۱۳۹۵ خرداد ۲۱, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (49)


قصه ی شهر سنگستان
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

کفتر اول

و سنگستان گمنامش
که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود
نشید همگنانش، آفرین را و نیایش را
سرود آتش و خورشید و باران بود
اگر تیر و اگر دی، هر کدام و کی
به فر سور و آذین ها، بهاران در بهاران بود ،
کنون ننگ آشیانی نفرت آباد است، سوگش، سور
چنان چون آبخوستی روسپی، آغوش زی آفاق بگشوده
در او جای هزاران جوی پر آب گل آلوده
و صیادان دریا، بارهای دور
و بردن ها و بردن ها و بردن ها
و کشتی ها و کشتی ها و کشتی ها
و گزمه ها و گشتی ها

·        معنی تحت اللفظی:
·        سنگستان گمنام شاهزاده که سابقا شبچراغ زمانه بود و سرود معاصران شاهزاده در همه فصول سال، در ستایش از آتش و خورشید و باران بود و در اثر شکوه ناشی از جشن و شادی، کشور، بهاران در بهاران بود، اکنون نفرتکده ای ننگ انگیز است.
·        آن سان که شیونش، شادی، عزاداری اش، جشن است.
·        بسان جزیره و آبکندی هرجائی، آغوش به هر سو گشوده و مرکز تشکیل هزاران جوی گل آلود و محل تجمع صیادان دریا شده که مشغول بردن بارهای کلان با کشتی ها به دور دورها هستند.
·        ضمنا کشور تحت تسخیر و کنترل گزمه ها و گشتی ها ست.

1

·        اخوان در این بند شعر، شرایط پس از طرد و تبعید شاهزاده را توضیح رئالیستی می دهد.

·        همه این عناصر دال بر صحت حدس ما ست:
·        منظور اخوان توطئه طبقه حاکمه در کودتای ننگین 28 مرداد و امحای بی رحمانه ی حزب توده است.

·        در وجود قهرمان قصه غصه حزب توده تجرید می یابد:
·        قهرمان قصه غصه، تجسم تجریدی همه سرداران سلحشور، خردگرا و خرد ورز حزب توده است.

2

و سنگستان گمنامش
که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود
نشید همگنانش، آفرین را و نیایش را
سرود آتش و خورشید و باران بود
اگر تیر و اگر دی، هر کدام و کی
به فر سور و آذین ها، بهاران در بهاران بود

·        در این بند شعر، شرایط قبل از کودتای امپریالیستی تشریح می شود:
·        سنگستان ایران قبل از پیروزی کودتا، شبچراغ خاورمیانه بود.
·        مهد ستایش از آتش و خورشید و باران بوده است.
·        در مدت کوتاه تر از یک دهه فعالیت حزب توده، هزاران کتاب ارزشمند ترجمه، تألیف و منتشر شده است.
·        تربیت هومانیستی، اخلاقی، علمی و انقلابی توده با انرژی و نیروی خارق العاده ای انجام یافته است.
·        کشور نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره ایران، بهاران در بهاران گشته است.
 
3
کنون ننگ آشیانی نفرت آباد است، سوگش، سور

·        اکنون، شرایط پس از کودتا تشریح می شود:
·        ایران به ننگ آشیان نفرت آبادی بدل شده است که عزای طبقه حاکمه، جشن خلق و جشن خلق، عزای طبقه حاکمه است.
 
4
چنان چون آبخوستی روسپی، آغوش زی آفاق بگشوده

·        ایران اینجا به روسپی بی حیای دریده ای تشبیه می شود که آغوش به هر رهگذری از هر گوشه ای گشوده است.

·        این جمله در این شعر بلند اخوان، بلحاظ ایده ئولوژیکی از اهمیت غول آسائی برخوردار است و از عظمت بی چون و چرای اخوان پرده برمی دارد.

·        این موضعگیری ایده ئولوژیکی اخوان، بویژه در حال حاضر، اهمیت عظیمی دارد.

·        در این موضعگیری ایده ئولوژیکی اخوان، میان او و شعرای وابسته به طبقه حاکمه مرزبندی تیز دقیقی صورت می گیرد.

·        قضیه همیشه از همین قرار است، چه در سخن و یا تئوری و چه در عمل و یا پراتیک.

·        رویارویی بی چون و چرای پرولتاریا و روشنفکر پرولتاریا با لومپن پرولتاریا و روشنفکر لومپن پرولتاریا.

·        روسپی یکی از عناصر مهم لومپن پرولتاریا ست.

5

چنان چون آبخوستی روسپی، آغوش زی آفاق بگشوده
در او جای هزاران جوی پر آب گل آلوده

·        اخوان در این جمله، روسپی را و ایران روسپی واره را به مثابه گنداب تهوع انگیز، تعفن انگیز و تنفر انگیزی تصور و تصویر می کند.

·        رئالیستی تر و راسیونالیستی تر از این نمی توان لومپن پرولتاریا را تشریح کرد.

·        لومپن پرولتاریا کثافت به توان چند است.
·        گنداب است.
·        پایگاه اجتماعی فاشیسم و فوندامنتالیسم است.

·        همه خصوصیات ضد انسانی (آنتی هومانیستی)، ضد اجتماعی (آسوسیال)، ضد خلقی، ضد اخلاقی و ارتجاعی در هیئت این بخش گندیده جامعه بشری جمع آمده است.

·        ایران از دید اخوان، پس از کودتای 28 مرداد به چنین موجود تهوع انگیزی بدل شده است.

·        اوضاع اکنون بمراتب بدتر است.

6
و صیادان دریا، بارهای دور
و بردن ها و بردن ها و بردن ها
و کشتی ها و کشتی ها و کشتی ها

·        اخوان در این بند شعر، از سوئی، از چپاول ثروت ملی پرده برمی دارد.
  
7
و گزمه ها و گشتی ها


·        اخوان از سوی دیگر از استبداد، خفقان و سرکوب توده ها و توده ای ها پرده برمی دارد.
   
8
کفتر دوم:

سخن ـ بسیار یا کم ـ وقت، بیگاه است
نگه کن، روز، کوتاه است
هنوز از آشیان دوریم و شب، نزدیک
شنیدم قصه ی این پیر مسکین را

·        معنی تحت اللفظی:
·        قصه این پیر بینوا را ـ چه به اختصار و چه به تفصیل ـ شنیدم.
·        اما روز کوتاه است و تا آشیانه راه درازی در پیش است.

·        ولی به سؤالات زیرم جوابی بده:   

الف
بگو آیا تواند بود، کاو را رستگاری روی بنماید؟

·        بگو آیا امکان آن هست که او رستگار شود؟        

ب
کلیدی هست، آیا که ش (کان؟)  طلسم بسته بگشاید؟

طلسم
  درافسانه های باستانی
قلعه یا محلی صعب العبور بوده است
 که چون طلسم کرده بوده اند،
کسی نمی توانست آن را باز کند .

·        آیا کلیدی هست که این طلسم بسته را باز کند؟

پ
تواند بود
پس از این کوه تشنه، دره ای ژرف است
در او نزدیک غاری تار و تنها، چشمه ای روشن؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        آیا امکان آن هست که پس از گذشتن او از این کوه بی آب و علف، دره ژرفی باشد و در آن دره در نزدیکی غار تار و تنهائی، چشمه روشنی بجوشد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر