بازیاب
(۲۶ اکتبر ۲۰۱۴)
سرچشمه:
اخبار امروز
·
نه، من خانه بدوش نیستم،
·
مرا «بازیاب» صدا کن.
·
در تاریک روشنای بامداد بیدار می شوم
·
و کفشهای ضربه گیرِ خود را می پوشم
·
تا پیش از اینکه باری های آشغال
·
کوچه های شهر را به لرزه درآورند
·
بطری ها و قوطی های نوشابه را گردآورم
·
و با خود به بازیافتگاه ببرم.
·
اینک در کتابخانه ی شهر نشسته ام
·
در خانه ی امن خود.
·
روزنامه های صبح را ورق می زنم،
·
به پچپچه ی کودکان گوش می دهم
·
و به مردی نزدیک بین نگاه می کنم
·
که پشت دستگاهِ به بین
·
«افسانه های بومیان آمریکا» را می خواند.
·
در رگ های من خونِ چِرُکی می دود.
·
مادران ما خواصِ گیاهان را می دانستند،
·
پدران ما با گاومیش ها مهربان بودند
·
و زمین را زیر پای خود آلوده نمی کردند.
·
اگر عصر به کنار دریا می آیی
·
با خود یک بطری تِکیلا بیاور.
·
من روی نیمکتی کنار راهِ دوچرخه ها می نشینم.
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر