جمعبندی از
مسعود بهبودی
منظور این است که مغز
انبار اندیشه نیست.
1
مغز ارگان اندیشیدن است.
2
مغز عضو تفکر است.
3
اگر شما ابراز نظر نکرده بودید،
چیزی وجود نمی داشت که اندیشیده شود.
4
بنابرین مسبب اصلی اندیشه
ابراز نظر شما ست.
هیچ چیز با دیگری یکسان نیست.
1
اگر چیزها یکسان بودند،
مفاهیم (واژه های) متفاوت تشکیل نمی شدند.
2
هر چیز و واژه (مفهوم) مربوط بدان
منحصر به فرد است.
3
اسامی برای تفنن نیستند.
4
اسامی برای تمیز و تشخیص چیز ها و موجودات از یکدیگر اند.
5
در زبان جوامع پیشرفته
مثلا در زبان آلمانی
برای هر نوع از گربه و یا میمون و یا سگ
اسم معینی تعیین شده است.
6
ببرکت همین تسمیه
هر کس حرف خود را دقیقا بر زبان می راند
و شنونده هم منظور او را دقیقا می فهمد.
7
در زبان جوامع عقب مانده از قافله تمدن
کسی حرف دهن خود را حتی نمی فهمد،
چه رسد به فهم حرف همنوع خود.
8
در این بیغوله ها
فقر مفهومی (فقر واژه) حاکم است که
فرمی از ذلت فکری و فرهنگی است.
9
مثال
نهنگ در زبان فارسی
برای چندین نوع ماهی اطلاق می شود.
10
خیلی از شعرا و نویسندگان و علما و فقها و غیره
در این بیغوله ها
واژه ها ( مفاهیم) را نمی شناسند.
عاجز از تفکر مفهومی و تکلم مفهومی اند.
11
به همین دلیل
هر کس از ظن خود
جفنگ خود را سرهم بندی می کند
و جفنگ همنوع خود را تفسیر می کند.
12
تعریف مفاهیم، آموزش مفاهیم و تمرین کاربست مفاهیم
هنر بزرگی است
و تا دیر نشده باید جامه عمل پوشد.
13
کسب و کار تارنمای دایرة المعارف روشنگری همین است.
مولد نعمات مادی
(خوراک، پوشاکف مسکن، بهداشت، آموزش ـ پرورش)
و
نعمات معنوی
(هنر، علم، اخلاق، فلسفه و غیره)
توده های مولد و زحمتکش اند.
اعم از زن و مرد.
1
زنان
ـ حداقل ـ
مولد مضاعف اند:
الف
هم مولد مثل اند.
ب
هم مولد مادی اند.
2
زنان دوشادوش مردان
جامعه را بازتولید می کنند.
یعنی نسل آتی جامعه را پدید می آورند.
3
زنان دوشادوش مردان
نسل آتی جامعه را تغذیه، تربیت و تضمین می کنند.
4
زنان دوشادوش مردان
در مزرعه و کارخانه و اداره و شرکت و مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و مطب و غیره
مایحتاج متنوع جامعه را تولید می کنند.
حیات جامعه را و ادامه حیات جامعه را
یعنی سلامت فیزیکی و فکری و روحی و روانی جامعه را
امکان پذیر می سازند.
5
تصور جامعه ای
بدون ملاحظه اکید وحدت دیالک تیکی زن و مرد
نه، علمی است و نه عینی
6
ما با دیالک تیک زن و مرد سرو کار داریم.
دیالک تیک زن و مرد
یعنی همبائی «ستیزمند» زن و مرد.
ما با 4 مفهوم مهم سر و کار داریم:
آشنائی
عشق
دوستی
رفاقت
1
دوستی مفهوم معروفی است
ولی کسی معنی اش را نمی داند.
2
دلیلش شاید این باشد که کسی دوستی ندارد
تا
به تجربه شخصی
به معنی آن
پی ببرد.
3
دوستی زیبا ترین رابطه میان ـ انسانی است.
4
دوستی فراتر از عشق است.
5
دوستی ضمنا حاوی عشق اصیل است.
6
عشق
معلول نیاز طبیعی ـ غریزی و غیره است.
7
دوستی نافی نیاز است.
8
پیدا کردن دوست
به معنی نیل به بی نیازی است.
9
روی این مفاهیم چهارگانه باید کار کرد.
10
نخست باید
دوستی
را
به تجربه شخصی
ـ اندک اندک ـ
شناخت
11
بعد اگر کسی رفیقی پیدا کند
راجع به رفاقت هم
به تجربه شخصی
دانش تجربی کسب خواهد کرد.
12
رفاقت پله بالاتر و متعالی تر از دوستی است.
13
ولی دوست کیمیا ست
چه رسد به رفیق.
14
برای پیدا کردن دوست
باید کیمیاگری آموخت.
اردوغان
تربیت شده عربستان سعودی است.
1
فوندامنتالیست سنی است.
2
طبقه حاکمه ترکیه
اما فاشیستی است:
باند گرگ های خاکستری است.
3
ژنرال های ترکیه
از دیرباز
فاشیست بوده اند.
4
اکنون وحدتی میان فاشیسم (امپریالیسم، ناتو) و فوندامنتالیسم
پدید امده است.
5
فوندامنتالیسم شیعی و سنی
ـ در فرم و ظاهر ـ
آنتی امپریالیستی است.
6
جاذبه اش
ـ بخشا ـ
به دلیل چپنمائی است.
7
نازک اندیشان طبقه حاکمه
برای جلب توده های مذهبی
فوندامنتالیسم را یافته اند.
8
توده بدین ترفند به دنبال نخود سیاه فرستاده می شود
و نقشه های امپریالیسم جامه عمل می پوشند.
9
فاشیسم نژاد را به مثابه بدیلی برای طبقات اختراع کرده است
و فوندامنتالیسم، امت را.
10
راسیسم و امتیسم
ـ ماهیتا ـ
ترفند واحدی اند
برای انحراف توده از مبارزه طبقاتی از پایین
و برای تشدید مبارزه طبقاتی از بالا.
زندان مخرب چسم و روح و روان آدمیان است
آره.
حق با شما ست.
1
این اما کار خوبی است.
خود ارگانیسم پس از مدتی برخی از کرد و کار ها را اوتوماتیزه می کند
تا برای انجام هر کار کوچک مزاحم مغز نشود.
2
اتیک و اخلاق که عادات، جزو آنها هستند
در طول تاریخ تکامل بشری
تشکیل یافته است.
3
بدون اتیک نمی توان زندگی کرد.
4
اتیک ربطی به مذهب ندارد.
5
مذهب یکی دیگر از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است.
مذهب فرمی از شعور است.
فرمی از روح به معنی فلسفی آن است.
6
عادات هم اندیشیده شده اند.
همه کارهای آدمی از مغز گذشته اند.
با چی موافقی؟
1
این جفنگ از مولانا ست.
2
مولانا دشمن عقل است.
3
عرفان مکتب خردستیزی است.
4
عرفان پای استدلالیان را چوبین می داند.
تو کجائی تا شویم ما، چاکرت؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر