میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
چکیرسن،
سن آلتی شکیل دفتره
ساتاشیرسن
آخوند دین پروره
اگر
حق سوزین وار، دو، چیخ منبره
بگو
بر جماعت لیال و سحور
·
معنی تحت اللفظی:
·
دفترت را خط خطی می کنی و به آخوند دین پرور توهین می کنی.
·
اگر حرف مبتنی بر حقیقت داری، پا
شو و از پله های منبر بالا برو و شب و روز به خلایق بگو.
·
این بند شعر از قول طبقه حاکمه
سروده می شود.
·
مخاطب این بند شعر، خود شاعر است.
1
چکیرسن،
سن آلتی شکیل دفتره
·
شاعر روشنگری در این مصراع شعر،
سطح فکری بغایت نازل طبقه حاکمه را به تندباد ریشخند می بندد.
·
تحریر مطلبی در قاموس طبقه حاکمه
با رسم اشکالی بر دفتری یکسان تصور می شود.
·
این به معنی بی سوادی عمیق دشمنان
روشنگری است.
·
ما با این طرز انتقاد همچنان و
هنوز روبرو می شویم.
·
حضرات با مشاهده واژه های فلسفی
سراسیمه می شوند و همین واکنش را از خود نشان می دهند.
·
حرف اینها هم همان است که چرا به
جای فوندامنتالیسم، ایراسیونالیسم، راسیونالیسم، هومانیسم و غیره واژه های فارسی
نوشته نمی شود.
·
حضرات مفاهیم فلسفی را واژه تصور
می کنند که بتوان تحت اللفظی معنی کرد و سمبل کرد.
2
ساتاشیرسن
آخوند دین پروره
·
طبقه حاکمه در این مصراع شعر،
روشنگری و انتقاد اجتماعی را تخطئه می کند.
·
انتقاد علمی و انقلابی از خرافه و
خریت را به حساب توهین به آخوند می گذارد.
3
اگر
حق سوزین وار، دو، چیخ منبره
بگو
بر جماعت لیال و سحور
·
ضمنا فرم واکنش را در موعظه از
بالای منبر خلاصه می کند.
·
این بدان معنی است که طبقه حاکمه
فرم های مدرن روشنگری را هم تخطئه می کند.
4
چو
رفتی به بالای منبر چو برق
به
صلوات شادت کنند، اهل شرق
بگیرند
دستت، ببوسند خلق
اگر
گفته باشی ز حور و قصور
·
طنز شاعر روشنگری اکنون فرم طعنه و
ریشخند به خود می گیرد و از فرم استحمار خلق توسط روحانیت پرده برمی افتد.
·
مذهب دیالک تیکی از شیرینی و شلاق
است:
·
گاهی وعده بهشت و عیاشی ابدی به
مؤمنین داده می شود و گه با توصیف زجر و عذاب دوزخ بذر وحشت در مزرع دل ها افشانده
می شود.
5
الا
ای برازندۀ چاه ویل
اگر
سنده وار دین اسلامه میل
قلم
آل اله یاز، دعای کمیل
که
لازمدی بو، چوخ به اهل قبور
·
در این بند شعر دوباره شاعر
روشنگری مورد خطاب قرار داده می شود که سزاوار اقامت در چاه ویل دوزخ است.
·
ضمنا آلترناتیوی بر روشنگری و
انتقاد اجتماعی عرضه می شود:
·
نوشتن دعای کمیل.
·
طنز این بند شعر در سودمندی دعای
کمیل برای مردگان به اوج می رسد.
6
تو
غیبت کنی، صبح و عصر و مسا
تو
صحبت کنی از تیاتورها
دییرسن:
«گولون سیزده نادرشاها
ائدر
خلق دوران، عبور و مرور»
·
تو از تئاتر حرف می زنی.
·
نادر شاه را مورد تمسخر قرار می
دهی و از تغییر بشریت و جامعه بشری دم می زنی.
·
در این بند ملمع، جرم های شاعر
روشنگری برشمرده می شوند:
·
صحبت از تئاتر به مثابه فرم نوینی
از هنر و روشنگری، انتقاد از نادر شاه و
اعلام تاریخیت چیزها.
7
دف
و تار او دم، آه و زار ایلیور
دل
عاشقی بیقرار ایلیور
ییخیر
دین ائوین، تار و مار ایلیور
نگاه
دو چشم بنات طهور
·
در این بند ملمع شکوه و شکایت
ارتجاع فئودالی ـ روحانی از آلات موسیقی، تأثیر موسیقی در روانشناسی مردم، مدرسه
رفتن دخترها و تحریک مردم و تخریب خانه دین تبیین می یابد.
·
هر آنچه که معجز در اوایل قرن
بیستم (1900) به نقد کشیده، امروزه در دهه دوم قرن بیست و یکم، سوزان ترین مسائل
روز اند و روان هر روشنگری را به آشوب می کشند.
·
امروزه بنات طهور حتی بدتر از آن زمان
در معرض تجاوز دسته جمعی، حمله اسیدی، ضرب و شتم، بازداشت، زندان و اعدام قرار
دارند.
8
نه
مفتون شَبدَر و نه لاله دور
عجم
ملتی، عاشق ناله دور
مگر
بو جماعت تکذ خاله دور
که
آلسین غازیت، سندن ای بیشعور؟
·
در این بند ملمع، طنز مستوری از
قول طبقه حاکمه تبیین می یابد:
·
ملت عجم نه به شبدر اعتنائی دارد و
نه به لاله.
·
علاقه وافر آن به ناله و زاری است.
·
روزنامه خواندن امری ابلهانه است.
·
معجز در این بند شعر از وارونگی زیستی
و بینشی مردم پرده برمی دارد.
9
اگر
طالب جنت خرمی
به
کوی شتربان، گذر کن همی
بکن
توبه در پیش ملا عمی
ز
عصیان و نسیان، ز فسق و فجور
·
طنز شاعر در این بند شعر اوج می
گیرد:
·
در این بند شعر، پند و اندرز طبقه
حاکمه به شاعر روشنگری و اعضای جامعه به تمسخر کشیده می شود:
·
اگر آرزوی بهشت داری، برو محله
شتربان و پیش آخوند محله از گناهان خود توبه کن.
·
راه سعادت اخروی در توبه خلاصه می
شود.
·
توبه ای که معجز حدود 100 سال قبل
به نقد می کشد، در این سی و چند سال به یکی از عادی ترین روال ها و روندها بدل شده
است.
·
فرزانگان خلق در ملأ عام بسان
گالیله ها به زانو در آورده می شوند و تخریب و رسوا می گردند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر