۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

هماندیشی با مریم (23)


میم نون

شناخت برای شناخت
ـ اصولا و اساسا ـ
شناخت به معنی واقعی کلمه نیست.

1
شناخت واقعی
ـ همیشه ـ
  آبستن تغییر است.

2
شناخت واقعی
حاوی نطفه های بالقوه تغییر است.

3
شناخت تک افتاده، ایزوله و تنها
وجود ندارد.

4
شناخت
ـ چه بسا ـ
 توأم با تغییر است.

5
روند شناخت
ـ در تحلیل نهائی ـ
روند تغییر است.

6
وقتی کسی به شناخت چیزی کمر می بندد،
همزمان
به تغییر آن چیز مبادرت می ورزد.
چه خودشناسی باشد،
 چه جامعه شناسی، چه روانشناسی و چه جهان شناسی

7
شناخت هر چیز
ضمنا
موتور تغییر آن چیز است.

8
امتحانش آسان است.
به محض شناخت چیزی
تمامی فکر و ذکر شناسنده (سوبژکت شناخت)  
معطوف به تغییر آن چیز می گردد.

9
موتور این گرایش طبیعی و خودپو
شاید اشتیاق بیشتر به شناخت عمیق تر و دقیق تر باشد.

10
چون شناخت هر چیز
نتیجه ی کار فکری عرقریز بر روی آن چیز است
و لذا حامل پرسش های تازه است که پاسخ می طلبند.

11
ضمنا آگاهی رخنه کرده در روح
بلافاصله به قوه ای مادی بدل می شود
آرام و قرار از سوبژکت آگاه می ستاند
خواب شیرین را بر او حرام می کند
و او را به تلاش در جهت تغییر آن چیز برمی انگیزد.

12
شناخت هر چیز
کیفیت بینش آدمی را دگرگون می سازد:
فیزیک دانی که قانون حرکت مغناطیسی ذرات را کشف کرده بود
گفت:
بلور برف
در درگاه خانه
در سحرگاه
قبل و بعد از کشف این قانون
برایم دو چیز مطلقا متفات بود.

الف
بلور برف
قبل از کشف این قانون
 چیزی منجمد و مرده و ساکن و ایستا بود.

ب
بلور برف
پس از کشف این قانون
  تجلیگاه شورانگیزی از چرخش ها و گردش های میلیون ها ذره  
بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر