۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

سیری در گفت و گوی شهاب شهسوار و رئیس دانا (34)


پیشکش به 
مهری 

فریبرز رئیس‌دانا
 (۱۳۲۷) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک روزبه نوید 
ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟
 ژاله خون شد

·       ژاله علاوه بر اسم محل و مکان و میدان، اسم مادر و دختر و زن است.
·       خواننده علاوه بر میدان ژاله، زن مهربان زیبائی را ـ خواه و ناخواه ـ از پرده سینمای خاطر خود خطور می دهد.
·       زن مهربان زیبائی که سقوط می کند و سرش بر سنگ می خورد، جراحت و شکاف برمی دارد و خون از آن فواره می زند.

1

·       اگر این شعر پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی سروده می شد، خواننده می توانست به سنگسار مادران و دختران و زنان جامعه و جهان هم بیندیشد.

2

ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟
 ژاله خون شد.

·       روح و روان سیاوش از رنج همنوع دستخوش آشوب می شود.
·       این خود شاعر است که بسان دیگر فرزندان توده، تیرباران می شود و خون از اندام و جانش فواره می زند.
·       تار و پود وجود سیاوش سرشته به اصالت و صداقت و صمیمیت و صفا و سادگی توده ای است.  
·       سیاوش ـ بی کمترین تعارف ـ بشر دوست ترین شاعر دیار ما ست.

·       سیاوش حتی با بقیه همرزمان توده ای اش از افسران حزب تا طبری و جوانشیر و مهرگان و این و آن از زمین تا کهکشان تفاوت داشته است.

·       عذاب الیم است، زیستن در جهانی که تهی از سیاوش باشد.

·       سیاوش با توده ای پابرهنه ای چنان برابرانه به گفت و گو می نشست که انگار با پهلوان دلیری و علامه شهیری به گفت و گو نشسته است.
·       بی ذره ای تظاهر، حتی.

کجا ست، آنکه دگر ره، صلای عشق زند
که جان ما ست، گروگان آن شعور و شکوه

با پوزش از سایه

3

ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟
 ژاله خون شد

·       ژاله علاوه بر اینها، به معنی شبنم و باران است.
·       ژاله به مثابه شبنم و باران، باز هم مظهر لطافت و طراوت و شادابی و زیبائی است.
·       در پرده سینمای خاطر خواننده شبنم و باران است که بر سنگ سرنگون می شود و خون می شود.

·       سیاوش در چنگ شعله های خشم و اندوه و اشک و آه، خواننده و شنونده شعرش را با واژه پر معنای ژاله بمباران می کند.

4
ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟
 ژاله خون شد
خون چه شد؟
خون چه شد؟
 خون جنون شد

·       ژاله استحاله یافته به خون، تحول کیفی می یابد و به جنون مبدل می شود.

·       این به چه معنی است؟

5
خون جنون شد

·       جنون مفهومی پسیکولوژیکی است.

·       سؤال این است که خون به مثابه چیزی مادی، چگونه می تواند به چیزی روحی ـ روانی و غیر مادی استحاله یابد؟

·       ضمنا منظور از جنون چیست؟
6
خون جنون شد

·       انسان در دیالک تیک غریزه و عقل بسر می برد.
·       اگر عقل به هر دلیلی از خطه تن تبعید شود و یا با پوزه بندی بر پوزه به گوشه ای پرتاب شود، غریزه در غیاب رقیب دیالک تیکی اش می ماند و بی پروا یکه تاز میدان می گردد.
·       خودش می برد و خودش می دوزد.
·       فرد مربوطه در این صورت، تا درجه ای نازل تر از سطح نیای حیوانی اش، سقوط می کند و احتمال آن می رود که جنون بگیرد.

7
خون چه شد؟
خون چه شد؟
 خون جنون شد

·       سیاوش همین روند و روال را تصور و تصویر می کند:
·       عقل انسان ها در اثر کشتار همنوعان شان مات می شود و الکن و لال می ماند و غریزه یکه تاز میدان وجود آنها می شود.

·       آنگاه اعضای جنون گرفته جامعه دست به عصیان و طغیان ایراسیونال می زنند و همه چیز دور و بر خود را به آتش می کشند و یا به سنگپاره و چوب و چماق می بندند.

·       آنچه که سیاوش در این شعر سرشته به شور و شعور پیش   بینی می کند، پس از چند روز، تحت «رهبری» اجامر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی جامه عمل می پوشد.

·       اوتومبیل ها به آتش کشیده می شوند.
·       سینما ها و میفروشی ها تخریب می شوند.
·       شهرنو به آتش کشیده می شود.
·       جنون گرفتگان، اجساد سوخته بی خانمانان شهر نو را به دوش می کشند و در شهر جنون زده به راه می افتند.

8
خون چه شد؟
خون چه شد؟
 خون جنون شد

·       منظور سیاوش از مفهوم «استحاله خون به جنون»، تأثیر روحی و روانی ناشی از عملیات سرکوب دولتی توسط قوای انقلاب بورژوائی سفید است.

·       این آن چیزی است که اجامر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی می خواهند.
·       به بهانه کشته شدن چند ده نفر و زخمی شدن چند ده نفر، در مساجد و منابر و مجالس و غیره، عواطف و احساسات توده بی خبر از خرد توسط اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی برانگیخته می شود.
·       خون به جنون استحاله می یابد.

·       ماده از پله های منابر  بالا می رود و شکل روح به خود می گیرد.

·       دیالک تیک آه و افیون که مارکس می گفت، همین است:
·       همان مذهب و مسجد و منبر و مجلس و حسینیه که هزار و سیصد سال توده را تخدیر کرده و به تسلیم و رضایت و رضا فراخوانده است (افیون)، قطب دیالک تیکی دیگرش را (آه را)  فعال می سازد و همان مذهب در طرفة العینی العینی به پرچم مقاومت و مبارزه و شورش و عصیان استحاله می یابد.

·       توده، دیوانه وار بر دژ های انقلاب رهائی بخش بورژوائی سفید یورش می برد.

·       فرم تهوع انگیزی از خودستیزی در هیئت هیولای عنگلاب اسلامی وارد صحنه جامعه بی خبر از خرد و خود اندیشی می شود.

·       توده ی بی سر و بی سردار زیر علم ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی بر دژ های انقلاب بورژوائی تازه پا هجوم می برد و خانه خود را بر سر خویشتن خویش آوار می کند و فاجعه آغاز می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر