تحلیلی از
میم نون
مریم
انديشه
ثمره کار مغز يا محصول كار مغز نيست،
انديشه
خود "كار" است.
·
سؤال این بود که چرا لانه زنبور
همیشه همان است، ولی خانه عمله و بنا، روز به روز توسعه بیشتری یافته است؟
·
راز این تفاوت کجا ست؟
1
·
همانطور که اشاره شد، راز این
تفاوت در دیالک تیک کار است.
·
یعنی در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
است.
2
·
نجار در روند کار، در روند تغییر
چوب و تخته، در روند تبدیل تخته به میز و صندلی، به شناخت دم به دم افزون تر نکات
زیر نایل می آید:
الف
به شناخت عمیقتر چوب و تخته
1
·
این بدان معنی است که سوبژکت شناخت
(نجار) در روند کار، در اثنای رنده کردن و بریدن و چسباندن و غیره تخته، چوب تخته
را بهتر می شناسد.
2
·
نجار در اثر کار و در روند کار به
سفتی و نرمی و سختی و سرسختی و انعطاف و انحنای تخته پی می برد.
3
·
در اثر کار و در روند کار است که اوبژکت
با سوبژکت در می آمیزد و تجربه به دانش تجربی استحاله می یابد.
4
·
وقتی گفته می شود که نجار سالخورده،
نجار مجربی است، منظور این نیست که او تجارب بیشماری را در ذهن خود تلنبار و انبار
کرده است.
5
·
منظور این است که او تجارب عملی
بیشماری را به دانش تجربی تبدیل کرده است.
·
این به چه معنی است؟
6
·
این بدان معنی است که ما با دیالک
تیک تجربه و دانش تجربی سر و کار داریم.
·
تجربه پدیده و روندی واقعی ـ عینی
(رئال ـ اوبژکتیو) است.
·
در تجربه همه ارگان های حسی نجار
دخیل اند و مؤثر اند.
·
نجار تخته را بلحاظ فرم و رنگ و بو
و طعم و غیره تجربه می کند و این سیگنال ها را فوری به مغز می فرستد.
·
مغز پس از عملیات فکری مثلا تجرید،
به این سیگنال های مادی (واقعی ـ عینی ـ مشخص) نام می دهد.
·
این بدان معنی است که مغز بر پایه
سیگنال های دریافت شده، مفهوم می سازد و مفهوم در طرفة العینی جامه واژه می پوشد.
·
مفهوم (به مثابه روح) بدین طریق قالب مادی کسب می کند، یعنی واژه و یا
کلمه می شود.
·
روح و یا مفهوم بدین طریق، مادی می
شود و بر زبان می آید.
·
روی کاغذ می نشنید.
·
بدین طریق است که مفاهیم و واژه
های زیر توسط نجار تشکیل می شوند:
الف
·
سختی چوب و یا تخته
ب
·
سرسختی چوب و یا تخته
پ
·
نرمی چوب و یا تخته
ت
·
انعطاف پذیری چوب و یا تخته
ث
·
انحناء پذیری چوب و یا تخته
ج
·
استقامت چوب و یا تخته و الی آخر.
7
·
منشاء همه این مفاهیم در خارج از مغز است.
·
ایم مفاهیم (ارواح به قول هگل) منشاء عینی ـ واقعی (اوبژکتیو ـ رئال) دارند.
·
اینها پس از تجرید در مغز، فرم
سوبژکتیو (مثلا ذهنی) به خود گرفته اند.
·
این به چه معنی است؟
8
·
این بدان معنی است که در روند کار
و ببرکت کار، ماده به روح بدل شده است.
·
مثلا سفتی و سختی و نرمی عینی و
واقعی چوب، به مفاهیم و واژه های مربوطه
بدل شده است.
·
این بدان معنی است که نرمی چوب
دوگانه شده است:
الف
·
نرمی اوبژکتیو و رئال (عینی و
واقعی) است که با حواس قابل شناخت است.
·
مثلا ملموس و محسوس است.
ب
·
نرمی سوبژکتیو و ایدئال (ذهنی و
فکری) است که در کله آدمی فقط وجود دارد.
9
·
این بدان معنی است که نرمی خصلت
دیالک تیکی دارد:
الف
·
نرمی اولا دیالک تیکی از اوبژکتیو
و سوبژکتیو است.
ب
·
نرمی ثانیا دیالک تیکی از مشخص و
مجرد است.
·
دیالک تیکی از کنکرت و ابستره (ابسترکت،
انتزاعی) است.
پ
·
نرمی
ثالثا دیالک تیکی از مادی و روحی است.
10
·
در روند کار و در اثر کار، ماده به
روح، مشخص به مجرد، اوبژکتیو به سوبژکتیو بدل می شود.
·
این تبدیل ماده به روح، مشخص به
مجرد و اوبژکتیو به سوبژکتیو اما به چه معنی است؟
·
این تبدیل احساس نرمی (چوب و حریر
و غیره) به مفهوم نرمی و همزمان به واژه
نرمی به چه معنی است؟
11
·
این چیزی جز شروع شناخت اوبژکت
شناخت (تخته و پارچه و غیره) توسط سوبژکت شناخت (نجار و پارچه فروش و خیاط و
غیره) نیست.
12
·
فرق و تفاوت و تضاد اجداد حیوانی
ما با ما در همین هنر مفهوم سازی است.
·
در همین هنر تبدیل اوبژکتیو به
سوبژکتیو است.
·
در همین هنر تبدل مشخص به مجرد
است.
·
در همین تبدیل ماده به روح است.
·
در همین توان شناخت چیزها، پدیده
ها، سیستم ها و روندهای هستی است.
·
حالا این سؤال پیش می آید:
·
مفهوم (واژه) چه رابطه ای با حکم
(جمله، اندیشه) دارد؟
13
·
مفاهیم آجر های اولیه ی احکام (افکار) اند.
·
واژه ها (کلمات) آجرهای اولیه
جملات اند.
·
حالا باید به این سؤال اندیشید که
افکار و یا احکام چگونه تشکیل می شوند؟
14
·
بهتر آن است که برای توضیح مسئله مثال
تجربی و عینی پیدا کنیم:
·
پارچه فروش می گوید:
·
«حریر نرم است. »
15
حریر نرم است
·
حریر نرم است، حکمی است.
·
جمله ای است.
·
اندیشه ای است.
·
فکری است.
·
نظری است.
·
قضاوتی است.
·
این حکم و یا اندیشه چگونه تشکیل
شده است؟
16
·
اگر ساختار و فرم حکم و جمله و
اندیشه را در نظر گیریم، باید بگوییم از ترکیب کلمات تشکیل شده است.
·
از ترکیب مفاهیم تشکیل شده است.
·
ولی این فرمالیسم برای توضیح دقیق
مسئله کافی نیست.
·
بهتر است که به منشاء این حکم و یا
اندیشه پی ببریم.
17
·
کشف منشاء اوبژکتیو ـ رئال (عینی ـ
واقعی) این حکم و یا اندیشه، آسان نیست.
·
درست به دلیل همین دشواری کشف آن
است که خیلی ها خیال می کنند که اندیشه از تراوشات ذهن و مغز و غیره است.
18
·
منشاء عینی ـ واقعی احکام همان
منشاء عینی ـ واقعی مفاهیم است.
·
حکم پارچه فروش مبنی بر اینکه حریر
نرم است، از عالم خارج به کله پارچه فروش نفوذ کرده است که بعد فرم جمله به خود
گرفته و تبیین یافته است.
19
·
همانطور که مفهوم «نرمی» از نرمی واقعی ـ عینی مثلا از تخته
و پارچه و غیره نشئت گرفته، حکم و یا اندیشه «حریر نرم است» نیز از عالم واقع نشئت
گرفته است.
20
·
ما در این زمینه نیز با دیالک تیک
«حریر نرم است» مادی و «حریر نرم است» روحی، با دیالک تیک «حریر نرم است» مشخص و
«حریر نرم است» مجرد، با دیالک تیک «حریر نرم است» اوبژکتیو ـ رئال و «حریر نرم
است» سوبژکتیو ـ ایدئال سر و کار داریم.
·
اندیشه «حریر نرم است» دیالک تیکی
از مشخص و مجرد، اوبژکتیو و سوبژکتیو، مادی و روحی است.
21
·
این اما چه روند و روالی است؟
22
هراکلیت (550 ـ 480 ق. م.)
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
افق فلسفی هراکلیت
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کاینات و آتش
واژه و روح
دولتشهر و حقوق مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
·
هراکلیت ـ پدر دیالک تیک خودپو ـ
می گفت، «راه واحدی در این زمینه دو بار طی می شود:
1
·
می رود
2
·
برمی گردد.»
23
بار اول
·
«نرمی» و یا «حریر نرم است» مادی و محسوس و
مشخص از عالم واقع به مغز نجار و یا خیاط می رود.
24
بار دوم
·
«نرمی» و یا «حریر نرم است» در ذهن نجار و یا
خیاط، به صورت روح در می آید.
·
به صورت مفهوم / کلمه و یا حکم /
جمله در می آید و راه رفته را دوباره برمی گردد.
25
·
به عبارت دیگر، ماده به روح
استحاله می یابد.
·
روح در مغز دوباره جامه مادی در بر
می کند تا بتواند راه رفته را دوباره برگردد:
الف
·
نرمی حریر (نرمی رئال، مشخص و
مادی) توسط ارگان های حسی، به کارگاه مغز
ارسال می شود.
ب
·
سیگنا نرمی حریر (نرمی رئال، مشخص
و مادی) در مغز پس از عملیات منطقی تجرید به مفهوم نرمی تبدیل می شود.
پ
·
یعنی به روح تبدیل می شود و
بلافاصله جامه واژه در برمی کند تا بر زبان جاری شود.
26
·
کسانی که از این رفت و برگشت دیالک
تیکی بی خبرند، خیال می کنند:
الف
·
تفکر پدیده ای خدا دادی است.
ب
·
تفکر پدیده ای الهی است.
·
نخست کلمه بود و کلمه (از دید
انجیل لوگوس و یا روح) خدا بود. (انجیل)
پ
·
تفکر پدیده ای ماورای طبیعی است.
ت
·
تفکر پدیده ای ژنه تیکی است.
ث
·
تفکر پدیده ای ذاتی و مادر زادی
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر