۱۳۹۵ بهمن ۶, چهارشنبه

دیالک تیک در قاموس مسعود امیدی (20)


ادعای دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو

تحلیلی از
ربابه نون

۷
برداشت نگارنده از تحلیل مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی،
تحلیلی است که: 
و اینکه حقیقت همواره مشخص و نسبی است
 و در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       این طرز «تحلیل» مسعود امیدی از «تحلیل مبتنی بر دیالک تیک ماتریالیستی» خود قابل تأمل و تحلیل است:

1
حقیقت همواره مشخص و نسبی است

·       این اولا صدور پند و اندرز و رهنمود و دستور و فرمان و فتوا ست و نه تحلیل.
·       مسعود امیدی بسان خوانین و سلاطین فئودالی، حکم صادر می کند.
·       حکم اول او این است که نوچه و پیرو و فرمانبر و مقلد باید بداند که حقیقت مشخص است و نسبی.
·       مسعود امیدی به روی خود حتی نمی آورد که ادعا اگر استدلال تجربی و منطقی نشود و اثبات نشود، در حد ادعای سوبژکتیو می ماند و کسی نباید بدان تره حتی خرد کند.

2
و در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       پند و اندرز و رهنمود و دستور و فرمان و فتوای دوم مسعود امیدی این است که نوچه و مرید و پیرو و فرمانبر و مقلد نباید به دنبال حقیقت مطلق بگردد.
·       مسعود امیدی حتی به روی خود نمی آورد که نوچه به تعریف پیشاپیش حقیقت و انواع متنوع حقیقت نیاز دارد.
·       چون پیش شرط درک اندرزی، آشنائی پیشاپیش با  مفاهیم متشکله اندرز است.  

3
حقیقت همواره مشخص و نسبی است
 و در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       از طرز «تحلیل» مسعود امیدی، روانشناسی فئودالی و استالینیستی او عربده می کشد.
·       او خود را بسان استالین و امثالهم معلم و مراد و مرشد و رهبر و علامه و مجتهد و همه چیزدان تصور می کند و به خورد خواننده می دهد.
·       تحلیل دیالک تیکی باید ـ قبل از همه ـ عینی و یا اوبژکتیو باشد.
·       صدور پند و اندرز و  نصیحت و فتوا و غیره با روح مارکسیسم ـ لنینیسم در تضاد است.
·       چون محتوای شناخت مثلا «تحلیل مبتنی بر دیالک تیک ماتریالیستی» در خود آن است و نه در دعاوی این و آن.
·       خریت خر در خود خر است و نه در خرخر و خرفروش و خرسوار و خرچران.
·       خود خر باید ـ قبل از همه ـ تجزیه و تحلیل شود.

·       این بدان معنی است که تحلیل باید ـ قبل از همه ـ عینی باشد.

4
در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       منظور از این رهنمود معرفتی ـ نظری ـ اسلوبی چیست؟

·       حقیقت مطلق که دسترس پذیر نیست تا کسی به دنبالش باشد و یا نباشد.

·       به چه نیتی مسعود امیدی این اندرز و رهنمود و فتوا را صادر می کند؟

·       زیر این کاسه اندرز و فتوای فئودالی، چه نیمکاسه ایده ئولوژیکی نهفته است؟

·       اگر بنا بر ادعای مسعود امیدی، حقیقت همیشه فقط نسبی است، پس نهی از جست و جوی حقیقت مطلق برای چیست؟

5
حقیقت همواره مشخص و نسبی است
 و در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       بعید است که مسعود امیدی از آموزه لنین راجع به دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق بی خبر باشد:
·       لنین بر آن بوده که بشریت به سوی حقیقت مطلق روان است، باید هم روان باشد و ضمنا بشریت دم به دم به حقیقت مطلق نزدیک و نزدیک تر می شود، باید هم بکوشد که نزدیک و نزدیک تر شود.

·       مسئله فقط این است که رسیدن به حقیقت مطلق محال است.

·       حالا باید به این سؤال جواب داد که چرا و به چه دلیل؟

·       چرا بشریت با توسعه خارق العاده علم و فن نباید به حقیقت مطلق در هر زمینه دست یابد؟  

6
حقیقت همواره مشخص و نسبی است
 و در مطالعه و بررسی پدیده ها
نباید به دنبال حقیقت مطلق بود.

·       دلیل لنین این است که ماده و یا واقعیت عینی، لایتناهی است.

·       درست به همین دلیل، هر شناختی از هر چیزی، بالنده و توسعه یابنده است.
·       ولی نه خاتمه یابنده.

·       نسبیت شناخت به همین دلیل است.
·       نه به دلیل واهی بی اعتباری شناخت بشری.
·       آن سان که عوامفریبان امپریالیستی ادعا می کنند.

·       چون شناخت هر چیز لایتناهی در لایتناهیت (در بی نهایت) امکان پذیر است، پس رسیدن به حقیقت مطلق محال است.
·       این ولی به معنی بی لیاقتی معرفتی (شناختین) انسان نیست.

·       این به معنی غنای غول اساسی واقعیت عینی است.

·       به همین دلیل حقیقت عینی، دیالک تیکی از حقیقت نسبی و حقیقت مطلق است.

·       بشریت گام به گام به حقیقت مطلق نزدیک می شود، بی آنکه بدان برسد و بتواند برسد.

·       هر شناختی از هر چیزی، اگرچه گامی در جهت نزدیک گشتن به حقیقت مطلق است، ولی ضمنا به معنی تولد سؤالات جدید و تلاش مجدد به کشف جواب به سؤالات جدید است.

·       به همین دلیل روند شناخت، روند بی پایانی می ماند.
·       این بی پایانی اما به معنی رلاتیویسم نیست.

·       فاصله نیاکان ما از حقیقت مطلق کجا و فاصله ما کجا

7
بر این اساس و با توجه به حرکت دائمی پدیده ها،
 لزوم تحلیل مشخص از وضعیت های مشخص
به عنوان یک ضرورت در روش شناسی دیالکتیکی مورد توجه قرار گرفت

·       حالا خواننده ای که مثقالی مغز اندیشنده در کاسه سر دارد، متوجه می شود که چرا مسعود امیدی زباله زیر را در سفره اش نهاده است:  

حقیقت همواره مشخص و نسبی است

·       هدف و آماج مسعود امیدی از مشخص و نسبی قلمداد کردن حقیقت، نشخوار مکانیکی شعار لنینی موسوم به «تحلیل مشخص از اوضاع مشخص» است.
·       هر ننه قمری این کلام قصار لنین را به طرز مکانیکی نشخوار می کند، بی آنکه معنی آن را و حتی معنی مشخص را بداند.

·       مسعود امیدی نمی داند که خودش همین شعار رهگشای لنینی را بدتر از همه و بیشتر از همه لگدکوب می کند.
·       چون خود او تاکنون کاری جز «تحلیل مجرد از چیزهای مجرد» انجام نداده است.

·       او احتمالا پس از خسته کردن حسابی خواننده و خرد و خراب کردن اعصاب او، به «تحلیل مشخص از اوضاع مشخص سوریه» خواهد پرداخت.

8

بر این اساس و با توجه به حرکت دائمی پدیده ها،
 لزوم تحلیل مشخص از وضعیت های مشخص
به عنوان یک ضرورت در روش شناسی دیالکتیکی
مورد توجه قرار گرفت

·       تحلیل مشخص از اوضاع مشخص، ربطی به تحلیل مبتنی بر دیالک تیک ایدئالیستی و یا ماتریالیستی ندارد.

·       این پرخاش پر خشم لنین، خطاب به کسانی بوده که به جای پرداختن به مسائل مشخص در زمینه چیزهای مجرد و انتزاعی هارت و پورت می کردند.

·       لنین قبل از این سخن، اعلام داشته که چیزهای مجرد و یا انتزاعی فقط در ذهن آدمیان وجود دارند و نه در عالم خارج.
·       در عالم خارج از ذهن آدمیان، فقط و فقط چیزهای مشخص وجود دارند.


مثال

·       مفهوم درخت، چیزی مجرد و انتزاعی است و فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.
·       در عالم خارج از ذهن، نه چیزهای مجرد از قبیل  مفاهیم، نه مفهوم درخت، بلکه سرو و صنوبر و بید و بیدمشک جود دارند.
·       به همین دلیل، بیولوژی باید به تجزیه و تحلیل سرو و صنوبر و دیگر درختان مشخص بپردازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر