۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

سیری در گفت و گوی شهاب شهسوار و رئیس دانا (28)


فریبرز رئیس‌دانا
 (۱۳۲۷) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک روزبه نوید 
ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

ای کاش می‌ توانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.

·       معنی تحت اللفظی:
·       ای کاش می توانستم خون رگانم را ـ قطره قطره ـ  بگریم تا باورم کنند.

·       در این بند شعر، از استیصال شاملو و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی پرده بر می افتد:
·       حمایت عظیم توده ها از انقلاب بورژوائی سفید، روح و روان اجامر مرتجع را در هم کوبیده است.
·       ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی جنون گرفته است.

·       همین جنون است که بعدها به صور مختلف از بمبگذاری در فروشگاه های مدرن تا دم در مجلات، از سینما سوزی تا ترور مسلحانه مادیت خواهد یافت.

1
ای کاش می‌ توانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.

·       شاملو، چند سال بعد شاعر این جنون خونین فئودالی خواهد گشت:

الف

·       شاملو مرگ را خواهد ستود، تا قوای ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی را بلحاظ روحی تقویت کند و به هجوم بر دژهای انقلاب بورژوائی سفید برانگیزد.
·       درست همان کاری که فریدریش نیچه با بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش کرده است.

ب


·       نتیجه کار ایده ئولوژیکی احمد شاملو و جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی تشکیل فاشیسم وطنی (چریک های فدائی خلق، مجاهدین خلق، مجاهدین لیملام و دیمدام و غیره) است که روی دیگر مدال فوندامنتالیسم شیعی است.
·       نتیجه کار ایده ئولوژیکی نیچه، تشکیل فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم در اروپا و میلیتاریسم ژاپن در آسیا بوده است

پ


·       شاملو از نوجوانان 18 ساله اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بازاری، که عاجز از تمیز «هر» از «بر» بوده اند و هنری جز ماشین دزدی، بمبگذاری و پاسبان کشی نداشته اند، «شیرآهنکوهمرد» سرهم بندی خواهد کرد.
·       شاملو بی رحمانه و بی شرمانه شیرخوارگان ناقص العقل مردم را شیر خواهد کرد و به جنگ شیران درنده گسیل خواهد  داشت.

ت

امیر پرویز پویان و آخوند های عنگلابی

·       شاملو «عزم» نوجوانان اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بازاری جنونگرفته را، «ملاطی از خون و پاره سنگ و عقاب» جا خواهد زد.
·       عوامفریبی به نیت خرابکاری.

·       دار و دسته های تروریستی ـ ضد کمونیستی فدائی و مجاهد و اجامر بی شعور حول صمد بهرنگی تحت تبلیغات ایده ئولوژیکی ـ فاشیستی همین جلال آل احمد و احمد شاملو و روحانیت مرتجع تشکیل خواهند شد.
2
ای کاش می‌توانستم
ــ یک لحظه می ‌توانستم، ای کاش ــ
بر شانه‌ های خود بنشانم
این خلقِ بی ‌شمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشید ِشان کجا ست
و باورم کنند.
ای کاش
می ‌توانستم!

·       معنی تحت اللفظی:
·       ای کاش می توانستم توده های میلیونی را بر شانه هایم بنشانم و گرد زمین بگردانم تا خورشید خود را ببینند و به من ایمان بیاورند.

·       در همین بند شعر نیز از حمایت وسیع توده های مردم از انقلاب بورژوائی سفید پرده بر می افتد و از استیصال و ضجه و ناله شاعر فاشیسم و آوانتوریسم و نیهلیسم نیز.

3
سیاوش کسرائی
ادامه

در زیر سقف ننگ
در پشت میز نو
سرخوردگی سلاحش را
تسلیم می کند
سرخوردگی نجابت قلبش را
که تیر می کشد و می تراشدش
تخدیر می کند

سرخوردگی به فلسفه ای تازه می رسد
آن گاه «من» به صورت «من» چنگ می زند

در کوچه
ـ همچنان ـ
جنگ عبور از زره واقعیت است

·       معنی تحت اللفظی:
·       مبارزان دیروز (توده ای ها) در زیر سقف ننگ و پشت میز نو، به فلسفه تازه و به اگوئیسم و ایندیویدوئالیسم (خودپرستی و فردگرائی) می رسند.
·       در کوچه و خیابان اما جنگ عبور از زره واقعیت ادامه می یابد.   

4
سرخوردگی به فلسفه ای تازه می رسد
آن گاه «من» به صورت «من» چنگ می زند

در کوچه
ـ همچنان ـ
جنگ عبور از زره واقعیت است

·       سیاوش در این بند شعر عملا به مقایسه دو نسل می پردازد:
·       نسل قدیم و نسل جدید:

5
·       نسل قدیم یعنی توده ای ها به زعم سیاوش، خود را داوطلبانه خلع سلاح می کنند و با انقلاب بورژوائی سفید به همکاری می پردازند.
·       آنها در قاموس سیاوش، «به فلسفه ای تازه می رسند.»

·       منظور سیاوش از مفهوم «فلسفه تازه» چیست؟

6
·       فلسفه هر کس در واقع، شالوده ی جهان بینانه ی او ست.
·       این بدان معنی است که نسل قدیم، جهان بینی دیگری را می پذیرند.

7
·       شاید منظور سیاوش از مفهوم «فلسفه تازه»، نه جهان بینی، بلکه ایده ئولوژی باشد.

·       به زعم او ـ در این صورت ـ توده ای هائی که با انقلاب بورژوائی سفید همکاری می کنند، سنگر ایده ئولوژیکی توده را ترک کرده اند و وارد سنگر بورژوازی شده اند.
·       سیاوش این را رسیدن به «فلسفه نو» می نامد.

·       این نظر سیاوش، نظر نادرستی است.
·       ضمنا حیرت انگیز است.
·       چون سیاوش حکیم ماتریالیست تیز اندیشی است.

·       دلیل این خطای خطیر سیاوش احتمالا پسیکولوژیکی است و نه فقط تئوریکی.
·       سیاوش در این شعر، مارکسیستی ـ لنینیستی نمی اندیشد.
·       پسیکولوژیستی می اندیشد.

·       احتمالا دلیلش این است که طبقه حاکمه برخاسته از انقلاب بورژوائی سفید، نه پرچم لیبرالیستی، بلکه پرچم آنتی کمونیستی بر افراشته و قصد نابودی حزب توده را دارد.

8
سرخوردگی به فلسفه ای تازه می رسد
آن گاه «من» به صورت «من» چنگ می زند

در کوچه
ـ همچنان ـ
جنگ عبور از زره واقعیت است

·       علیرغم تسلیم نسل قدیم یعنی مبارزان (توده ای ها)، جنگ در بیرون از سقف ننگ و میز نو، ادامه دارد.
·       سیاوش این جنگ را با مفهوم «جنگ عبور از زره واقعیت» تبیین می دارد.

·       درک منظور سیاوش از این تصور و تصویر آسان نیست:
·       سیاوش واقعیت را به مثابه زره تصور و تصویر می کند.
·       شاید منظورش ضد ضربه بودن واقعیت عینی باشد.

·       شاید سیاوش واقعیت را با حقیقت عوضی گرفته است.
·       بسان حیدر مهرگان در «تحلیل» شعر آرش کمانگیر سیاوش.

·       جنگ در کوچه، جنگ عبور از زره واقعیت است.
·       شاید ادامه شعر، به تنویر این مسئله مدد رساند.

9
و عاشقان تیزتک ترس ناشناس
بنهاده کوله بار تن، جست می زنند
پرواز می کنند.

·       سیاوش در این بند شعر، نسل جدید مبارزان رابا صفات زیر توصیف می کند:

الف
 عاشقان  

·       در این شعر پسیکولوژیستی سیاوش، بازشناسی سیاوش دشوار است.
·       سیاوش در این شعر با  مفاهیم ایراسیونالیستی کار می کند.
·       نسل جدید مبارزان نه با تعلقات طبقاتی اش، بلکه با حالات پسیکولوژیکی اش، مثلا عاشق بودنش توصیف می شود.
·       آدم یاد سایه و شاملو و کدکنی و غیره می افتد.

ب
  تیزتک ترس ناشناس

·       صفت دیگر نسل جدید مبارزان، تندی و تهور آنها ست.
·       اینها صفات فئودالی اند.

·       برای سیاوش و هر خردگرای مارکسیستی ـ لنینیستی، عشق و تیز تکی و ترس ناشناسی، جزو سجایای انقلابی و توده ای نیستند.
·       این صفات برای فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم، جزو سجایای اخلاقی اند.

پ
و عاشقان تیزتک ترس ناشناس
بنهاده کوله بار تن، جست می زنند
پرواز می کنند.

·       صفت دیگر مبارزان نسل جدید، نیهلیسم و انتحار است.

·       بهتر از این نمی توان اجامر فدائی و مجاهد و حزب الله و غیره را توصیف کرد.

·       از همین خصوصیات اخلاقی فئودالی، ماهیت طبقاتی ارتجاعی آنها آشکار می گردد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر