۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

هماندیشی با مریم (21)


میم نون

سؤال، این بود که
در مقابل بمباران ایده ئولوژیکی بی امان طبقه حاکمه چه باید کرد؟

·        گفته شد که برای پایان دادن به این فاجعه، باید ـ همزمان ـ دو اقدام انقلابی زیر صورت گیرند:

الف
·        وسایل تولید مایحتاج حیاتی توده ـ اعم از علم و فن و   ابزار تولید و فوت و فن تولید (نوهاو) ـ  باید سلب مالکیت خصوصی شوند.
·        به عبارت دیگر، توده باید اهرم های اقتصادی را دوباره تسخیر و از آن خود کند.

ب
·        همزمان و حتی قبل از سلب مالکیت مادی از طبقه حاکمه، باید تسلیحات فکری توده باز پس ستانده شوند.
·        قبل از همه باید  واژه ها بازپس ستانده شوند، از زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه تخلیه شوند و با  مفاهیم رئالیستی و راسیونالیستی درخور خود پر شوند.


·        کارل مارکس، متفکر ژرف اندیش و ریشه گرای (رادیکال اندیش) توده، این دو وظیفه را پیشاپیش تعیین کرده است:

1
·        به قول مارکس، «سلب مالکیت کنندگان باید سلب مالکیت شوند.»
·        یعنی مالکیت بر وسایل تولید باید اجتماعی شود.
·        اشتراکی شود.
·        کلکتیو شود.

2
·        همه وسایل تولید باید از آن همه گردد و نه از آن اقلیتی ستمگر و استثمارگر.

3
·        مالکیت می ماند.
·        ولی فرم عوض می کند.
·        مالکیت، فرم اجتماعی، اشتراکی، کلکتیو، توده ای به خود می گیرد.
·        به عبارت دیگر، مالکیت بر وسایل تولید، توده ای می شود.

4
·        به قول مارکس، «فلسفه (خرد کل اندیش) باید نفی شود.»
·        فلسفه (خرد کل اندیش)  باید پایان یابد.
·        به زبان آلمانی، «آوف هبن» یابد. 

5

·        فلسفه به مثابه اشتغال اقلیتی کوچک باید پایان یابد.
·        فلسفه باید توده ای شود.

6
·        توده باید فیلسوف شود.
·        فرق هم نمی کند که خود بخواهد و یا نخواهد.

·        این اما به چه معنی است؟

7
·        این بدان معنی است که مالکیت توده ای بر وسایل تولید مادی باید با مالکیت  توده ای بر وسایل تفکر توأم باشد.
·        این بدان معنی است که دیالک تیک حیات مادی و حیات فکری باید توده ای شود.
·        چاره دیگری وجود ندارد.
·        توده نمی تواند به تسخیر وسایل تولید مادی مبادرت ورزد و تسخیر وسایل تفکر را فراموش کند.
·        تسخیر یکی بدون تسخیر همزمان دیگری دیر یا زود به شکست توده و سیطره مجدد طبقه حاکمه منجر می شود.

8
·        تجارب تاریخ صحت رهنمود رسول پرولتاریا را اثبات کرده اند.
·        یکی از علل شکست سوسیالیسم هم همین بوده است.
·        تسخیر مالکیت بر وسایل تولید ـ به تنهائی ـ کفایت نمی کند.
·        بدون تسخیر وسایل تفکر و کار مفهومی عرقریز، نمی توان سوسیالیسم ساخت.
·        ولی می توان آبروی سوسیالیسم را ریخت.

·        کار هر خر نیست، سوسیالیسم ساختن.

·        با ازبر کردن چند جمله عقیم و دست و پا شکسته از کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم نمی توان سوسیالیسم ساخت و آبروی آن را نریخت.

·        فلسفه (خرد کل اندیش) باید دیر یا زود توده ای شود.
·        این بایدی است و نه دلبخواهی.

·        با هارت و پورت نمی توان طبقه حاکمه دو ـ سه هزارساله را به زیر کشید و از نو تربیت کرد تا آدم شود.

9
·        به همین دلیل، توده باید تحول همه جانبه یابد.
·        توده باید به تسلیحات فلسفی، به ساز و برگ خرد کل اندیش مجهز، مسلح و مسلط شود.

·        بدون تسلط بر خرد کل اندیش، اصلا نمی توان منافع توده را از منافع طبقه حاکمه تمیز داد، چه رسد به دفاع از منافع توده.

10
·        این وظیفه سترگ اما ـ همانطور که ذکرش گذشت ـ زمانگیر است و ضمنا سماجت و پیگیری عظیم می طلبد.

·        طبقه حاکمه کوهی از مکاتب فلسفی، سوسیولوژیکی، پسیکولوژیکی، اتیکی (نیهلیستی ـ اخلاقی) توسعه داده است و تبلیغ و ترویج کرده است.

·        همه اینها باید به تیغ تیز انتقاد علمی و انقلابی سپرده شوند.

·        کتب مقدس از هر نوع باید تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی شوند.

·        با سوزاندن کتب مقدس و خرافی و با تخریب کنیسه و کلیسا و مسجد نمی توان به تسخیر تجهیزات و تسلیحات فکری نایل آمد.
·        فقط می توان آب به آسیاب ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه ریخت.

11

·        بورژوازی انقلابی آغازین نیز با ساز و برگ فکری فئودالیسم همین کار را کرده است:

الف

بنه دیکتوس اسپینوزا (1632 ـ 1677)
فیلسوف هلندی، مؤسس راسیونالیسم و انتقاد مدرن از انجیل
نماینده راسیونالیسم ماتریالیستی
جهان بینی او پانته ئیستی است.

·        اسپینوزا با ایده ئولوژی فئودالی (مسیحیت) همین کار را   کرده است.
·        او به انتقاد از انجیل خطر کرده است که کار فوق العاده خطرناکی در آن زمانه و زمان بوده است.   

ب

ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»
نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی
به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (نقد خرد عملی)
استه تیک (نقد قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ
«پرولگومنا» (مقدمات) 

·        ایمانوئل کانت با آثار خود تبر بر ریشه های ایده ئولوژی فئودالی (مسیحیت) فرود آورده و آن را دچار بحران عمیقی ساخته است.

پ

لودویگ فویرباخ (1872 ـ  1804)
فیلسوف
نماینده ماتریالیسم متافیزیکی آلمانی
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی
 «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو
برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت،
یعنی راه انطباق منافع فردی (من) با منافع دیگران (تو)،
در «عشق به توده» است!

·        لودویگ فویرباخ با اثر خویش تحت عنوان «جوهر مسیحیت» به انتقاد تند و تیز از ایده ئولوژی فئودالیسم کمر بسته است و فلسفه کلاسیک بورژوائی را به اوج پایانی خویش رسانده است.

11
·        توده هم باید ایده ئولوژی بورژوائی را به چالش علمی و انقلابی کشد و در روند این چالش ایده ئولوژیکی، فلسفه را هم توسعه دهد، هم از زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه تطهیر کند و هم توده ای کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر