۱۳۹۵ تیر ۳, پنجشنبه

هماندیشی با مریم (15 )


میم نون

سؤال این است که این عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟

·        باور به اینکه آب در فشار جو در 100 درجه سانتیگراد، می جوشد، نتیجه تبدیل تجارب مکرر انسان ها به دانش تجربی (نظر، تئوری)  بوده است.
·        منشاء این حکم (جمله، اندیشه، ایمان، نظر، تئوری) در خارج از مغز بوده است.
·        تجربه بر دانش تجربی تقدم داشته است.
·        اول تجربه بوده و بعد در اثر حلاجی منطقی تجارب، دانش تجربی و یا اندیشه تشکیل شده است.
·        درست بر عکس ادعای عیسی مسیح و مشد احمد شاملو:
·        «نخست کلمه (روح)  بود و کلمه خدا بود.»

1
·        این بدان معنی است که بشریت آب را صدها بار جوشانده و سیگنال حسی و تجربی مربوطه را به کارگاه مغز ارسال کرده است.
·        مغز پس از تجرید این تجارب، به این قانون فیزیکی رسیده و آن را در قالب دانش تجربی و یا اندیشه و نظر و باور و تئوری ریخته است.
·        بعد این دانش تجربی راه طی شده را دوباره بر گشته است:
·        به صورت قانون فیزیکی بر زبان رانده شده و روی کاغذ نشسته است.

2
·        این حقیقت امر، اکنون پس از رفت و برگشت برای کسانی که از آن باخبرند، به ساز و برگ شناخت و کرد و کار بدل شده است.
·        به چیزی شبیه بیل و کلنگ بدل شده است.

3
·        این حقیقت امر اما درجا نزده است.
·        همان که بود، نمانده است.
·        بلکه تغییر یافته است.
·        دقیقتر شده است.
·        این حقیقت امری است که درجه حقیقت اش بالاتر رفته است.

·        چگونه و به چه طریق؟     

4
·        قانون فیزیکی «جوشش آب در فشار جو در 100 درجه سانتیگراد» چیزی سوبژکتیو بوده است.
·        قانونی انتزاعی بوده است.
·        نتیجه تجرید و یا انتزاع تجارب بیشمار مربوطه بوده است.
·        درست به همان سان که مفهوم انتزاعی انسان، نتیجه تجرید حسن و حسین و نرگس و نگار و میلیون ها انسان دیگر است.
   
5
·        این چیز انتزاعی و سوبژکتیو، بعدا خود به موضوع شناخت بدل شده است.
·        به اوبژکت شناخت بدل شده است.
·        اوبژکتیویزه شده است.
·        اوبژکت واره شده است.
·        و بسان هر اوبژکت دیگر، مثلا بسان بیل و کلنگ در آئینه ذهن آدم ها منعکس شده است.

·        اکنون دور دوم کار فکری در این زمینه آغاز می شود:
·        اکنون همین قانون فیزیکی اوبژکت واره شده به مغز ارسال می شود و کار فکری روی آن از نو شروع می شود:
·        اکنون همان قانون سابق در کارگاه مغز به اجزای متشکله اش تجزیه می شود:

الف
·        به آب      
ب
·        فشار    
پ
·        جوشش
ت
·        دمای جوش  

6
·        تفکر مفهومی مورد نظر کانت، اکنون بهتر فهمیده می شود:
·         مفاهیم آب و فشار و جوشش و دمای جوش مورد تحلیل قرار می گیرند.

·        تفکر مفهومی، کرد و کاری شورانگیز و وسواس آمیز است:
·        آب چیست؟
·        فشار چیست؟
·        جوشش آب به چه معنی است؟
·        دمای جوش وابسته به چه عوامل و فاکتورهائی است؟

7
·        آنچه پس از رفت و برگشت دور اول، دوباره به صورت اوبژکت شناخت به مغز رفته، اکنون پس از تجزیه به اجزاء متشکله اش، دوباره به عالم عمل برمی گردد.
·        کار تجربی (آزمایشی) جدید روی آب و فشار و جوشش آب و دمای جوش آغاز می شود.
·        آزمایشگاه های مختلف رشته های علمی مختلف به شناخت این اجزاء کمر می بندند.
·        میکروسکوپ های الکترونیکی، فعل و انفعالات شیمیائی، آزمایشات فیزیکی و غیره و تأملات فلسفی دست به کار می شوند.

8
·        اکنون تجارب جدیدی در زمینه قانون فیزیکی یاد شده به کارگاه مغز ارسال می شوند.
·        تجارب جدید راجع به آب و فشار و جوشش آب و دمای جوش.

·        مغز به کار منطقی روی این سیگنال های تجربی می پردازد و از تجربه جدید، دانش تجربی جدید استخراج می کند.
·        از پراتیک، تئوری زاده می شود.
·        از عمل، اندیشه تولد می یابد.

·        راز توسعه علوم و تشکیل رشته های علمی مختلف از قبیل شیمی، بیوشیمی، فیزیک، بیوفیزیک، بیولوژی، بلورشناسی (کریستالوژی) و غیره در همین روند و روال بی پایان است.
·        در همین رفت ها و برگشت ها (هراکلیت)  است.

9
·        اکنون پس از تحلیل تجارب ازمایشگاهی و در پرتو تئوری های علمی، قانون فیزیکی سابق، به طرز عام تری و همه جانبه تری از نو فرمولبندی می شود:
·        دمای جوش آب به عوامل زیر بستگی دارد:

الف
·        به درجه فشار وارده بر آب.

ب
·        به درجه حرارت وارده بر آب.  

10
·        اکنون مغز روی تجارب آزمایشی مکرر جدید در فشارهای مختلف، شروع به کار فکری ـ منطقی می کند:

الف
·        تجارب مکرر در زمینه جوشاندن آب، حاکی از آنند که آب فقط تحت فشار جو (1.01 بار) در 100 درجه سانتیگراد می جوشد و نه در هر درجه ی فشاری.

ب
·        در قله دماوند که فشار بیشتر است، آب در 100 درجه سانتیگراد نمی جوشد.
·        بلکه مثلا در 110 درجه سانتیگراد می جوشد.  

·        مغز چه نتیجه ای از این تجربه آزمایشی استخراج می کند؟
     
پ
·        مغز به این نتیجه می رسد که دمای جوش آب با درجه فشار وارده بر آب، در رابطه است:
·        فشار وارده بر آب، هرچه بیشتر باشد، دمای جوش آب به همان اندازه بیشتر است.

·        اکنون قانون فیزیکی سابق، ژرف تر و همه جانبه تر شده  است.

·        این اما فقط یک روی مدال جوشش آب است.

·        روی دیگر مدال چیست؟       

ت
·        روی دیگر مدال این است که هرچه فشار وارده بر آب کمتر باشد، دمای جوش آب به همان اندازه کمتر خواهد بود.
·        برای اثبات این حدس مغز، قانون تعمیق یافته، راه رفته را  دوباره برمی گردد.

·        اکنون تجارب آزمایشی جدیدی بر روی آب صورت می گیرند:
·        اکنون به آب در فشارهای نازل تر از 1.01 بار (نازلتر از فشار جو) حرارت داده می شود و تجارب حیرت انگیزی تشکیل و دوباره به مغز ارسال می شوند:
·        مغز پس از کار فکری و منطقی روی این تجارب، مثلا پس از تجرید آنها، به این نتیجه می رسد که آب را در 10 درجه سانتیگراد هم می توان جوشاند.
·        حتی در منهای 10 درجه سانتیگراد هم می توان جوشاند.
   
11


·        مغز اکنون از دمای جوش آب پا فراتر می نهد و تعیین دمای انجماد آب را  از دانشمند مربوطه می پرسد.
·        اندیشه سابق دوباره برمی گردد تا به محک تجربه کشیده  شود.
·        تجارب مکرر در این زمینه دوباره به مغز ارسال می شوند و مغز پس از کار بر روی آنها به این نتیجه می رسد که آب در فشار جو در صفر درجه سانتیگراد یخ می بندد.

·        این روند دیالک تیکی بی پایان حسی ـ عقلی و تجربی ـ نظری است.

·        تجربه ی تبدیل شده به دانش تجربی (تئوری) مجددا راه رفته را برمی گردد تا تعیین شود که در فشار بالاتر چی؟
·        آدمیان در روند دیالک تیکی شور انگیز حسی ـ عقلی و تجربی ـ نظری است که به راز وجود قله های برف آلود در گرماگرم تابستان پی می برند.
·        فشار بالا در آن بالا بالاها ست که مانع آب شدن یخ در قله ها ست.

·        مراجعه کنید به شناخت، تئوری شناخت، حسی ـ عقلی، تجربی ـ نظری  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
    
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر