سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
اندوه سیمرغ
با سپاس از
برزین آذر مهر
• نهاده، آشیان بر کوه اندوه
• منم، سیمرغ پنهان از نظر ها
• دل بی تاب من در چنگ تشویش
• نگاه خسته ام بر رهگذر ها
• شما ای دره های سرد خاموش
• نواهای مرا در بر بگیرید
• که گر روزی کسی بگذشت از این راه
• بر او این قصه را از سر بگیرید
• شبی سنگین به سنگستان این کوه
• هجوم آورده بی پروا نشسته است
• ربوده اختران آسمان را
• نفس را بر نسیم خسته، بسته است
• به چشم انداز من، امواج آتش
• به سوی آسمان ها می کشد، پر
• در آن گرداب سوزاننده، آوخ
• امید و عشق می سوزند، یکسر
• مرا این شعله ها می خواند از دور
• دریغا بال من، پرواز من نیست
• نوایی، نغمه ای، بانگی، سرودی
• شگفتا، در گلو آواز من نیست
• پرستویی که بر بام بهاران
• میان عطر گل ها لانه کرده است
• کجا اندیشه پاییز دارد
• که امیدش هزاران دانه کرده است
• به شهر صبح رستنگاه خورشید
• مرا هم آشیانی از طلا بود
• چو بال و پر ز هم وا می گشودم
• سحرگاهان مرا در زیر پا بود
• به زیر این سپهر بی کرانه
• چو ابر آسمان، آزاد بودم
• به دریا گر گذر می کردم از شوق
• چون توفان غرقه در فریاد بودم
• به زیر شاهبال سایه گستر
• چه رستم ها که آوردم به میدان
• چه بی سامان به هر کوهی پریدم
• که امید بزرگم یافت، سامان
• پی آبادی ویرانه ی عشق
• روان کردم، به هر رزمی دلیری
• پری کندم ز بال خویش و دادم
• به هر دستی، طلسم دستگیری
•
• که تا رویینه تن پروردگانم (پرورده های رویین تن من)
• درِ آزادگی را پاس دارند
• و گر در بند دیو و دد بماندند
• مرا با آتش پرها، بخوانند
• کنون در چشم من امواج آتش
• به سوی آسمان ها می کشد سر
• پر هر شعله فریاد است و افسوس
• منم مرغی که دیگر نیست ام (نیست مرا) پر
• چنار پیر را مانندم (ماننده هستم، شبیه هستم) اکنون
• فشاننده، برگ ها در باد پاییز
• فشرده، ریشه در خاکستر خاک
• مشوش مانده در شام غم انگیز
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش:
پاسخحذف• چنار پیر را مانندم (ماننده هستم، شبیه هستم) اکنون
• فشانده، برگ ها در باد پاییز
• فشرده، ریشه در خاکستر خاک
• مشوش مانده در شام غم انگیز