میم نون
مریم
انديشه
ثمره کار مغز يا محصول كار مغز نيست،
انديشه
خود "كار" است.
·
نجار در روند کار، در روند تغییر
چوب و تخته، در روند تبدیل تخته به میز و صندلی، به شناخت دم به دم افزون تر نکات
زیر نایل می آید:
الف
به شناخت عمیقتر چوب و تخته
ب
به شناخت عمیقتر رنده و اره و غیره
·
یکی از معجزات کار، شناخت ابزار کار
و وسیله کار است.
1
·
همانطور که ذکرش گذشت، ارگان های
ارگانیسم زنده، اعضای اندام زنده، خواه اعضای اندام جانوران و خواه اعضای اندام
انسان ها، ابزار کار ارگانیک آنها هستند.
2
·
چنگال عقاب، قابل مقایسه با قلاب
ماهیگیری صیاد است.
·
یعنی ارگان عقاب، ابزار کار عقاب است.
3
·
منقار عقاب، قابل مقایسه با اره ی
نجار و کارد قصاب است.
·
عقاب طعمه را به همان سان می برد
که نجار چوب و تخته را و قصاب گلوی گاو و گوساله و گوسفند را و گوشت را.
4
·
گذار از ابزار های کار ارگانیکی
(عضوی) به ابزار های کار مکانیکی، نقطه عطفی در تکامل و توسعه بشری است.
5
·
معیار عینی برای تعیین توان فکری
موجودات هم همین توان ابزار سازی و کاربست ابزار است.
·
تفاوت مثلا کلاغ ها با سایر
جانوران، در ابزارسازی و استفاده از ابزار برای صید کرم و غیره از اعماق منافذ
درختان است.
6
·
نجار در روند کار، فقط به شناخت
ابزارهای کار نایل نمی آید.
·
بلکه ضمنا به توسعه ی ابزارهای کار
نایل می آید.
·
نجار مثلا اره دستی را به اره دسته
جمعی و اره دسته جمعی را به اره الکتریکی توسعه می دهد.
·
دلیل این دیالک تیک شناخت و تغییر و
توسعه چیست؟
7
·
دلیل این دیالک تیک شناخت و تغییر،
دیالک تیک کار است.
·
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.
·
نجار در روند کار، هم ابزار های
کار را می شناسد و هم ابزار های کار را توسعه می دهد و تکامل می بخشد.
·
شناخت هر چیز، پیش شرط تغییر آن
چیز است.
·
بدون شناخت چیزی، تغییر آن چیز
محال است.
·
به قول حکیم سرخ طوس:
توانا بود، هر که دانا بود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیش شرط توانائی، دانائی است.
8
·
دیالک تیک کار یکی از شکوهمند ترین
و غنی ترین دیالک تیک های هستی است.
·
در روند کار نه تنها ایزار های کار
مکانیکی شناخته می شوند و تغییر می یابند، بلکه ابزارهای ارگانیکی، ارگان های
اندام نیز تحول می یابند.
·
دست و پا و چشم و گوش و دماغ و مغز
و غیره نیاکان ما از اول همین نبوده اند.
·
در روند کار است که دست میمونی به
دست انسانی تحول یافته است.
·
این حکم در باره همه اعضای اندام
آدمی اعتبار دارد.
·
این اما به چه معنی است؟
9
·
این بدان معنی است که در روند کار
و در اثر کار، نه تنها محیط زیست انسانی تحول می یابد، مثلا از برهوتی، بهشتی تشکیل
می شود، از گلخنی، گلشنی پدید می آید، بلکه خود ادمی، خود مثلا نجار هم بلحاظ
جسمانی تحول می یابد.
·
ارگان های اندام آدمی خود، نتیجه
کار اند.
·
این کیفیات شگفت انگیز مغز و دست و
پا و چشم و گوش و دماغ، در روند کار پدید آمده اند.
·
اگر کسی به ساختار عصبی سیستم دست
آدمی پی ببرد، متوجه این تحول بغرنج عظیم خواهد گشت.
·
تاریخ اعضای اندام انسانی، تاریخ
طولانی توسعه و تکامل بشری است.
10
انديشه
ثمره کار مغز يا محصول كار مغز نيست،
انديشه
خود "كار" است.
·
ما در رابطه با کار ارگان های
ارگانیسم (کار اعضای اندام) با دیالک تیک
سیستم ـ ساختار ـ فونکسیون سر و کار داریم.
·
دست به مثابه ارگانی از ارگان های
اندام، سیستمی است.
·
دست به مثابه سیستم، حاوی ساختاری است.
·
دست متناسب با ساختارش، فونکسیونی
دارد.
·
درست به همان سان که چرخ خیاطی
متناسب با ساختارش فونکسیونی به نام دوخت و دوز دارد.
11
·
مغز هم به همین سان:
·
مغز ، فونکسیون متناسب با ساختارش را
دارد.
·
فونکسیون مغز تفکر است.
12
·
ابزار کار از هر نوع مکانیکی و
ارگانیکی اما ارگان های مولتی فونکسیونال اند.
·
یعنی از عهده انجام فونکسیون های
متفاوت و متعددی بر می آیند:
·
با چاقو به عنوان ابزار مکانیکی
کار، هم می توان چیزی را برید و هم می توان پیچی را باز کرد و یا سفت کرد.
·
مغز هم ارگان مولتی فونکسیونال
است.
·
مغز فونکسیون اداره اندام را هم به
عهده دارد.
13
انديشه
ثمره کار مغز يا محصول كار مغز نيست،
انديشه
خود "كار" است.
·
بدون مغز به مثابه ارگات تفکر،
تفکر محال است.
·
پیش شرط تفکر، داشتن مغز در کاسه
سر است.
·
تفکر، فونکسیون مغز است.
·
اندیشه نتیجه تفکر ببرکت مغز است.
·
اندیشه فراورده کار فکری و یا تفکر
است و نه خود «کار».
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر