۱۳۹۴ دی ۱, سه‌شنبه

«ایرانی» و «آلمانی» در آئینه این و آن (7)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

نظر ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
راجع به ایرانیان:

ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻭﺯﯾﺒﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯﯾﺮ ﺁﺭﺍﯾﺸﻬﺎﯼ ﻏﻠﯿﻆ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻧﻤﯿ ﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.

·        ایراد اساسی این متن، نامعلوم بودن اوبژکت مورد بحث (دختران شما)  است.
·        «دختران شما» مفهومی مبهم و ناروشن است.
·        دختران کذایی می توانند تعلقات طبقاتی کاملا متفاوت و حتی متضاد داشته باشند.
·        دختر انتزاعی و ماورای طبقاتی و شناور بر فراز طبقات اجتماعی وجود ندارد.

·        دختران دهقانان با دختران پرولتاریا و دختران طبقه متوسط با دختران پیشه وران و یا طبقه حاکمه از خیلی نظرات، تفاوت های چشمگیر دارند.


1
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻭﺯﯾﺒﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯﯾﺮ ﺁﺭﺍﯾﺸﻬﺎﯼ ﻏﻠﯿﻆ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.

·        حتی رسانه های ظاهر بین غربی و از آن جمله آلمانی، اطریشی و سوئیسی، جامعه ایران را جامعه ای سیال تصویر می کنند.
·        جامعه ایران پس از انقلاب سفید را می توان جامعه ای  در حال گذار از مناسبات اجتماعی نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی به مناسبات اجتماعی بورژوائی ـ واپسین محسوب داشت.
·        پس از انقلاب سفید جامعه ـ کم و بیش، خواه و ناخواه ـ توسعه و تکامل می یابد.

2
·        این روند نسبتا رشد یابنده با پیروزی مجدد اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی ـ سنتی متوقف می شود و در جهت مخالف آن سیر می کند.
·        اکنون مینی ژوپ جای خود را به البسه مذهبی می دهد.
·        مدرنیته کمرنگ زمان پهلوی جای خود را به سنتگرائی فئودالی ـ روحانی می دهد.
·        ضمنا جامعه در بحران همه جانبه عمیقی فرو می رود.

3
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻭﺯﯾﺒﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯﯾﺮ ﺁﺭﺍﯾﺸﻬﺎﯼ ﻏﻠﯿﻆ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.

·        دختران و زنان و حتی کودکان  خود را ناگهان در چنگ چنین بحرانی گرفتار می بینند و با کله خالی تر از زمان پهلوی در این بلبشو سمتگیری می کنند.
·        این سمتگیری های متفاوت و حتی متضاد باید مورد برسی سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی ـ طبقاتی ـ مشخص قرار گیرند.

4
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

·        افسردگی دختران ـ قبل از همه ـ ربط تعیین کننده ای به خود آنان ندارد.
·        این مناسبات اجتماعی ارتجاعی ـ قرون وسطائی است که جامعه را برای اعضای آن و بویژه برای نیمه دیگر، به زندان مبدل می سازد و روان آنها را مختل می کند.
·        وقتی کسی از هر نظر، حتی از نظر نحوه لباس پوشیدن، تحت فشار ایراسیونالیستی قرار گیرد و بی اهمیت ترین چیزها به او دیکته شوند، طبیعی است که افسرده باشد.
·        آدم بالاخره آدم است و روح و روانی دارد.
 
5
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

·        دختران و زنان جهنم فئودالی ـ فوندامنتالیستی نه فقط با خویشتن خویش، بلکه در جبهه های متنوع در جنگند.
·        اگر خانم آلمانی دقت می کرد، احتمالا می توانست غرش تانک ها و توپ ها و مسلسل ها را بشنود:

6
·        دختران و زنان ایران اولا بر ضد یکدیگر می جنگند:
·        بخش عقب مانده و سنتی زنان به هر دلیل مادی و یا ایده ئولوژیکی، بخش دیگر زنان را سرکوب می کند.
·        می توان از جنگ داخلی زنان در جهنم عیران سخن گفت.

7
·        این جنگ داخلی اما پیامدهای اجتماعی دیگر و چه بسا حتی مثبت هم دارد.
·        در اثر این جنگ داخلی، نیمه دیگر از قفس سنتی خانه بدر زده و وارد جامعه شده است.
·        این درست آن چیزی است که ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی نمی خواست.
·        ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی زنان را خانه نشین می خواست.
·        ولی جنگ داخلی زنان این آرزوی ارتجاع سیاه را بر باد داده است.

8
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

·        زنان ایران علاوه بر جنگ داخلی، جنگ تن به تن درونجنسیتی را نیز از دیرباز داشته اند و کماکان دارند.
·        دختران و زنان گاهی برای دستیابی به نر ایدئالی از روی جسد یکدیگر می گذرند.
·        با تصویب قوانین فئودالی در زمینه تعدد زوجات و صیغه و دخت خوانده و لواط و غیره این تضاد درونجنسیتی زنان به طرز وحشت انگیزی تشدید شده است.

9
·        این تضاد درونجنسیتی زنان شباهت غریبی به تضاد درونطبقاتی پرولتاریای نر دارد.
·        کارگران در کارخانه ها چه بسا از همکاران خویش به کارفرما خبرچینی می کنند تا وجهه خود را نزد کارفرما بالاتر برند.
·        گاهی حتی موجب اخراج کارگران دیگر از کارخانه می شوند.

10
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

·        زنان و دختران (نه فقط در ایران) واقعا هم جنگ درونی با خویشتن خویش دارند.
·        زنان و دختران، پرولتاریای حداقل مضاف اند.

·        زنان و دختران جامعه طبقاتی هم نیروی کار خود را می فروشند تا بتوانند ادامه حیات دهند.
·        مثلا در خانه، مزرعه، کارخانه و شرکت و غیره کار می کنند.

·         و هم به انحای مختلف تن خود را و چه بسا حتی روح خود را بسان کالائی عرضه می کنند.
·        خودفروشی در هر فرمی از جهنم جنگ درونی می گذرد.

·        به عنوان مثال، جماعت نر می توانند بی خیال استه تیک اندام خود باشند.

·        دختران و زنان اما نمی توانند.
·        چون جسم آنها یکی از تسلیحات رزم حیاتی ـ مماتی آنها ست.
·        به همین دلیل باید با حوایج غریزی و طبیعی خود نیز سر و کله بزنند.

·        این چیز جز خودستیزی نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر