۱۳۹۵ بهمن ۹, شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (73 )


حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
  
محمود خیبری
آفتاب
ادامه

کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       معنی تحت اللفظی:
·       از جنب و جوشم در ایام کودکی، دیگر اثری نیست.
·       فصل سبزه زار نشاطمند تلاش، به سرعت از من دور شده است.

1
کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       این بیت شعر شاعر بحث انگیز بوده است:
·       دلیل بحث انگیزی اش،«شین» نشاط است.

·       سؤال این بود که مرجع «شین» چیست؟
·       قاعدتا باید مرجع «شین»، تلاش باشد:
·       فصل سبزه زار نشاطمند تلاش کودکانه (تلاش در صبحگاه نوبهار کودکی) رفت.
·       چون در این بیت، همه چیز حول تلاش و تقلای ایام کودکی می چرخد.
·       موتیو این بیت شعر، تلاش است.

·       هماندیش تیز اندیشی در این زمینه دستگیر ما بود.
·       عمرش دراز باد.

2
کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش، پر شتاب

·       این بیت شعر، مملو از فلسفه مارکسیستی است.
·       دستکم گرفتن آن، خطای خطیری است.

·       شاعر به احتمال قوی، به مدد تجربه شخصی به این ایده مارکسیستی از تلاش رسیده است.

·       از دید شاعر، که به احتمال قوی، کمترین خبری از مارکس و مارکسیسم ندارد، تلاش، سرچشمه و منبع نشاط است.
·       با سپری شدن ایام پر جنب و جوش کودکی، نشاط حاصل از جنب و جوش و تقلا و تلاش هم از دست رفته است.

·       این ایده ی مبتنی بر شناخت تجربی شاعر، اما به چه معنی است؟

3

کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       از دید مارکس، کار (تلاش معنامند و اندیشیده)، دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
·       ریاضت جسمانی در اثنای کار، توأم است با لذت روحی ـ روانی است.

·       سعدی صد ها سال قبل از تولد مارکس، دیالک تیک تلاش (دیالک تیک ریاضت و لذت)  را به شکل دیالک تیک رنج و گنج بسط و تعمیم داده است.

·       در مفهوم رنج سعدی، همان ریاضت مارکس تبیین می یابد.

·       در مفهوم گنج سعدی، علاوه بر لذت روحی و روانی، خیلی چیزهای دیگر، مثلا ثمرات مادی رنج و غیره تبیین می یابد.

·       می توان گفت که دیالک تیک رنج و گنج شیخ شیراز،  بمراتب عام تر و غنی تر از دیالک تیک ریاضت و لذت مارکس است.
·       هنر نزد شیرازیان است و بس.

4
کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       از دید شاعر نیز تلاش او در ایام کودکی، توأم با نشاط بوده است.

·       به لحاط فیزیکی نیز هر سیستم مادی با از دست دادن انرژی و نیرو به آرامش می رسد.
·       کودک نیز با صرف انرژی و نیرو به آرامش روحی و روانی می رسد.

·       منظور شاعر هم به احتمال قوی همین است.

5

کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       محمود اعتماد زاده (به آذین) در اثری تحت عنوان «کاوه آهنگر» لذت فیزیکی ـ پسیکولوژیکی حاصل از تلاش کاوه در کارگاه آهنگری را با کشاکش سکسوئال در بستر با همسر    (اورگاسم) قابل قیاس می داند.

6
کو تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب

·       فروغ فرخ زاد نوجوان هم به دیالک تیک ریاضت و لذت رسیده است:

گنه کردم، گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود

·       فروغ احتمالا کلنجار فیزیکی انسان ها در روند عملیات جنسی را نه نیاز غریزی ـ طبیعی، بلکه نیاز جسمانی می داند، نیاز تن می داند و به همین دلیل تن را به هرزه و مرتاض طبقه بندی می کند:
·       بنظر فروغ، تن هرزه است که خواهان «آغوش گرم و آتشین» و «بازوان داغ و کینه جوی و آهنین»  است و نه غریزه حیوانی انسان.

تن های هرزه را سنگسار می کنند.
غافل از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است
و کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه...

·       فروغ بیشک بطور تجربی ـ شخصی به این ایده رسیده است:
·       تن بظاهر نیاز به هماغوشی و کلنجار و کش و قوس فیزیکی دارد.

·       واقعیت اما از قراری دیگر است.

·       تن فی نفسه شعورمند نیست.
·       تن (ارگانیسم و یا اندام) تحت فرماندهی غریزه و عقل است:
·       تحت فرماندهی دیالک تیک غریزه و عقل است.

·       استفاده از صفت هرزه برای تن اصولا نابجا و غیر منطقی است.

·       حتی مدافعان عقب مانده و خشکمغز نظام فئودالی، هرگز تن انسانی را هرزه نمی نامند، بلکه خود انسان را به هرزه و مرتاض طبقه بندی می کنند.

·       تن انسانی فی نفسه نه پلید است و نه پارسا.
·       نه هرزه است و نه مرتاض.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر