی محسوب خواهد شد.

2

·       من ـ زور مسعود امیدی از ساده اندیشی، ثانیا این است که فرق و تفاوت و تضادی میان تضاد اصلی و تضاد های فرعی در هر پدیده وجود ندارد.

·       مثلا در تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی پدیده ای به نام جامعه سرمایه داری، تضاد کار و سرمایه (تضاد اصلی جامعه) همان نقشی را بازی می کند که تضاد بورژوازی تجاری با بورژوازی مالی و یا کشاورزی و یا بساز و بفروش.

3


·       این تز اول مسعود امیدی به معنی تبلیغ تأثیر پلورالیستی همه تضاد های درونی هر پدیده است:

بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.

·       ابر و باد و مه و خورشید و بشر در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری.

·       البته نمی توان به این آسانی ها ادعای مسعود امیدی را رد و انکار کرد.
·       چون در حرکت جامعه سرمایه داری و یا در حرکت جنگ سوریه، هر ننه قمری نقشی بازی می کند.

·       هم اجامر امپریالیستی یانکی و آلمانی و فرانسوی و انگلیسی و غیره در کارند، هم اجامر اولیگارشیستی ـ پوتینیستی در کارند، هم اجامر فوندامنتالیستی ـ سنی از قبیل عرعرستان وعردوغانستان و قطر و داعش و القاعده و غیره، هم اجامر فوندامنتالیستی شیعی از قبیل جمهوری جماران و حزب الله لبنان و هم فوندامنتالیسم صهیوینستی حضرت عزرائیل.

4
بلکه مجموعه ای از تضادها ممکن است
در ارتباط با حرکت پدیده ها ایفای نقش نمایند.

·       همین جفنگ مسعود امیدی را اجامر امپریالیستی هم شب و روز تکرار می کنند واز شنیدن پژواکش کیف خر می کنند:
·       «برای خاتمه دادن به جنگ سوریه، باید همه این اجامر دخیل در آن را، دور میز گرد گردی مثل سوسن گرد، گرد آوریم.»
·       (نقل به مضمون از رسانه های امپریالیستی)  

·       در نتیجه، نیامدن دو سه دار و دسته تروریست به سر میز گرد، فاتحه بلندی بر حل مسئله سوریه است.

·       اگر مسعود امیدی بشنود، فوری در ارگان مرکزی انجمنش خواهد نوشت:
·       امپریالیسم از مسعود امیدی فیض نظری می برد و «متدئولوژی»  دیالک تیکی ـ ماتریالیستی اش را تز به تز به کار می بندد.

·       متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ـ استالینیستی مسعود امیدی هم فقط به درد اجامر امپریالیستی و فوندامنتالیستی می خورد و نه به درد توده کارتن خواب و گورخواب بی همه چیز.

5
تحلیل دیالکتیکی
در اینجا چند نکته اساسی را باید (در)  مد نظر قرار دهد:
دوماً
توجه داشته باشد که سهم و میزان تأثیر گذاری تضادهای مختلف در روند حرکت و تغییرات مرتبط با یک پدیده
ضرورتا مساوی نبوده
بلکه ممکن است از بسیار زیاد تا بسیار کم
مقادیر مختلفی به خود بگیرد.

·       از کرامات شیخ او چه عجب:
·       پنجه را باز کرد و گفت:
·       «وجب»

·       هنر دوم تحلیلگر دیالک تیکی ـ ماتریالیستی «توجه داشتن به این نکته است که تضاد های متنوع تاثیرات متفاوت دارند.»

·       رهبران اقوام در آخر الزمان چه تز هائی توسعه می دهند.
·       برای دانستن این چیزها تحصیلات کودکستانی کافی اند و به متد دیالک تیکی احتیاجی نیست.

6
سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.

·       این تز مسعود امیدی حاوی ایرادات جدی متعدد است:  

الف
·       ایراد اول آن این است که او فقط تضاد های درونی و برونی (داخلی و خارجی)  پدیده ها را به رسمیت می شناسد.

ب
·       احتمال این حتی می رود که او، فقط همین تضادهای درونی و برونی را به خیال خود بشناسد.  

پ
·       ایراد دیگر این تز او، این است که گویا همه تضادهای درونی هر پدیده ای، سمت  و سوی حرکت پدیده را تعیین می کنند.
·       این بدان معنی است که میان تضاد درونی اصلی و تضادهای درونی فرعی، تفاوتی وجود ندارد.
·       اگر هم وجود داشته باشد، تفاوت کمی است و نه کیفی.

 ممکن است از بسیار زیاد تا بسیار کم
مقادیر مختلفی به خود بگیرد.

ت


سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.

·       مسعود امیدی نمی داند که هر پدیده ای، حاوی تضاد درونی اصلی و تضاد های درونی فرعی است و نقش تعیین کننده از آن تضاد اصلی است.
·       مثلا در جامعه سرمایه داری، تضاد درونی اصلی، تضاد کار و سرمایه (دیالک تیک طبقه کارگر و بورژوازی) است.
·       بقیه تضاد های درونی و یا داخلی، تضاد های درونی فرعی اند و  نقش تعیین کننده در سمت و سوی جامعه سرمایه داری ندارند.
·       مثلا تضاد بورژوازی تجاری با بورژوازی صنعتی هم یکی از تضاد های درونی است.
·       ولی سمت و سوی حرکت جامعه را تعیین نمی کند.

·       تضاد میرحسین و کروب با سید علی و کوسه تعیین کننده سمت و سوی حرکت جامعه جماران نیست.

ث
سوماً
با توجه به اینکه تضادهای درونی هر پدیده،
جهت حرکت و تغییرات آن را تعیین می کنند،
شناسایی این تضادها بسیار مهم است.

·       هسته صحیح این تز مسعود امیدی این است که نقش تعیین کننده را در دیالک تیک داخلی و خارجی، از آن داخلی می داند.

ج
·       ایراد دیگر او در این تز آن است که او نمی داند که تضاد های درونی به تضاد اصلی و تضادهای فرعی طبقه بندی می شوند و نقش تعیین کننده را تضاد اصلی به دوش می کشد، بی آنکه تضاد های فرعی هیچ واره و هیچ کاره باشند.  

ح
·       ایراد عملی (کار بستی)  این تز مسعود امیدی این است که در نظر گرفتن همه تضادهای درونی پدیده ها برای تحلیل آنها، نه ضرور است و نه امکان پذیر.
·       با تزهای مسعود امیدی اصلا نمی توان پدیده ای را تحلیل کرد.

7

علاوه بر این
با توجه به درهم تنیدگی روندهای اقتصادی- اجتماعی و پدیده های سیاسی در عصر جهانی سازی و ارتباطات و تعبیری که
تحت عنوان "دهکده جهانی" از آن نام برده می شود،
بویژه (باید به)  تداخل زیاد محدوده های درونی و بیرونی پدیده ها،
توجه داشته باشد
که شناسایی محدوده های درون و بیرون هر پدیده
به هیچوجه آسان نبوده
و از پیچیدگی زیادی برخوردار می باشد
که کار شناخت و تحلیل را بسیار دشوار و با اهمیت می کند. 

·       اکنون معلوم می شود که مسعود امیدی قصد خود علامه نمائی و هارت و پورت توخالی دارد.

·       تحلیل دیالک تیکی پدیده ای چه ربطی به روندهای اقتصادی و گلوبالیزاسیون و غیره دارد؟

·       هدف مسعود امیدی این است که آب پاک روی دست خواننده و اندیشنده بریزد و از تحلیل مسائل نا امیدش سازد.

·       مسعود امیدی به قتل عام امید آمده است.

·       چون پیش شرط تغییر مناسبات، تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی مناسبات است.
·       بدون تفسیر جهان، تغییر جهان محال است.
·       پیش شرط تغییر چیزی، شناخت پیشاپیش آن چیز است.

·       خر نمی تواند شق القمر کند.

توانا بود، هر که دانا بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر