۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

سیری در فرمایشات رهبران ملت ایران (14 )

اثری از بهمن محصص

ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطانپور

1
احمد شاملو
من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان
من موج را سرودی کردم
پر طبل تر از حیات

·        دومین شق القمر احمد شاملو، تبدیل موج به سرود است.
·        احمد شاملو موج را از سوئی به سرودی نبض مند تر از انسان تبدیل می کند و از سوی دیگر به سرودی طبل مند تر از حیات.

·        شق القمر احمد شاملو اما در حد ادعا می ماند و جامه عمل نمی پوشد.
·        یعنی سرودی سروده نمی شود که نبض مندتر از انسان و طبل مندتر از حیات باشد.
·        احمد شاملو و اجامر جماران و جمکران و دار و دسته های فدائی و مجاهد و غیره را باید نماینده هارت و پورتیسم محسوب داشت.

2
من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان
من موج را سرودی کردم
پر طبل تر از حیات

·         مفاهیم «انسان» و «حیات» از مقولات اصلی فلسفه حیات و  اگزیستانسیالیسم اند:

الف
·        مفهوم «انسان» در قاموس فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم از تشخص (مشخص وارگی اش، کنکرت بودن) تهی می شود و به زباله ای انتزاعی و مجرد تقلیل می یابد.

·        بعضی از عوام الناس تحصیلکرده، با طناب این انسان انتزاعی اگزیستانسیالیستی به چاه تحلیل اندر می شوند و اراذل و اوباش فاشیستی ـ اگزیستانسیالیستی را نمایندگان هومانیسم جار می زنند و جار و جنجال به جان چاه و راه می اندازند.

ب
·        مفهوم «حیات» در کانون توجه فلسفه حیات، قرار دارد.
·        فلسفه حیات به تحریف همه جانبه مفهوم «حیات» مبادرت می ورزد:

1

·        فلسفه حیات، حیات را بمثابه «اشراق» جا می زند.

2

ویلهلم دیلتی (1833 ـ 1911)
فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی
از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی) 
او پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی،
 بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی و روانی انسانی توضیح می داد.
او جزو مؤسسین علوم روحی محسوب می شود.
او ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.
او این متد را در آموزش جهان بینی بکار می بندد.
مؤلف آثار بیشمار

·        فلسفه حیات، حیات را «بمثابه زندگی ئی که انسان ها به اشراقش دست می یابند»، قلمداد می کند.
·        (ویلهلم دیلتی)

3
·        فلسفه حیات، حیات را به مثابه چیزی ارزشمندتر، در مقابل مقوله فلسفی «ماده» قرار داده می شود.

·        مراجعه کنید به  فلسفه حیات، اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم کاتولیکی، دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان
من موج را سرودی کردم
پر طبل تر از حیات

·        این شعر شاملو، بلحاظ وزن درونی معیوب است.
·        احتمالا برای سرهم بندی کردن آن، زور فیزیکی و مکانیکی زده است.

4
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ
سر سبز تر ز جنگل

·        سومین شق القمر شاملو، تبدیل عشق به سرودی طبل مند تر از مرگ و سرسبزتر از جنگل است.
·        از همین شعر می توان به فقر مفهومی شاملو و دیگر اجامر فاشیستی و فوندامنتالیستی پی برد.
·        تکرار مکانیکی واژه های طبل و نبض و تپش و سرسبزی.
·        همین و بس.
·        ضمنا جا زدن و جار زدن این هارت و پورت توخالی به عنوان شق القمر.
·        باید خری و خورجینی مملو از فانتزی آورد و عشقی را تصور کرد که به سرودی گوشخراش تر طبل مرگ بدل شده باشد و سرسبزتر از جنگل.
·        این چیزها اصلا شعر نیستند.
·        زباله اند.

5
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ
سر سبز تر ز جنگل

·        عشق در قاموس اجامر اگزیستانسیالیستی، همان سکس مکانیکی است.
·        بی دلیل نیست که بخش اعظم طرفداران شاملو، یا الاغ اند، یا لات و لاشخور و لومپن اند و یا جزو عیاشان نر و ماده اند.
·        در خیل عظیم طرفداران شاملو، بندرت می توان انسان خردگرای زحمتکش شریفی پیدا کرد.
  
6

من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ
سر سبز تر ز جنگل

·        عشق و یا به عبارت دقیق تر سکس، در جنبش فاشیستی و فوندامنتالیستی، مذهب جدیدی است.
·        عشق و یا سکس در قاموس این اجامر به معیار معیارها بدل شده است.
·        عشق برای طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی، مائده ای عظیم و عزیز است.
·        گاو زرین است.
·        مرغی است که تخم طلا می گذارد.
·        هم با خرید و فروش عشق، میلیاردها دلار به جیب می زنند و هم اوقات گرانبهاتر از الماس توده را بر باد می دهند.
·        فلسفه حجاب و بی حجابی را باید در رابطه با فلسفه عشق (سکس) درک کرد و توضیح داد.
  
·        اکنون ببرکت انقلاب علمی ـ فنی و توسعه گلوبال انترنت، هر کس می تواند 24 ساعت بطرز بی بند، عشق تماشا کند و جنون بگیرد.
·        عشق در همه صور آن.
·        عشق برای همه سنین.
·        عشق برای همه اجناس.
  
7
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ
سر سبز تر ز جنگل

·        طبقه حاکمه بی رحم امپریالیستی و فوندامنتالیستی، به ترفند عشق، بشریت را به جنون می کشد.
·        جامعه و جهان را به جنده خانه تبدیل می کند.
·        آن سان که پیدا کردن همنوعی که بلحاظ اخلاقی، لومپن نباشد و بلحاظ پسیکولوژیکی بیمار نباشد، دشوارتر از کشف سوزن در کاهدان شده است.

·        دستاوردهای منفی عشق (سکس) فقط در تخریب روحی و روانی بشریت خلاصه نمی شوند.   

8
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ
سر سبز تر ز جنگل

·        طبقه حاکمه خردستیز و خودستیز امپریالیستی و فوندامنتالیستی، به نیروی عشق (سکس) خرد را گوشه گیر و منزوی و الکن و لال کرده است و چه بسا حتی از خانه تن توده تبعید کرده است.

·        انگار مغز ارجمند از کاسه سر به لیفه تنبان سقوط کرده است.
·        کسی دیگر به حمایت مغز اندیشنده و خرد کل اندیش نیازی ندارد.
·        همه در فکر سکس اند و نامش را عشق نهاده اند.
·        غریزه قدر قدرت جنسی، عقل را دربدر کرده و خود یکه تاز میدان های کثیف زندگی شده است.
·        امپریالیسم و فوندامنتالیسم هم غریزه جنسی را «سرودی کرده اند، پرطبل تر» ز عقل.
  
9
من مرگ را
سرودی کردم

·        آخرین شق القمر احمد شاملو، تبدیل مرگ به سرودی است.
·        مرگ و شهادت نیز از مقولات اساسی اگزیستانسیالیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
·        این اجامر جانی، واقعا «از مرگ سرودی ساخته اند.»
·        تنها راه حلی که برای حل هر مشکل و معضل و مسئله ای می شناسند، مرگ است.
·        ساز و برگ مرگ، امروزه به درجه ی غیرقابل تصوری تکمیل شده است:

الف
·        بمب های امحای کلکتیو از هر نوع در زرادخانه نظامی طبقه حاکمه تلنبار شده اند.
·        بمب های اتمی، هیدروژنی، باکتریولوژیکی،  میکروبیولوژیکی و الی آخر.
   
ب
·        تسلیحات امحای جمعی گازی شکل از سرین تا گازهای خنده آور و اشک آور و خفه کننده و عقیم ساز و غیره.

پ
·        ناوهای غول پیکر به مثابه حاملین صدها هواپیما و دیگر ساز و برگ های مرگ.

ت

·        پهپاد های بی سرنشین هدایت شونده از دور برای بمباران هر کس و هر جا از دور دست ها.  

ث

·        تبدیل انسان ها به بمب های «پرنبض تر از انسان و پر طبل تر» از رعد و ویرانگر تر از زلزله و آتش فشان و توفان.

ج
·        ترور و سرکوب و اعدام هر نفسکشی به جرم های مسخره در اقالیم عرعر و هلهله و هورا.
·        این اگر « سرودی کردن مرگ» نیست، پس چیست؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر