میم نون
نفیسه
زندگی یعنی رونوشت باورها
میم
باور یعنی عقیده
1
سؤال این است که منظور از باور چیست که
به نظر نفیسه،
زندگی، بر پایه آن تشکیل می یابد؟
2
آیا کله آدم ها خورجینی مملو از باورها ست؟
3
اگر چنین است،
آیا باورها مادر زادی اند که زندگی رونوشتی از آنها باشد؟
4
آیا نباتات و جانوران که عقیده و باور ندارند،
زندگی نمی کنند؟
5
ضمنا
آیا باور ها لایتغیرند.
همیشه همان اند؟
6
منشاء این باورها چیست؟
از کجا نشئت می گیرند؟
7
چگونه تغییر می یابند و یا از بین می روند؟
مریم
خواه ناخواه زندگى تشكيل مى شود،
باورها شرط تشكيل زندگى نيستند
بلكه زندگى را با باورهاي مان پيش مى بريم
باورها به تدريج و با گذشت زمان در ذهن آدم ها شكل مى گيرد و يا از بين مى رود
باورها مادرزادى نيستند
ولى از بدو تولد شروع به شكل گيرى مى كنند
منشاء باورها تجربه و تفكر است،
تجربه ها يا مستقيم اند
( تجربه خود آدم اند)
يا غيرمستقيم
( تجربه هاى ديگران اند)
باورهايى كه از راه تجربه به وجود مى آيند
تقريباً تغيير ناپذيرند
رسيدن به باور از راه تفكر دو حالت دارد:
باورى كه حاصل انديشه و تفكر و تفحص خود آدمى است
( باور ارزشمند)
و باورى كه مستقيماً از تفكرات و تراوشات ذهن ديگران تغذيه كرده است كه فاقد ارزش است
و باور كذايى و درك نشده تی است
( كه در بين نسل جوان ما اين پديده به وفور مشاهده مى شود.)
میم
اصولا و اساسا
حق با مریم است.
1
مفاهیم «بیواسطه و باواسطه»
در این سخن
دقیق تر از مفاهیم «مستقیم و غیر مستقیم» اند.
البته مفاهیم «مستقیم و غیر مستقیم»
نیز نادرست نیستند.
2
از اینشتین هم سخن مشابهی نقل می شود:
از البسه کهنه ات شرمنده نباش
از افکار کهنه ات شرمنده باش.
3
سؤالی که ما را به خود مشغول می دارد، این است که
آیا کله ما انبار اندیشه است
که به وقت نیاز در آن دست ببریم و اندیشه ای را بیرون آوریم؟
4
و یا مغز موجود در کله
ارگان اندیشیدن است و اندیشه ها محصول کار آن اند؟
5
در این صورت
باور
اصلا مفهوم دقیقی نیست.
اندیشه دقیق است.
6
روند و روال تشکیل اندیشه را شما بدرستی گفتید:
زادگاه اندیشه
تجربه شخصی (بی واسطه دیگری)
و یا تجربه تاریخی (با واسطه ی همنوعان مرده و یا زنده)
است.
7
این اما به چه معنی است؟
چگونه تجربه به اندیشه استحاله می یابد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر