تحلیلی از
ربابه نون
من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا.
تمام مرغ ها به هم شبيه اند و تمام آدم ها با هم يکسان.
به همين جهت در اينجا اوقات به کسالت می گذرد.
• روباه دلیل کسالت و یکنواختی زندگی اش را در دو چیز می داند:
الف
من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا.
• اولین دلیل کسالت روباه و یکنواختی زندگی اش وجود دیالک تیک صید و صیاد است.
ب
تمام مرغ ها به هم شبيه اند و تمام آدم ها با هم يکسان.
• دلیل دوم کسالت روباه و یکنواختی زندگی اش، شباهت مرغ ها به همدیگر و یکسانی آدم ها ست.
1
من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا.
تمام مرغ ها به هم شبيه اند و تمام آدم ها با هم يکسان.
به همين جهت در اينجا اوقات به کسالت می گذرد.
• این دو نکته حاوی چه ایده هائی اند؟
• چرا علامه امپریالیسم به این دو دلیل احساس کسالت می کند و زندگی اش را یکنواخت می پندارد؟
• ضمنا راه رهائی منطقی او از این کسالت و یکنواختی چه می تواند باشد؟
2
دیالک تیک صید و صیاد
• روباه و در واقع علامه امپریالیسم، دیالک تیک صید و صیاد را و در تحلیل نهائی، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را، به شکل دیالک تیک مرغ و روباه بسط و تعمیم می دهد و وجود دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را دلیل مهم کسالت خود و یکنواختی زندگی اش محسوب می دارد.
• دلیل دیالک تیک ستیزی روباه ما را دیری است که به خود مشغول داشته است.
• سؤال این است که اینهمه خصومت با دیالک تیک به چه دلیل است؟
3
دیالک تیک صید و صیاد
• در نگاه سرسری، روباه می خواهد سیر دل، مرغ شکار کند، ولی صیادی نباشد که خودش را شکار کند.
• به عبارت دیگر، روباه می خواهد دیالک تیک صید و صیاد و یا اوبژکت ـ سوبژکت را با دوئالیسم صید وصیاد و یا با دوئالیسم اوبژکت ـ سوبژکت جایگزین سازد.
• یعنی میان اقطاب دیالک تیکی، میان صید و صیاد، میان مرغ و روباه دیوار دوئالیستی بکشد.
• این اما به چه معنی و به چه نیت است؟
• برای پاسخ به این پرسش، باید به روند و روال واقعی در طبیعت و جامعه توجه کرد:
• دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت که با دیالک تیک روباه ـ مرغ شروع نمی شود و به دیالک تیک مرغ و روباه ختم نمی شود.
• تار و پود هستی از ذره تا کهکشان، دیالک تیکی است.
• بنیاد هستی، ماده ویا واقعیت عینی، دیالک تیکی است.
• حتی ساختار ذرات اتمی، دیالک تیکی است:
• هر اتم جولانگاه دیالک تیک پروتون و الکترون است.
• جولانگاه مثبت و منفی است.
• جولانگاه وحدت اضداد (پروتون مثبت و الکترون منفی) است:
الف
• وحدت اقطاب دیالک تیکی (مثلا وحدت پروتون و الکترون در هر اتم) وجود اتم را امکان پذیر می سازد.
ب
• تضاد اقطاب دیالک تیکی، (مثلا «ستیز» پروتون و الکترون) رشد و توسعه و تغییر و تحول اتم را امکان پذیر می سازد.
• پایان دیالک تیک، به معنی پایان هستی است.
5
دیالک تیک صید و صیاد
• روباه یا خرفت و کودن و کور است و یا خود را عمدا به خرفتی و کودنی و کوری زده است.
• مرغ که حلقه اول زنجیر صید و صیاد نیست.
• مرغ که صید مطلق نیست.
• خود مرغ در سیستم مختصادت دیالک تیکی دیگر، صیاد است.
• مرغ صیاد کرم ها و حشرات و دانه ها و جوانه ها ست.
• خصلت دیالک تیکی هستی همین است:
• تبدیل اقطاب دیالک تیکی به یکدیگر.
• در این مورد بخصوص، تبدیل قطب اوبژکت به سوبژکت و قطب سوبژکت به اوبژکت
6
شباهت مرغ ها به یکدیگر و شباهت آدم ها به همدیگر
• این دومین دلیل عینی برای کسالت روباه و یکنواختی زندگی او ست.
• این ادعای روباه اولا دروغ محض است.
• چون نه در طبیعت می توان دو تا مرغ پیدا کرد که مطلقا شبیه یکدیگر باشند و نه در جامعه می توان دو نفر پیدا کرد که مطلقا یکسان باشند.
• همه چیزهای طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) فردیت و هویت خاص خود را دارند.
• طبیعت آزمایشگاه نیست تا عروسک های استاندارد تولید کند.
• اما منظور ایده ئولوژیکی روباه از این دروغ چیست؟
7
شباهت مرغ ها به یکدیگر و شباهت آدم ها به همدیگر
• هدف و آماج ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه امپریالیستی، انکار فردیت و هویت خود ویژه ی اعضای جامعه است.
• طنز تهوع انگیز در ایده ئولوژی طبقه حاکمه اما این است که فردیت زدائی و هویت زدائی اعضای جامعه را زیر پرچم فردگرائی (ایندیویدوئالیسم) انجام می دهد.
• در حرف از فردگرائی دم می زند و در عمل به فردیت زدائی اعضای جامعه کمر می بندد.
• حسن آثار هنری طبقه حاکمه امپریالیستی همین جا ست.
• در آثار هنری طبقه حاکمه امپریالیستی، دست ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه رو می شود.
• ضرورت مبرم تحلیل آثار هنری به همین دلیل است.
• رو کردن دست ها.
• دلیل این مزیت آثار هنری اما چیست؟
8
شباهت مرغ ها به یکدیگر و شباهت آدم ها به همدیگر
• دلیل این مزیت آثار هنری در طرز تولید آنها ست:
الف
• آثار نظری عمدتا اگاهانه تولید می شوند:
• فیلسوف، جامعه شناس، روانشناس، واعظ، آخوند، سیاستمدار وابسته به طبقه حاکمه در خونسردی تمام تحلیل و وعظ و تئوری خود را سرهم بندی می کند.
• در این جور موارد، راسیونالیته فرمال معینی وارد کار می شود.
• راسیونالیته فرمال امپریالیستی ئی که اجامر طبقه حاکمه از قبیل پوپر نمایندگی می کنند.
• البته این راسیونالیته فرمال، محتوای ایراسیونالیستی دارد.
ب
• آثار هنری اما در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی تولید می شوند.
• به همین دلیل روح و روان طبقاتی هنرمند طبقه حاکمه در اثر هنری اش کم و بیش، انعکاس می یابد.
9
شباهت مرغ ها به یکدیگر و شباهت آدم ها به همدیگر
• سنت اگزوپری، اعضای جامعه بشری را نه به عنوان انسان های برابر و خواهر ـ برادر، نه به عنوان افرادی با فردیت، هویت و شخصیت فردی خاص خود، بلکه به عنوان مهره های مشابه غیر قابل تمیز و تشخیص از یکدیگر تصور و تصویر می کند.
• هیتلر به روایتی گفته که «هوادارانش را نه به عنوان آدم، بلکه به مثابه مشتی گوسفند و گوساله می بیند» و بسان چوپانی با چوب و چماق و هارت و پورت به هر سمت و سوئی که لازم می داند، می راند.
• با این طرز «تفکر» است که ابنای بشر، مهره واره، چیز واره، ابزار واره، زباله واره تصور می شوند:
الف
• با این طرز «تفکر» است که ناسیونال ـ سوسیالیسم 6 میلیون نفر را در نهایت خونسردی و خموشی وجدان تا حد مرگ استثمار می کند و بعد به آتش کوره های آدم سوزی می سپارد تا کود شوند.
ب
• با این طرز «تفکر» است که سربازان آلمان فاشیستی چنان نسبت به خود بیگانه می شوند که تا اخرین گلوله می جنگند.
• هزاران نفر از همنوعان خود را بمباران می کنند و یا به رگبار مسلسل می بندند.
ت
• با این طرز «تفکر» است که ارتش های امپریالیستی صدها هزار نفر از همنوعان پرچم تسلیم در دست خود را بی رحمانه زیر تانک های غول پیکر له و لورده می سازند.
پ
• با این طرز «تفکر» است که خلبان های امپریالیستی ده ها هزار سرباز در حال فرار را جزغاله می کنند و بعد در نهایت خونسردی خاطره می نویسند و با جزغاله مرغابی ها یکسان می پندارند.
ث
• با این طرز «تفکر» است که فوندامنتالیسم، تحصیلکرده ترین فرزندان مردم را به بمب تپنده تبدیل می کند تا هواپیماهای مسافربری را منفجر سازند، تا قطارهای راه آهن را به جهنمی برای مسافرین زحمتکش مبدل کنند، تا محلات تجمع و تفنن و تفریح جوانان مردم را به صورت کشتارگاهی در آورند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر