۱۳۹۵ خرداد ۳۰, یکشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (59)

اثری از 
حسین رزاقی

مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

گفت راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها خوابید
روز رفت و شب فراز آمد
گوهرِ آجین کبودِ پیر باز آمد

·        همانطور که ذکرش گذشت، اخوان در این بند آغازین شعر، دیالک تیک پشت دیالک تیک کشف و فرمولبندی می کند:
·         درست بسان سعدی.
·        اما در پله توسعه فکری بمراتب بالاتر از سعدی.

1
گفت راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها خوابید
روز رفت و شب فراز آمد
گوهرِ آجین کبودِ پیر باز آمد

·        اخوان میان دیالک تیک آیند و روند و دیالک تیک شب و روز رابطه دیالک تیکی برقرار می سازد:
·        او بدین طریق به تشکیل داهیانه ی دیالک تیک مضاعف نایل می آید:
·        دیالک تیک «دیالک تیک آیند و روند» و «دیالک تیک شب و روز»

·        اخوان بدین طریق، خواننده و شنونده شعر را در جریان روز و زحمت از سوئی و شب و راحت از سوی دیگر قرار می دهد.
·        دیالک تیک زحمت و راحت، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ریاضت و لذت است.
  
2
گفت راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها خوابید
روز رفت و شب فراز آمد
گوهرِ آجین کبودِ پیر باز آمد

·        راه به مثابه سوبژکت، در طول روز، لگدکوب و فرسوده می شود و در طول شب، آسوده.
·        اخوان بدین طریق، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک فرسایش و آسایش بسط و تعمیم می دهد.

3
چون گذشت از شب دو کوته پاس
بانگ طبل پاس داران رفت تا هر سو
که شما خواب اید، ما بیدار
خرم و آسوده تان، خفتار»

·        اخوان در این بند شعر، با استفاده از واژه های «پاس» و «پاس دار» طراوت و شادابی زبانی ـ ساختاری خاصی وارد شعر می سازد و خواننده و شنونده شعر را از استه تیک شورانگیزی برخوردار می سازد.
·        اینجا نیز ـ به احتمال قوی ـ ردپائی از سعدی هست.
·        ردپائی از سعدی، همین و بس.
·        اخوان سعدی قرن بیستم است.
·        اخوان، سعدی تر از سعدی است.

4

چون گذشت از شب دو کوته پاس
بانگ طبل پاسداران رفت تا هر سو

·        سؤال این است که فلسفه بانگ طبل در شب چیست؟

5
چون گذشت از شب دو کوته پاس
بانگ طبل پاسداران رفت تا هر سو

·        فلسفه بانگ طبل به احتمال قوی، دیالک تیکی از تأمین و تحذیر (بر حذر داشتن، بر حذر واداشتن)  است.
·         دیالک تیکی از ترس ستاندن و ترساندن  
·        دیالک تیکی از اشاعه، القا و اهدای امنیت و سلب امنیت (هشدار)  است:

الف
·        چون پاسداران، عسس ها، پاسبانان و غیره از سوئی، حافظ امنیت شهر و ضامن آسایش سکنه شهر اند.
·        ضامن خواب راحت سکنه شهر اند.
·        چشم و گوش سکنه شهر اند.

ب
·        پاسداران از سوی دیگر، حافظ شهر از گزند دزدان و آدمکشان و دشمنان سکنه شهر اند.
·        این دیالک تیک در ادامه همین بند شعر از صراحت می گذرد:

6
که شما خواب اید، ما بیدار
خرم و آسوده تان، خفتار»

·        واژه خفتار با واژه گفتار خویشاوند است و به معنی خواب است.
·        پیام بانگ طبل پاسداران به سکنه شهر، به شرح زیر است:
·        «آرام بخوابید.
·        چون ما بیداریم.
·        شب تان لبریز از آسایش، خوشی و خرمی باد.»

7

کوروش آرام بخواب
 
که شما خواب اید، ما بیدار
خرم و آسوده تان، خفتار»

·        در این اصطلاح «آرام بخوابید، چون ما بیداریم»، هویت «مرد» به اطلاع خواننده و شنونده شعر رسانده می شود:
·        این هارت و پورت «کوروش آرام بخواب، چون من بیدارم»، از هارت ها و پورت های مترسکی سخنگو بوده است که اکنون بر گورش باران نور می بارد و از جانانش عینک دودی می خواهد. 

7
بشنو اما ز آن دلیر شیرگیر پهنه ی ناورد
گرد گردان گرد
مرد مردان، مرد،
که به خود جنبید و گرد از شانه ها افشاند
چشم بردراند و طرف سبلستان جنباند
و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه زادان، چاکران خاص،
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»

·        معنی تحت اللفظی:
·        اما از دلاور شیر افکن در میادین جنگ بشنو.
·        از گرد گردانگرد و از مرد مردانمرد، بشنو که از جا برخاست، گرد از شانه برافشاند، نظر بر راه ها افکند و غضب آلوده رو به خلأ خاموش فرمان داد:
·        «غلامان اصیل و خاص من، خورجین تسلیحات جنگی ارجمند مزین به در و گوهرم را بیاورید.»
  
8

گرد گردان گرد
مرد مردان، مرد

·        این دو اصطلاح مرکب به احتمال قوی از اختراعات خود اخوان اند و در رابطه تنگاتنگ با کاراکتر قهرمان این شعر «مرد و مرکب» اند.
·        یعنی بیانگر افراطی ئی از روانشناسی «مرد» اند:

الف
گرد گردان گرد
مرد مردان مرد

·        برای درک بهتر این اصطلاخ اخوانیستی باید به ریشه روانشناسی مترسک سخنگو دست برد:
·        مرد مردان و گرد گردان (پهلوان پهلوانان) ـ به احتمال قوی ـ ترجمه ای از اصطلاح «شاه شاهان» و یا شاهنشاه اند.

ب
گرد گردان گرد
مرد مردان، مرد

·        گرد گردان گرد و مرد مردان مرد، ترجمه شاهنشاه آریامهر است.
·        اخوان از اسم واحدی صفات غلو آمیز ساخته است:

1
·        گرد (پهلوان)  و یا مرد خود صفت کمی برای کسی نیست.

2 
 
·        گرد گردان (پهلون پهلوانان) و مرد مردان، گرد و مردی است که «در خویشتن خویش نمی گنجد»، بی مهابا بادش زده اند و یا بطرز افراطی باد کرده است. 
·        تحفه نطنز شده است.
·        ظل الله شده است.
·        نور دیده خدا شده است.
·        همه پهلوانان و مردان جهان را در جیب کوچک جلیتقه اش می نهد و به اسانی آب خوردن، له و لورده می کند.
·        در جهان بی همتا ست.
·        دلش خیلی خیلی می خواهد که سلاطین و خوانین بزرگ جهان سر بر آستانش نهند و مجیزش گویند.

·        به فرستاده کاخ سفید گفته:
·        سلاطین افغانستان و پاکستان و نپال و اردن هاشمی و عربستان سعودی بهتر است که شاهنشاه (گرد گردان و مرد مردان) بودنش را به رسمیت بشناسند و همه ساله برایش هدیه و سوقات جامد و جاندار بفرستند.
·        به همان سان که برای کوروش و داریوش و شاهنشاهان دیگر فرستاده اند.

3
·        گرد گردان گرد (پهلون پهلوانانپهلوان) و مرد مردانمرد، گرد گردان و مرد مردانی است که «در چارچوب جهان نمی گنجد»
·        چون چنان بادش زده اند و یا باد کرده است که خدا را نیز بنده نیست.
·        چیزی از جنس خورشید است.
·        چیزی از جنس خورشید زمینی است که از خاک زرخیز و زِر خیز آریا طلوع کرده است.
·        (زِرخیز از واژه زر ـ زر امده است.) 
·        چیزی فراتر از تحفه نطنز است.
·        اصلا خود نطنز است که کیمیا ست.
·        شاهنشاه آریامهر است.

4


·        اعجوبه ای از اعجوبه های کیهانی است.
·        مثل شاعر عظیم الشأن همین کشور زر خیز و زِر خیز است، که «شرف کیهان» است.
·         «بامداد اول و آخر» است.
·        «الله اکبر، وصفی از او ست.»

·        هم گرد گردانگرد و هم شاعر ـ احمد شاملو ـ هر دو عدوی «عن اجوکیتید من» (اوزگل بیسواد) نیستند، بلکه «انکار اوزگل بی سواد» اند.
·        خدا به محض دیدن هر دو از جا برمی خیزد و برای شان کلاه از سر برمی دارد و جایش را به آندو می دهد و موش و فراموش می شود. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر