۱۳۹۵ تیر ۴, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (63)

 
مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

در کنار دشت
گفت موشی با دگر موشی:
«آنچه کالا داشتم پوسید در انبار
آنچه دارم، هاه می پوسد
خرده ریز و گندم و صابون و چی، خروار در خروار»

خست حرفش را و با شک در جوابش گفت، دیگر موش:
«ما هم از این سان، ئلی بگذار
شاید این باشد، همان مردی که می گویند، چون و چند
وز پسش خیل خریداران شو کتمند

·        معنی تحت اللفظی:
·        موشی در حوالی دشت به موش دیگر گفت:
·        «هر چه کالا داشتم در انبار پوسید و هر چه باقی مانده، در حال پوسیدن است.
·        خروارها خرده ـ ریز و گندم و صابون و غیره.»

·        موش دیگر، حرفش را قطع کرد و گفت:
·        «وضع ما هم از همین قرار است.
·        غم مخور و به خودت زیاده از حد، زحمت مده.
·        منجی موعود که خیلی از اشراف و اعیان انتظارش را می کشند، شاید همین مرد باشد.»     

·        اخوان اکنون، گرد گردانگرد و مرد مردانمرد را از دید اشخاص دیگر مورد ارزیابی قرار می دهد.
·        از دید دو موش.

1
در کنار دشت
گفت موشی با دگر موشی:
«آنچه کالا داشتم پوسید در انبار
آنچه دارم، هاه می پوسد
خرده ریز و گندم و صابون و چی، خروار در خروار»

·        موش در این بند شعر، از تجار بازار است.
·        بورژوا ست.
·        درد موش، فقدان مشتری و پوسیدن کالا ها ست.

·        این بدان معنی است که در جیب مردم این سامان، پول برای خرید کالا نیست.
·        یعنی کشور مرد مردانمرد از رکود اقتصادی رنج می برد.
·        وقتی چرخ اقتصاد کشور نچرخد، توان مصرف ملت ته می کشد.   

2
خست حرفش را و با شک در جوابش گفت، دیگر موش:
«ما هم از این سان، ئلی بگذار
شاید این باشد، همان مردی که می گویند، چون و چند
وز پسش خیل خریداران شو کتمند

·        موش دیگر، با شک و تردید حرف موش قبلی را تأیید می کند و ضمنا راه نجات از وضع وخیم را در ظهور منجی موعود می داند.
·        منجی موعودی که طبقه حاکمه شوکتمند چشم به راه او هستند.
·        آنهم نه از چند سال قبل، بلکه از هزار سال قبل.
·        منجی موعودی که آب حیات نوشیده و جاوید شده است.
·        بدبختی ملت اما فقط انتظار منجی موعود نیست.
·        اگرچه ذلت انتظار، ذلت کمی نیست.

3

·        بدبختی بدتر از انتظار سکنه این سامان این است که در تصورات آنها، هر شیاد تازه از ره رسیده ای می تواند منجی موعود باشد.
·        بدین طریق و بدین دلیل، سکنه این دیار، کلکسیونی از منجیان موعود دارند که شیادان و جلادان مادر زاد اند.

4
خسته شد حرفش که ناگاهان زمین شد شش
و آسمان شد هشت
ز آنکه ز آنجا مرد و مرکب در گذر بودند
پیچ و خم هاش از دو سو در دوردستان، گم

·        معنی تحت اللفظی:
·        حرف موش دوم قطع شد.
·        برای اینکه صدای تاخت و تاز مرد و مرکبی در راه به گوش رسید.
·        راهی که پیچ و خم هایش در دور دست ها گم بود.

·        اصطلاح 6 و 8، در موسیقی رواج  دارد.
·        کشف منظور اخوان از این تحول زمین و آسمان آسان نیست.
·        منظور طنز آمیز اخوان، در هر صورت، اعجاب انگیزی مرد و مرکب است.
  
5
گامخواره جاده ی هموار
بر زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون نوار سالخوردی، پوده و سوده

و فراخ دشت بی فرسنگ
ساکت از شیب و فرازی، دره ای، کوهی
لکه ای، بوته، درختی، تپه ای از چیزی، انبوهی
که نگاه بی پناه و بور را لختی به خود خواند
یا صدایی را به سویی باز گرداند،
چون دو کفه ی عدل، عادل بود، اما خالی افتاده
در دو سوی خلوت جاده
جلوه ای هموار از همواری، از کنه  تهی، بودی چو نابوده
هیچ، بیهوده

·        معنی تحت اللفظی:
·        جاده لگدکوب شده، بسان نوار پوسیده و فرسوده ـ آرام و آسوده ـ بر روی زمین دراز کشیده بود و خوابیده بود.
·        دشت پهناور بی کران، از فرود تا فراز، از دره تا کوه، ساکت و بی صدا بود.
·        دشت پهناور به لکه ای شباهت داشت که در آن از بوته ای، درختی، تپه ی حاوی چیز انبوهی اثری نبود، تا نگاه بی پناه خسته و کوفته ای را به خود جلب کند و یا قادر به پژواک بانگی باشد.
·        دشت در دو سوی جاده بسان دو کفه ترازوی عدل بود که عادل بود، ولی خالی بود.
·        دشت جلوه همواری از همواری بود.
·        بی اصل و بی سایبان بود.
·        بودی نا بوده بود و پوچ بیهوده بود.

·        اخوان در این بند شعر به توصیف راه و دشت می پردازد.
·        راهی که مرد و مرکب از آن می گذرند.

6
گامخواره جاده ی هموار
بر زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون نوار سالخوردی، پوده و سوده

·        اخوان از سوئی جاده را آنتروپومورفیزه و یا انیمالیزه می کند.
·        انسان واره و یا جانور واره تصور و تصویر می کند.
·        جاده بسان موجودی لگد خورده و له و لورده شده بر روی زمین دراز کشیده و خفته است.
  
7
گامخواره جاده ی هموار
بر زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون نوار سالخوردی، پوده و سوده

·        اخوان از سوی دیگر، جاده را به نوار پارچه پوسیده و فرسوده ای تشبیه می کند که نه تاری از آن، تار است و نه  پودی از آن، پود.

·        منظور شاعر از مفهوم «جاده گامخورده» چه می تواند باشد؟

8
·        جاده در هر صورت در دیالک تیک سه عضوی مبدأ ـ راه ـ مقصد از سوئی و در دیالک تیک رهرو و راه از سوی دیگر قابل تصور است.

·        این دو دیالک تیک اما حاکی از چیستند؟     

9
دیالک تیک مبدأ ـ راه ـ مقصد

·        راه و یا جاده در این دیالک تیک، پل پیوند میان مبدأ و مقصد است.
·        راه، واسطه است.
·        راه، حرکت سوبژکت از آغاز به انجام را وساطت می کند.

·        از چند و چون راه می توان به چند و چون مبدأ و مقصد سوبژکت پی برد.
·        راه رقت انگیزی که اخوان تصویر می کند، حاکی از عقب ماندگی وخیم جامعه و نیروهای مولده جامعه است.
 
10
دیالک تیک رهرو و راه

·        دیالک تیک رهرو و راه، دیالک تیک غنی و غول آسا و پر محتوائی است.
·        این دیالک تیک، از چند و چون رهرو و راه پرده برمی دارد:

الف
·        هر رهروی هر راهی را برای نیل به مقصد انتخاب نمی کند.
·        از این رو، در آئینه راه می توان ماهیت طبقاتی و سطح توسعه فکری و فرهنگی رهرو را به تماشا نشست.
 
ب
·        هر راهی برای رسیدن به هر مقصدی، مناسب نیست.
·        بنابرین، از چند و چون راه می توان به ماهیت مقصد مورد نظر سوبژکت پی برد.

·        این اما به چه معنی است؟   

پ
·        این بدان معنی است که راه، آئینه مضاعف است:
·        آئینه ای دیالک تیکی است که هم ماهیت طبقاتی رهرو را نشان می دهد و هم ماهیت اجتماعی ـ اقتصادی مقصد رهرو را.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر