۱۳۹۵ دی ۲۸, سه‌شنبه

سیری در گفت و گوی شهاب شهسوار و رئیس دانا (29)


سیاهکل
اثری از رضا اولیاء

فریبرز رئیس‌دانا
 (۱۳۲۷) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک روزبه نوید 
ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی
  
بر سرزمین سوختگی
سیاوش کسرائی
ادامه

آری
این شبروان، ستاره روز اند
که مرگ های شان
در این ظلام، روزنی به رهایی است

و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

 کحل
 یعنی
سرمه

کنام
یعنی
شبگاه درندگان و جانوران

ظلام
یعنی ظلمت

·       معنی تحت اللفظی:
·       این شبروان، ستاره های روز هستند که مرگ شان در این ظلمات، دریچه ای به روی رهایش می گشاید و خون شان در این خوابگاه درندگان، سرمه چشمان کور از بدو تولد است.

1
آری
این شبروان، ستاره روز اند

·       در این بند شعر، تحلیل سیاوش از فدائیان فئودالی سیاهکل، تبیین می یابد.
·       سیاوش فدائیان فئودالی را ستارگان روز محسوب می دارد.

·       منظور از ستارگان روز چیست؟

2


آری
این شبروان، ستاره روز اند

·       منظور سیاوش احتمالا این است که فدائیان فئودالی، ستاره های پنهان از نظر اند.
·       چون ستاره های روز، به ستاره هائی اطلاق می شود که به سبب بضاعت ناچیز شان از نور، قادر به رقابت با نور نیرومند خورشید نیستند و به همین دلیل، فقط در غیاب خورشید، یعنی شباهنگام، دیده می شوند.

3


آری
این شبروان، ستاره روز اند

·       خواننده اکنون از خود خواهد پرسید:
·       اگر فدائیان فئودالی، ستارگان روز اند و فقط در صورت غیاب خورشید جهان افروز یعنی در ظلمات شب، قابل رؤیت اند،  خورشید چیست؟

·       برای کشف جواب منطقی به این سؤال باید شعری را به خاطر آورد که احتمالا احسان طبری پس از شکست انقلاب سفید و پیروزی مجدد ارتجاع سیاه فئودالیسم سروده است.
·       این شعر که به صورت سرود به همت شجریان و علیزاده منتشر شده، حاوی عنوان زیر است:

«ایران، خورشیدی تابان دارد.»


4

احسان طبری
(به احتمال قوی)
 
ايران خورشيدي تابان دارد
با جان پيوندي پنهان دارد

مهرش جاويدان، با دل، پيمان دارد
دل، پاس پيمان، دارد، تا جان دارد

از خواب خواري، گرديد، ايران بيدار
دل را چون دريا، بر اين، طوفان بسپار

شوري ديگر، در سر ما ست
شوق اوجي در پر ما ست

آزادي، دامن بگشا
آهنگي، ديگر بسرا

از خود، گذر كن
هر سو، نظر كن

بنگر ايران را
نور تابان را

عصري، نو شد، چهره گشا
جانانه ميهن
افسانه ميهن
اميد ما را
كاشانه ميهن.

پایان

5

آری
این شبروان، ستاره روز اند

·       می توان گفت که منظور سیاوش از خورشید، حزب بزرگ توده بوده است.
·       سیاوش، دلیل سیطره جو چریکی در ایران پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید را غیاب حزب توده می داند.
·       اگر دربار پهلوی و امپریالیسم امریکا، حزب توده را سرکوب و ممنوع اعلام نکرده بودند، این زباله های فئودالی نمی توانستند اعتبار کسب کنند و در ایران جو چریکی پدید آورند.

6
آری
این شبروان، ستاره روز اند
که مرگ های شان
در این ظلام، روزنی به رهایی است

·       این بند شعر سیاوش مملو از اندیشه است.
·       سیاوش نتیجه ی حاصل از مرگ ستاره های روز را، گشایش دریچه ای به رهائی می داند.

·       منظور سیاوش اما چیست؟ 

7
آری
این شبروان، ستاره روز اند
که مرگ های شان
در این ظلام، روزنی به رهایی است

·       مرگ ستارگان مرئی و مشهود در ظلمات شب، مرگ «ستارگان روز»، به معنی  طلوع خورشید است.

·       سیاوش جو چریکی حاکم را، ناپایدار و گذرا می داند و طلوع خورشید حزب توده را الزامی می شمرد.

·       البته سیاوش قیاس به نفس می کند.
·       سیاوش خیال می کند که سران حزب توده بسان خود او بوده اند و کماکان هستند.

·       سیاوش تجربه ای از غربت ویرانگر نداشته است.
·       سیاوش در رابطه با حزب توده و حتی جوامع سوسیالیستی دچار خوشخیالی و توهم بوده است.
·       مرگ زود رس سیاوش ضمنا به همین دلیل بوده است.

8

و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

·       سیاوش «خون پاک فدائیان فئودالی را، سرمه چشمان کور مادر زاد» تصور و تصویر می کند.

·       می توان گفت که سیاوش، دیالک تیک ابزار و آماج را به شکل دیالک تیک سرمه و بینائی بسط و تعمیم می دهد.
·       خون پاک فدائیان فئودالی را وسیله ای برای بیداری خلق قلمداد می کند.

·       این تصور سیاوش فاقد کمترین ارزش علمی و تجربی است.
·       کسی با خودکشی همنوعی به چشمه شعور انقلابی نمی رسد و از آن سیراب نمی گردد.

·       این بند شعر سیاوش، مملو از ایرادات نظری و تجربی است:

الف

و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

·       مفهوم «خون»، یکی از  مفاهیم رایج در طویله اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·       بعید است که سیاوش از این حقیقت امر مطلع نباشد.

·       وقتی گفته می شود که این شعر سیاوش، تحت تأثیر شدید تخریب پسیکولوژیکی است، به همین دلیل است.
·       روان سیاوش تحت تأثیر ضربات ویرانگر بر سازمان ها و شخصیت های حزب توده، به آشوب کشیده است.
·       مرگ تیزابی ها و حکمتجوها و دستگیری خاوری ها و آصف ها و صابرها و صدها تن دیگر، دمار از روزگار روح و روان سیاوش در آورده است.

ب
و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

·       طبقه بندی خون به پاک و ناپاک نیز کسب و کار ایدئولوگ های طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و روحانی است.
·       سیاوش حتما از این مسئله خبر دارد.

·       در شأن شاعر توده نیست که به این جور طبقه بندی ها تمکین کند و تن در دهد.

پ


و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

·       جامعه ایران پس از پیروی انقلاب بورژوائی سفید، نه «کنام»، نه شبگاه درندگان، بلکه جامعه ای در حال رشد و شکوفائی بوده است.
·       کرد و کار های طبقه حاکمه جدید، یعنی بورژوازی مدرن، عمدتا اقدامات انقلابی بوده اند.
·       از اصلاحات ارضی تا مبارزه با بی سوادی و مدرنیزاسیون کشاورزی و صنعت و فرهنگ.
·       ایرادات چشمگیر آن، مثلا آنتی کمونیسم، حزب توده ستیزی و توده ای ستیزی و غیره نباید چشمان  شاعر توده را بر این حقایق امور کور سازد.

·       ما متأسفانه، جامعه شناس به درد بخور نداشته ایم تا اقدامات طبقه حاکمه برخاسته از انقلاب سفید را ارزیابی عینی و علمی کند و ضمن تأیید اقدامات انقلابی از ایرادات آن انتقاد به عمل آورد.

ت
و خون پاک شان
در این کنام، کحل بصرهای کورزا ست

·       مفهوم «بصر های کورزا»، مفهوم ایرئالیستی و ایراسیونالیستی و خرافی است.
·       کسی کوری و یا بینائی را از شکم مادر به همراه نمی آورد.

·       هر چیز هستی ـ خواه و ناخواه ـ در آیینه دل آدم ها عکس می اندازد.
·       هر کرد و کاری و هر تجربه ای شطی از سیگنال های حسی به کارگاه مغز آدمی روانه می کند.
·       هر تجربه ی شخصی، دیر یا زود به دانش تجربی تبدیل می شود.
·       جامعه، بویژه جامعه برخاسته از انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی، طویله نبوده است.

·       سیاوش حتما می داند که پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید، جامعه چگونه زیر و رو شده است.

·       هر فاناتیک تاریک اندیشی، مجبور شده بود که دختران و پسران خود را به مدرسه بفرستد.
·       کسی به مسجد نمی رفت.

·       مخالفت با انقلاب سفید، تحت هر پرچم و ایده ئولوژی، اقدامی ضد انقلابی بوده است.

·       حزب توده و شاعر توده می بایستی به تحلیل عینی و علمی از جامعه بپردازد و در تار عنکبوتی پسیکولوژی گیر نیفتد و به پسیکولوژیسم روی نبرد که یکی از مکاتب ایده ئولوژیکی امپریالیسم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر