تنها، صدا ست
که می ماند.
ایمان
بیارویم.
1352
فروغ فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
·
منظور فروغ از سرزمین قدکوتاهان
چیست؟
1
سرزمین قد کوتاهان
·
بخش اعظم روشنفکران الاغ دیار عه «هورا»
و عا «شورا» این مفهوم معرفتی ـ نظری غنی و غول آسای فروغ را تحت اللفظی معنی کرده
اند و در اشعار خود با مفاهیم «کوتوله ها»
و غیره بکار برده اند.
·
این کرد و کار اجامر اما به چه معنی است؟
2
سرزمین قد کوتاهان
·
این کرد و کار اجامر به معنی تحریف
فرمالیستی مفهوم معرفتی ـ نظری علمی و تجربی فروغ است:
3
سرزمین قد کوتاهان
·
اجامر با تحت اللفظی معنی کردن این
مفهوم فروغ، معیار فرمالیستی جدیدی اختراع کرده اند و به حساب فروغ رواج داده اند:
·
نتیجه این شده که معیار حقانیت
نظری و عملی آدم ها قد و قامت آنها ست.
·
حق با کسی است که قدش بلندتر باشد.
·
این معیار فرمالیستی را در سه دهه
اخیر در مورد اجامر جماران هم به کار برده اند:
·
مثلا قد کوتاه محمود احمدی نژاد را
به عنوان دلیلی بر خریت او جا زده اند.
4
سرزمین قد کوتاهان
·
منظور فروغ اما از مفهوم «سرزمین
قد کوتاهان»، همان منظور او از مفهوم «میدان دید» در شعر «مرز پرگهر» است:
من در میان توده ی سازنده ای قدم به عرصه ی هستی نهاده ام
که
گرچه نان ندارد، اما به جای آن
میدان
دید باز و وسیعی دارد.
·
این مفهوم در تئوری شناخت مارکسیستی
ـ لنینیستی به عنوان «پرسپکتیو» (دورنما، میدان دید) بکار می رود.
·
اینکه فروغ به تجربه شخصی به کشف این
مفهوم معرفتی ـ نظری مارکسیستی ـ لنینیستی مهم نایل آمده، فی نفسه کار بزرگ ستایش
انگیزی است.
·
عظمت فکری فروغ وقتی آشکار می گردد
که متوجه شویم که بخش اعظم شعرای ایران اصلا توان تفکر ندارند.
5
·
برای درک منظور فروغ از پرسپکتیو،
میدان دید، سرزمین قد کوتاهان، بهتر است که مثالی بزنیم:
·
کسی که در بالکن ساختمان 8 طبقه ای
ایستاده در مقایسه با کسی که در طبقه دوم همان اسختمان ایستاده، میدان دید بمراتب وسیع
تری در اختیار دارد.
·
چیزهای بمراتب بیشتری را می بیند.
·
وسعت نظر دارد.
·
منظر و دیدگاه و پرسپکتیو آدم ها
به همین دلیل کسب اهمیت می کند.
·
این مفهوم معرفتی ـ نظری وابسته به
پایگاه طبقاتی آدم ها ست:
·
میدان دید بورژوازی وسیعتر از
میدان دید اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·
میدان دید پرولتاریا وسیعتر از
میدان دید بورژوازی است.
6
سرزمین قد کوتاهان
·
منظور فروغ از این مفهوم، جامعه عقب
مانده ای است که اعضای آن میدان دید تنگی در اختیار دارند.
·
کوتاه بین و ساده لوح و سطحی اندیش
اند.
·
عاجز از نفوذ در ذات چیزها، پدیده
ها، سیستم ها و روندهای هستی اند و هنر شان پرسه زدن مدام در سطح پدیده ها ست.
·
صحت استنباط ما از مفهوم فروغ در
همین سخن او اثبات می شود:
7
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
·
درست به دلیل در اختیار داشتن
پرسپکتیو تنگ، «معیار های سنجش» اعضای جامعه «بر مدار صفر سفر کرده اند.»
·
یعنی این جمااعت، اصلا قادر به
دیدن فراتر از نوک دماغ خود نیستند.
·
این حاکی از آن است که فروغ در تئوری
شناخت نیز صاحب نظر است.
·
مسئله قابل توجه این است که حتی
مدعیان طرفداری از مارکسیسم در ایران با تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی بیگانه
اند.
·
مراجعه کنید به سیری در جهان بینی احسان
طبری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
من از عناصر چهار گانه، اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار
حکومت محلی کوران نیست
·
معنی تحت اللفظی:
·
من از عناصر چهارگانه ی آب و خاک و
هوا و آتش تبعیت می کنم و حکومت محلی کوران قادر به تنظیم نظامنامه قلبم نیست.
الف
·
فروغ با مفهوم «عناصر چهارگانه» از
بینش ناتورالیستی خود پرده برمی دارد تا نشان دهد که تابع اراده و میل و هوس این و
آن نیست.
ب
·
فروغ با مفهوم «حکومت محلی کوران»،
منظور خود از مفهوم «سرزمین قد کوتاهان» روشن تر می سازد:
·
حریف و یا طبقه حاکمه به سبب در
اختیار داشتن میدان دید تنگ برابر با صفر، کور است.
·
به همین دلیل، قادر به تدوین
نظامنامه قلب فروغ نیست.
9
من از عناصر چهار گانه، اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار
حکومت محلی کوران نیست
·
اکنون معلوم تر می شود که این شعر
فروغ دفاعیه ای است در مقابل حریف منفرد و خاص و یا عام.
·
فروغ در این دفاعیه از هویت و
فردیت و شخصیت خود و امثال نادر و کمیاب خود به دفاع بر خاسته است.
·
دفاع از خویشتن را فقط ساده لوحان
به عنوان خودستائی و یا خود خواهی تفسیر می کنند و نه ژرف اندیشان.
·
فروغ در انتقاد اجتماعی، «من» نوعی
و طبقاتی خود را به مثابه آنتی تز وضع موجود و طرز تفکر موجود مطرح می سازد.
·
میان «من» فروغ با «من» روشنفکران طرفدار
نیچه ئیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم تفاوت ماهوی ـ طبقاتی عظیم وجود دارد.
·
فروغ ضمنا و عملا آنتی تز این
اجامر و اوباش نیز است.
·
او در مصاحبه ای به ستایش جسورانه
از ابوالقاسم لاهوتی می پردازد.
10
مرا به زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چه کار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلا گوشتی چه کار
مرا تبار خونی گل ها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گل ها می دانید؟
·
این بند واپسین شعر و ضمنا نتیجه
گیری نهائی شاعر است:
·
فروغ حساب خود را از اعضای غرقه در
منجلاب غریزه جنسی طبقه حاکمه جدا می کند.
·
برای جدا کردن حساب خود از آنان،
به اصل خویش گریز می زند:
·
به تبار ناتورالیستی ـ کمونیستی
سرخ خود اشاره می کند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر