۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (60)


مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

بشنو اما ز آن دلیر شیرگیر پهنه ی ناورد
گرد گردانگرد
مرد مردانمرد،
که به خود جنبید و گرد از شانه ها افشاند
چشم بردراند و طرف سبلستان جنباند
و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه زادان، چاکران خاص،
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»

·        جمله «چشم بردراند و طرف سبلستان جنباند»، به احتمال قوی حاوی ایرادات ویرایشی است.
·        این شعر اخوان از این نوع ایرادات ویرایشی خالی نیست.
·        به همین دلیل،  انرژی زیادی را از ما گرفته و خواهد گرفت.
·        ما مجبوریم که در روند تحلیل و درک شعر، ایرادات نگارشی آن را نیز حتی الامکان بر طرف سازیم.
 
1
و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه زادان، چاکران خاص،
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»

·        این کنایه جمله و طنزجمله اخوان حاوی یک دنیا محتوا و معنای اوبژکتیو و سوبژکتیو ست.

·        منظور از معانی اوبژکتیو و سوبژکتیو چیست؟      

2
و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه زادان، چاکران خاص،
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»

·        منظور از معانی اوبژکتیو، پرده برداری از چند و چون «جامعه» ای است که گرد گردانگرد در آنجا «همه کاره» است.
·        این جنبه اوبژکتیو در مفهوم «خلوت خاموش» تبیین می یابد.
·        خانه، از هر چیز جامد و جاندار خالی است.
·        خانه، خلوت خاموش است.
·        یعنی اصلا خانه نیست.
·        گور دربازی است که در آن، اسکلتی سخنگوئی هارت و پورت سر داده است.

3
·        گرد گردانگرد هم با سفر به مهمانی های سلاطین و خوانین دیگر جهان به این قضیه پی برده است.
·        او در مصاحبه ها با حسرت و آه و افسوس گفته که ایران کشور فقیری است و دربار شاهنشاهی، جلال و شوکت و شکوه قابل مقایسه با دربار انگلستان و عربستان و اسپانیا و غیره را ندارد.

·        گرد گردانگرد حتما به چاره اندیشی هم خطر کرده است.
·        ولی نه مغز اندیشنده در کاسه سر دارد و نه دورنمای تاریخی در پیش چشم.
·        تنها نسخه احیای جلال و شوکت و شکوه دربار شاهنشاهی، گریز به عهد کوروش و داریوش است.
·        جشن های 2500 ساله اش نیز از این توهم حکایت دارند.

4
و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه زادان، چاکران خاص،
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»

·        منظور از معانی سوبژکتیو این بند شعر، کاراکتر خود گرد گردانگرد است:

الف
·        گرد گردانگرد، فاقد واقع بینی لازم برای ارزیابی خود و محیط خویش است.
·        در نگرش معرفتی ـ نظری او رئالیسم جای خود را به ایرئالیسم، واقع بینی گرائی به واقع بینی ستیزی داده است.

ب
·        گرد گردانگرد نه در عالم رئال، بلکه در آسمان خیال و ایدئال شناور است.
·        خانه، خلوت خاموشی است.
·        او اما خیال می کند که خیلی از چاکر و نوکر و کنیز و کلفت در این بیغوله در کار اند.

پ
·        به همین دلیل و با این توهم، فرمان آوردن «خورجین زربافت مزین به در و گوهر» خیالی خود را صادر می کند.
·        اخوان در ادامه شعر از وضع و حال خورجین و محتوای خورجین پرده بر خواهد داشت.

5
گفت راوی:
«خلوت آرام، خامش بود
می نجبنید آب از آب، آن سان که برگ از برگ، هیچ از هیچ

·        معنی تحت اللفظی:
·        راوی گفت:
·        «خانه خالی بود.
·        نه آب از آب می جنبید، نه برگ از برگ و نه هیچ از هیچ.»

·        شعر «مرد و مرکب» اخوان، شعری سرشته به تمسخر و طعنه و طنز است.
·        تار و پود این شعر اخوان به انتقاد اجتماعی سرشته است.
·        آنهم نه انتقاد اجتماعی سطحی، ساده لوحانه و سرسری.

·        بلکه انتقاد اجتماعی دیالک تیکی:
·        اخوان ـ همانطور که ذکرش گذشت ـ خانه و مرد خانه را، یعنی جامعه و «رئیس» جامعه را به تیغ تیز انتقاد می بندد.

6


·        اخوان منتقد مهره ستیز ساده لوحی نیست.
·        اخوان دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت را به چالش می کشد.

·        اخوان را باید از نو شناخت.

·        اخوان به قول فروغ تیز بین و ژرف اندیش:
·        «با همه فرق دارد.» 

·        فروغ ضمن تجلیل اخوان، سیاوش کسرائی را به فقدان صداقت در سخن، محکوم می کند.
·        منظور فروغ، به احتمال قوی، فقدان وفاداری رادیکال و بی خلل به رئالیسم است.
·        رئالیسمی که محمد زهری و بمراتب قوی تر از زهری، اخوان نمایندگی می کنند.

7
گفت راوی:
«خلوت آرام، خامش بود
می نجبنید آب از آب، آن سان که برگ از برگ، هیچ از هیچ

·        اخوان با مفهوم «نجنبیدن آب از آب، برگ از برگ، هیچ از هیچ» از رکود اقتصادی، فکری و فرهنگی جامعه، از سطح توسعه ی فوق العاده نازل نیروهای مولده پرده بر می دارد.

·        مفهوم ابداعی ـ ابتکاری «نجنبیدن هیچ از هیچ» در این بند شعر، بیانگر فقر از هر نظر در جامعه است.
·        در این «جامعه» گور واره، چیزی برای جنبیدن وجود ندارد.
·        خلوت آرام این جامعه، خاموش است.

8
·        حالا می توان به دلیل اشاعه حیرت انگیز هارت و پورتیسم در این بیغوله پی برد.
·        جای خالی همه چیز جامد و جاندار در این «جامعه» خالی و خاموش، با هارت و پورت پر می شود.
·        هارت و پورت، آلترناتیوی برای فقر مادی و فکری و فرهنگی است.
   
9
خویشتن برخاست
ثقبه زار ـ ‌آن پاره انبان مزیحش ـ را فراز آورد
پاره انبانی که پنداری
هر چه در آن بوده بود، افتاده بود و باز می افتاد
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        خودش بلند شد.
·        خورجین پاره ـ پوره ی جر وا جرش را آورد.
·        خورجنین پاره ـ پوره ای که محتوایش بیرون افتاده بود و بیرون می افتاد.
·        فخ و فوخی و تق و توقی کرد و در خیالش گفت:
·        «منجی موعود، منم.»

·        اکنون صحت حدس ما از دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت اثبات می شود:
·        گرد گردانگرد در عالم خیال طی طریق می کند.
·        خود را منجی موعود تصور می کند.
 
10
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        گاهی برای توضیح برخی  مفاهیم (واژه ها، اصطلاحات)  و خلق و خو ها، باید مثالی از اشیاء و افراد زد.
·        مثلا برای توضیح مفهوم درخت، سرو و یا صنوبر را مثال زد.
·        این مثال ها اما فقط برای فهم و تفهیم و تسهیل فهم و تفهیم مسائل اند.
·        نه کمتر و نه بیشتر.
·        مفهوم درخت نتیجه تجرید هزاران درخت مختلف، متفاوت و متنوع است.

·         مفاهیم دیگر نیز از تجرید هزاران شیئ و هزاران فرد تشکیل می شوند.
·        مفهوم گرد گردانگرد هم به همین سان.

11
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        هر لاشخوری در دیار عرعر و هورا، گرد گردانگردی است و نباید آن را به اعضای دربار پهلوی محدود کرد.
·        در ویرانه ی خلوت و خالی و خاموش، هر نویسنده ای، هر شاعری، هر ماجراجوئی، هر مجاهد و فدائی و ملائی، گرد گردانگردی و مرد مردانمردی است.

الف
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        شاملو مصاحبه ای با یکی از مجلات کشور، ضمن ابراز نظر راجع به خیلی از چیزها (از جمله کلیدر)، خاطره ای نقل کرده است.
·        این خاطره احمد شاملو هم خواندنی است، هم خندیدنی است و هم برای درک  مفاهیم «گرد گردانگرد» و «مرد مردانمرد» و «فخ و فوخ و تق و توق» ، فوق العاده مفید است:
·        «در گردهمائی شعرا و نویسندگان جهان شرکت کردم.
·        یکی از اشعارم را به زبان فارسی خواندم.
·        دیگر کسی جرئت نکرد که چیزی از خود بخواند.
·        همه  با هم گفتند:
·        پس از شنیدن شعر شاملو، ما شرم از آن داریم که چیزی از خود بخوانیم»
·        (نقل به مضمون) 

ب
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        مگر شاملو، گرد گردانگرد و مرد مردانمرد مورد نظر اخوان محسوب نمی شود؟

·        مگر شاملو جای خالی همه چیز مادی و فکری و فرهنگی را با «فخ و فوخ و تق و توق» و هارت و پورت پر نمی کند؟

·        مگر شاملو در عالم توهم و خیال طی طریق نمی کند؟

·        مگر شاملو تسمخر هنرمندان جهانی را با تحسین و تملق و تمجید و تجلیل عوضی نمی گیرد؟

پ
فخ و فوخ و تق و توقی کرد
در خیالش گفت:
«دیگر مرد.»

·        در ایالات متحده امریکا دیری است که برای هر واحد قومی در هر کشور و ضمنا در کشور عرعر و هورا، خلیفه ای «انتخاب» کرده اند.
·        این خلفا عمدتا دختر جوان و یا زن اند و از سر تا پا سکسی اند.
·        وقتی این خلفای گل اندام برای سخنرانی وارد سنای امریکا و یا اتحادیه اروپا می شوند، حتی سناتورهای هزار ساله در گورستان های امریکا از گور خود پا می شوند و برای خلفای آتی عیران کف می زنند، هلهله سر می دهند و هورا می کشند.

·        این هنوز چیزی نیست.
·        چیز چیزها این است که این اجامر به زبان فارسی، ترکی، لری، بلوچی و غیره، عرعر می کنند که قضیه شعرخوانی احود شاملو به زبان خیلی خیلی شیرین فارسی را به خاطر خلایق خر خطور می دهد.

·        مگر این اجامر جای خالی همه چیز مادی و فکری و فرهنگی را با «فخ و فوخ و تق و توق» و هارت و پورت پر نمی کنند؟

·        مگر این اجامر در عالم توهم و خیال و ایدئال سیر و سلوک  نمی کنند؟

·        مگر این اجامر تسمخر این و ان را با تحسین و تملق و تمجید و تجلیل عوضی نمی گیرند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر