۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (295)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

ما 
مفهوم روشنفکر 
را صدها بار برای اجنه توضیح داده ایم:

1
روشنفکر به کسی اطلاق می شود که نان سفره اش را با کار عمدتا فکری دربیاورد.

2
مثلا مثل شما کتاب بنویسد.

3
ما هم روشنفکر هستیم
ما روشنفکر ارگانیک توده ایم.

4
سگ توده ایم
برای توده پارس می کنیم.

5
بعضی ها زبان سگ ها را نمی فهمند
و با هذیان عوضی می گیرند.

ایده ئولوژی 
مثل هر چیز دیگر
نه چیزی انتزاعی
نه چیزی ماورای اجتماعی
نه چیزی ماورای طبقاتی
بلکه چیزی
ـ از سر تا پا ـ
طبقاتی است.

1
ایده ئولوژی طبقاتی تر از هر چیز طبقاتی است.

2
هر طبقه اجتماعی ایده ئولوژی خاص خود را دارد.

3
نتیجه؟

4
هر طبقه اجتماعی که به مقام طبقه حاکمه برسد،
ایده ئولوژی خود را به طبقات اجتماعی دیگر دیکته می کند.

5
یعنی؟

6
یعنی هر جامعه تحت سیطره ایده ئولوژی معینی قرار دارد.

7
هر جامعه تحت سیطره ایده ئولوژی طبقه حاکمه اش قرار دارد.

8
ایده ئولوژی حاکم در هر جامعه
ایده ئولوژی طبقه حاکمه است.

9
تفاوت ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش
با ایده ئولوژی طبقات انگل
در علمیت ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش است.

10
ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش علمی است.

11
ایده ئولوژی بورژوازی هم روزی روزگاری علمی بوده است.

12
ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
ـ اسلام و یا مسیحیت و غیره ـ
هم روزی روزگاری علمی بوده است.

13
متناسب با سطح رشد نیروهای مولده در آن زمان بوده است.

14
اکنون اما خرافی است و نه معاصر
مزاحم و مخرب و منفی است و نه مفید و سازنده و مثبت.

ما خودمان را بهتر از هرکس می شناسیم
بی همتا خودتان هستید.

1
ما اصلا نمی خواهیم بی همتا باشیم

2
ما اصلا آدم نیستیم.

3
سگ ها برای بی همتائی تره خرد نمی کنند.

4
بی همتائی فکر و ذکر آدم ها ست و نه سگ ها.
 
 
هوبس باوم
ـ حکیم مارکسیست انگلیسی ـ
در پژوهشی می نویسد:

1
اگر گذشته تحلیل نشود
آینده، کپی زمان حال خواهد بود.

2
این بدان معنی است که بدون تحلیل ماضی
مستقبلی متصور نیست.

3
ما یا باید در زمان حال دایم بسر بریم
و یا باید با تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی ماضی
طرحی برای آینده در افکنیم.

4
کسی به موضوع نمی پردازد
ملوک الطوایفیسم حاکم است:
هرکس دل بسته به طایفه ای و یا سردسته طایفه ای است
وهر دگراندیشی را فقط فحش باران می کند.

اینها
 اشعار و آثار و افکار افرادی 
 اند که
اگر نقد نشوند
مانگار خواهند بود و مؤثر خواهند افتاد.

1
منظور اولا این است که تحلیل شعر باید
دستکم
عینی باشد.
همانطور که زیست شناسی لجنی را از باتلاقی بدر می کشد و زیر میکروسکوپ می نهد،
افکار و اشعار هم باید به همان سان
زیر ذره بین تحلیل قرار داده شوند.
یعنی بی اعتنا به صاحبنظر و بی اعتنا به خویشتن خویش (تحلیلگر)
تحلیل شوند.

2
منظور ثانیا این است که اثر مهم است و باید تحلیل شود
و نه نیت شاعر و یا دلیل او به سرودن شعری

3
منظور ثالثا این است که هنرمند
فقط آنچه را که می داند و می خواهد، تولید نمی کند
بلکه در اعماق ضمیر و روح و روان او
انعکاساتی از واقعیت عینی هستند
که در روند تولید اثر هنری
از اعماق کنده می شوند و در فضای ضمیر و روح و روان هنرمند شناور می گردند
و در آثار هنری بازتاب می یابند.

4
منظور رابعا این است که اثر هنری
ـ در تحلیل نهائی ـ
آیینه جامعه بشری است
و به هنگام تحلیل می توان و باید جامعه و جهان را
در آن به تماشا نشست

5
چند و چون این انعکاس از ماهیت طبقاتی خود هنرمند هم
خبر می دهد

6
چون انعکاس ماده در آئینه روح
از صافی های طبقاتی می گذرد.

برای تمیز ارتجاع از ترقی
لنین معیاری تعیین کرده است:
نیروهای مولده

1
این معیار عینی مبتنی بر تز درک ماتریالیستی تاریخ است:
ضمنا معیار فرماسیونی است.

2
شاه پس از انقلاب سفید
نماینده طبقه اجتماعی بورژوازی است.

3
فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق و خمینی و جلال آل احمد و غیره
نماینده فئودالیسم اند.

4
به همین دلیل شاه پس از انقلاب سفید
مترقی تر از اینها ست.

5
سازمان ساواک به عنوان سازمان بورژوائی
هم مترقی تر از سازمان های فئودالی فدائی و مجاهد است.

6
مترقی بودن اسلام آغازین هم به همین دلیل است:
اسلام ایده ئولوژی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری است
که مترقی تر از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی اولیه است.

7
معیار ترقی
توسعه نیروهای مولده جامعه است.

تجربه ما از قرارزیر است:

1
بهتر است به جای پرداختن به حمال اندیشه
به اندیشه بپردازیم.

2
خود را و حمال را فراموش کنیم.

3
رهائی از این طریق امکان پذیر است.

4
اندیشه اما از واژه ها ( مفاهیم) تشکیل می یابد.

5
پس سعی کنیم به سراغ واژه ها برویم.

6
هر روز حداقل تعریف استاندارد یک واژه (مفهوم) را بیاموزیم.

7
تا به قول مادران
بتوانیم حرف دهن خود را و همنوع خود را
بفهمیم.

دستور چیه؟

1
پیش شرط اصلی و اساسی دوستی
برابری است.

2
فرق، تفاوت و تضاد دوستی با وابستگی (نوکری، کلفتی، بردگی)
همین است.

3
رابطه دوستی
نافی رابطه استاد و شاگرد است.

4
ما اصلا آدم نیستیم، چه رسد به اینکه استاد کسی باشیم.

5
اگر روزی قرار باشد که کسی استاد باشد،
صلاحیت شما بیشتر از ما ست.

6
اینها تعارف نیستند.

7
ما اصلا ایرانی نیستیم تا تعارف بلد باشیم.

8
برابری میراث ارجمند نیاکان ما ست
جفنگ نیست.

9
برابری دگم ما ست.
جزم ما ست
لا اله الا الله ما ست.

شما از قضا نویسنده تشریف دارید.

1
آخر چه روشنفکری هستید که توان تمیز فاشیسم از هومانیسم را ندارید؟

2
صمد تئوری های نیچه را نمایندگی می کند.

3
صمد لاشخور بی رحم قسی القلبی است.

4
صمد و شرکاء
کودکان و نوجوانان مردم را راهی شکنجه گاه های ساواک کرده اند و یا به مسلخ فرستاده اند.

5
ضمنا شاه و ساواکی ها مترقی تر از فدائیان و مجاهدان و دیمدام و لیملام و حزب الله و اجامر دیگر بوده اند.

6
اگر بدانید چرا، جایزه می گیرید

صلح مقوله فراگیر بسیار مهمی است.

1
صلح
ـ در تحلیل نهائی ـ
هارمونی و هماهنگی برباد رفته و از یاد رفته ابنای بشر است.

2
صلح احیای این هارمونی در پله توسعه اجتماعی متعالی نوینی است.

3
جنگ و تخریب نیروهای مولده جاندار و بی جان
توطئه طبقه حاکمه امپریالیستی است
برای تداوم بخشیدن به حاکمیت خود
و برای به تأخیر افکندن احیای این هارمونی ایدئال دیرین

آره.

1
تئوری انکار مرزها
از قضا
هم، یکی از تئوری های مخرب مهم امپریالیسم است
و
هم، یکی از تئوری های اساسی فوندامنتالیسم شیعی و سنی
است.

2
جهان وطنی امپریالیستی (کوسموپولیتیسم) مرزها را
برسمیت نمی شناسد
و
دولت اسلامی فوندامنتالیسم شیعی و سنی هم به همین سان.

3
ما با انترناسیونالیسم ارتجاعی مدرنی سروکار داریم.

4
ما با عنترناسیونالیسم سر و کار داریم.

5
امپریالیسم و فوندامنتالیسم
یکی تحت پرچم جهان وطنی امپریالیستی (کوسموپولیتیسم) و دیگری زیر پرچم دولت اسلامی جهانی
ـ عوامفریبانه ـ
موضع ضد ملی فرمال و صوری می گیرند.

6
امپریالیسم و فوندامنتالیسم
هر دو از این بابت
تئوری مرز ملی ستیز واحدی را نمایندگی می کنند.

7
فاجعه افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، سومالی و غیره
نتیجه همین تخطی از حقوق ملل
توسط هر دوی آنها ست.

8
امپریالیسم هار و فوندامنتالیسم دیوانه
حقوق ملل و عملا مرزهای ملی را زیر پا می نهند
تا نیروهای مولده مادی و انسانی را
حتی الامکان نابود سازند
و یا سکنه جوامع دیگر را
به عنوان نیروی کار تازه نفس
به عنوان برده های مدرن
به اردوگاه های بی سیم خار دار مرئی و ملموس کار
در متروپول های امپریالیستی روانه سازند.

9
امپریالیسم در حمله به یوگوسلاوی و تکه تکه کردن آن
نه تنها حقوق ملل را
بلکه حتی قوانین خود ناتو را
زیر پا نهاد.

10
ما آن زمان مطالب افشاگرانه ای در این زمینه منتشر کرده ایم.
مراجعه کنید به مقالات رضا خسروی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و مجله هفته

11
فجایع خاورمیانه
یکی از حلقه های زنجیر این توطئه امپریالیستی است.

12
با تئوری انکار مرزها
توطئه امپریالیستی موسوم به
«بالکانیزاسیون جهان»
در رابطه است.

13
هدف و آماج امپریالیسم
تکه تکه کردن همه کشورها
و زیر یوغ کشیدن آنها ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر