۱۳۹۵ دی ۲۲, چهارشنبه

تعارفات و تحریفات انجمن راه «کارگر» (16)


مظفر بقایی، کاشانی، خلیل ملکی

محمد رضا شالگونی
فیدل کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
 به عدالت اجتماعی وفادار ماند

ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

سه
هرچند در کوبای دوره کاسترو احزاب و تشکل های سیاسی مستقل ممنوع بوده و صدای مخالفان و منتقدان سیاسی با زندان و ارعاب خاموش می شده،
 ولی برخلاف بسیاری از کشورهای امریکای لاتین،
 این کشور کشتار های بزرگی را تجربه نکرده و قتل های زنجیره ای و مفقود الاثر شدن مخالفان رژیم را ندیده است.

خودِ انقلاب کوبا نیز،
هر چند از طریق مبارزه مسلحانه راه افتاده ،
ولی مانند غالب انقلاب ها با خون ریزی خیلی زیاد همراه نبوده است.

حتی در جریان جنگ مسلحانه، ارتش شورشی زیر رهبری فیدل کاسترو، معمولاً نظامیان اسیر شده ارتش باتیستا را اعدام نمی کرده،
بلکه با گرفتن تعهد عدم همکاری با دیکتاتوری باتیستا
آنها را آزاد می کرده است و به گفته چه گوارا این یکی از علل پیشروی سریع ارتش شورشی بود.

البته در نخستین سال انقلاب ، دولت موقتِ تحت رهبری کاسترو شماری از افسران ارتش و پلیس و مسؤولان امنیتی رژیم باتیستا را که دست شان به خون مردم آلوده بود ، به جوخه های اعدام سپرد ،
 اما تعداد آنها از چند صد نفر فراتر نمی رفت.

·       این بند از تز های رئیس انجمن راه «کارگر» را باید نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم تا شاید به نیمکاسه های پنهان در زیر کاسه ها پی ببریم:  

1
هرچند در کوبای دوره کاسترو
احزاب و تشکل های سیاسی مستقل ممنوع بوده و صدای مخالفان و منتقدان سیاسی 
با زندان و ارعاب خاموش می شده

·       منظور رئیس انجمن راه «کارگر» از مفهوم «مستقل» چیست؟

·       مفهوم «مستقل»  ظاهرا یکی از  مفاهیم مد روز در جنگل جماران و در چاه جمکران است.
·       تا چشم کار می کند، در این سامان بی سامان، احزاب و انجمن ها و کانون ها و جمعیت ها و اتحادیه های مستقل وجود دارند.
·       مثلا کانون مستقل معلمان.
·       کانون مستقل زنان.

·       ما فکر می کردیم که این تحفه نطنز فقط در عیران جماران و جمکران وجود دارد.
·       ولی اکنون متوجه می شویم که در کوبای کاسترو هم وجود داشته است و وجود دارد.
·       چه سعادتی.
·       توانا بود، هر که دانا بود.

2
هرچند در کوبای دوره کاسترو
احزاب و تشکل های سیاسی مستقل ممنوع بوده و صدای مخالفان و منتقدان سیاسی
 با زندان و ارعاب خاموش می شده

·       دلیل عینی و سنجیده تشکیل و یا تسمیه احزاب و تشکل های مستقل اما چیست؟

·       احزاب و تشکل ها چرا، به چه دلیل و به چه نیتی این صفت مستقل را یدک می کشند؟

·       راستی، چرا اسم کانون خود را کانون معلمان اردبیل نمی گذارند و به جای آن، کانون مستقل معلمان اردبیل می گذارند؟

·       با تکیه و تأکید بر این واژه و پالان استقلال، قصد تفهیم و یا تضمین چه چیزی را دارند؟

·       اصلا چرا رئیس انجمن ممنوع اعلام کردن احزاب و تشکل های مستقل اپوزیسیون را محکوم می کند و نه ممنوع اعلام کردن احزاب و تشکل های اپوزیسیون بطور کلی را؟

·       چه فرق و تفاوت و تضادی بین احزاب و تشکل های مستقل با احزاب و تشکل های نامستقل وجود دارد؟

·       چرا باید برای رئیس انجمن راه بویژه «کارگر»، صفت مستقل اینقدر مهم و تعیین کننده باشد؟

·       جهان بینی، روانشناسی و شعبده و شیره ی کدام طبقه اجتماعی در ورای این صفت دهن پر کن، خرناسه می کشد؟  

3
هرچند در کوبای دوره کاسترو
احزاب و تشکل های سیاسی مستقل ممنوع بوده و صدای مخالفان و منتقدان سیاسی
 با زندان و ارعاب خاموش می شده

·       ریشه این صفت مستقل احتمالا به جریان موسوم به خط سوم می رسد.

·       خط سوم چیست؟   

4

خط سوّم گرایشی در عرفان ایرانی است
که طرق طی نشده و عوالم کشف نشده
را پیشنهاد می ‌کند

·       این طرق طی نشده و عوالم کشف نشده به مذاق اجامر خرده بورژوا چه دلربا و فریبا ست.
·       محتوای معرفتی ـ نظری این خط سوم، محتوای معنوی همان رباعی معروف عمر خیام است:  

قومی متفکر اند، اندر ره دین
قومی
ـ به گمان ـ
 فتاده در راه یقین

می ترسم از آن که بانگ آید، روزی
کای بیخبران، راه نه آن است و نه این

بلکه خط سوم است،
 به یقین

·       شمس تبریزی خط سوم را به شرح زیر در یکی از مقالاتش تبیین می دارد:  

مقالات شمس تبریزی

گفتند:
«ما را تفسیر قرآن بساز.»

گفتم:
«تفسیر ما چنان است که می ‌دانید.
نی از محمد و نی از خدا
 این «من» نیز منکر می ‌شو، مرا.»  

·       شمس تبریزی خط سوم خود را خطی می داند که نه از حضرت محمد است و نه از خدا.
·       بلکه از «من» است، منی که منکر منیت خویش است.

5
می ‌گویمش:
«چون منکری، رها کن، برو.
ما را چه صداع (دردسر) می‌ دهی؟»

می‌ گوید:
«نی.
نروم.»

سخن من فهم نمی‌ کند.
چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی:
یکی او خواندی، لا غیر
یکی را هم او خواندی هم غیر او
 یکی نه او خواندی نه غیر او.
 آن خط سوم منم که سخن گویم.
 نه من دانم، نه غیر من.»

·       معنی تحت اللفظی:
·       خطاطی سه نوع خط می نوشت:
·       نوع اول را فقط خود او می توانست بخواند و نه کس دیگر.
·       نوع دوم را، هم خود او می توانست بخواند و هم هر کس دیگر
·       خط سوم، خطی بود که نه خود او می توانست بخواند و نه کس دیگر

·       تعریف شمس تبریزی از خط سوم، رئالیستی تر از تعاریف نمایندگان خط سوم در عرصه سیاست است.
·       خط سوم بنا بر تعریف شمس تبریزی، خطی ایرئالیستی و ایراسیونالیستی است.

6


حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و شرکاء  
 در سال ۱۳۲۶، تشکیل شد.

·       مفهوم خط سوم در سال 1330، توسط خلیل ملکی و شرکاء تحت عنوان نیروی سوم عرض اندام می کند:  

الف
·       نیروی سوم خلیل ملکی و شرکاء، در مقیاس ملی، خود را مستقل از دو نیروی اصلی یعنی توده و طبقه حاکمه (حزب توده و دربار) جا می زنند.

ب
·       در مقیاس بین المللی، مستقل از کار و سرمایه (اتحاد شوروی و امپریالیسم) جا می زنند.

7
نیروی سوم
در زمان قاجار

·       نیروی سوم و به قول رئیس انجمن راه «کارگر» حزب مستقل، در زمان قاجار هم وجود داشته است:
·        در آن زمان کسانی که نه طرفدار امپریالیسم انگلیس بودند و نه طرفدار تزار روس، یعنی نه انگلوفیل بودند و نه روسوفیل، خود را طرفدار فرانسه و یا آلمان می نامیدند و هم خود را و هم امپریالیسم فرانسه و آلمان را نیروی سوم قلمداد می کردند.
·       به زبان رؤسا، حزب مستقل بودند.

8


نیروی سوم
پس از «انقلاب» مشروطه

·       نیروی سوم، پس از انقلاب مشروطه خود را نه روسوفیل و نه انگلوفیل، بلکه امریکوفیل می نامیدند و ضمنا ایالات متحده امریکا را نیروی سوم در مقیاس بین المللی محسوب می داشتند.
·       دکتر محمد مصدق را می توان نیروی سوم امریکوفیل محسوب داشت.
·       یعنی همان امریکائی که حسابش را رسید و به آنجا فرستاد که عرب نی انداخته است و نی نوا نامیده است.

9


نیروی سوم
در دوره رضاشاه 

·       دار و دسته رضا شاه را هم می توان نیروی سومی قلمداد کرد که نه طرفدار انگلیس بود و نه طرفدار شوروی، بلکه طرفدار آلمان فاشیستی بود.
·       آلمان فاشیستی از دید بعضی ها، نیروی سوم در مقیاس بین المللی بود.
·       رضا شاه هم به زبان رؤسا، حزب مستقل داشت.  

10
نیروی سوم
پس از جنگ جهانی دوم

·       پس از جنگ جهانی دوم، احمد قوام و برخی از سران جبهه ملی نیز طرفدار نیروی سوم بودند و امریکا را نیروی سوم در مقیاس بین المللی می دانستند.

11
نیروی سوم

·       بعدها خلیل ملکی و مظفر بقایی، نیروی سوم را زحمتکشان ایران دانستند.

·       منظور حضرات از زحمتکشان ایران را باید از تعاریف آنها استخراج کرد:

الف
زحمتکشان
به عنوان نیروی سوم
 آرزوی این را دارند که مالک دسترنج خود گردند.   

ب
زحمتکشان
به عنوان نیروی سوم
روشنفکرانی اند که خود را در خدمت طبقهٔ سوم (بورژوازی، طبقه متوسط)  قرار داده ‌اند

پ
زحمتکشان
به عنوان نیروی سوم
روشنفکرانی اند که راه حل مشکلات خارجی و داخلی را
مطابق فرضیه ‌های (؟)  سوسیالیستی،
تنها راه چاره می ‌دانند.

ت
زحمتکشان
به عنوان نیروی سوم
روشنفکرانی اند که با نیروی ملت ایران،
رشد و تکامل سوسیالیسم را ضروری می ‌دانند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر