۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

سیری در شعری از میررا علی معجز (18 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

به من تارتن حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه به حق شکور

·        معنی تحت اللفظی:
·        حاجی عنکبوت به من می گوید:
·        «چرا به خاطر خدا، به مکه نرفتی؟»
·         
·        میرزا علی معجز فقط شاعر نیست.

·        او قبل از اینکه شاعر باشد و بیش از اینکه شاعر باشد، طنز پرداز است.

·        میرزا علی معجز همه خصوصیات لازم برای طنز پردازی را دارد:

1
·        چون او از سویی، شاعری آگاه، خود آگاه، جامعه آگاه و جهان آگاه است.

2
·        و از سوی دیگر، مخالف رادیکال وضع موجود است.
·        یعنی در اوپوزیسوین رادیکال با نظام اجتماعی حاکم قرار دارد.

3
·        به همین دلیل جای خالی او در ادبیات کشور ایران همچنان و هنوز به طرز تأسف آور و تأثر انگیزی خالی است.
·        تحلیل اشعار میرزا علی معجز به همین دلیل آسان نخواهد بود و انرژی و نیروی فوق العاده ای لازم خواهد داشت.

4
به من تارتن حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه به حق شکور

·        معجز در این بیت ملمع خویش، یکی از نمایندگان اصلی طبقه حاکمه را به نام می نامد:
·        حاجی را.

·        حاجی فقط به کسی اطلاق نمی شود که استطاعت مالی داشته باشد و به سفر حج رفته باشد.
·        حاجی جزو اقلیت ممتاز جامعه است و چه بسا از قبل کار این و آن ارتزاق می کند.
·        در دیگر اشعار معجز این اقلیت ممتاز جامعه از صراحت بیشتری خواهد گذشت.
·        بی دلیل نیست که معجز، حاجی را به صفت تارتن، عنکبوت، خدعه گر متصف می کند.

5
به من تارتن حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه به حق شکور

·        معجز شاعری ساده و ساده لوح نیست.
·        او جوانی خود را در کوره های کار در ترکیه خاکستر کرده و بالاخره به «وطن» برگشته است.
·        معجز جهان دیده ی تجربه اندوخته ی دانش آموخته ای است.
·        بی طرف نیست.
·        از همان ایام ورود به وطن لب به انتقاد علمی و انقلابی گشوده است.
·        معجز روشنگری پیگیر و سرسخت بوده است.
·        می زند و می خورد.
·        به همین دلیل مورد انتقاد حاجی و اقلیت ممتاز قرار می گیرد.
·        انتقاد اقلیت ممتاز این است که چرا به مکه نرفته است.
·        این البته فقط بهانه است.
·        با این انتقاد، در واقع، ماهیت توده ای ـ انقلابی معجز مورد حمله قرار می گیرد.

6
نه باغی، نه خانی، نه دکانی وار
نه فابریک و کندی، دگرمانی وار

فقط معجزین، بیر قوری جانی وار
ضعیف و نحیف است آن هم، چو مور

·        معنی تحت اللفظی:
·        معجز نه باغ و بوستانی دارد و نه کارخانه و ده و آسیابی.
·        دارائی معجز جسم خشک و خالی او ست که آن هم بسان جسم مور، ضعیف و نحیف است.

·        اکنون رویاروئی در رزم ایده ئولوژیکی آشکار تر می گردد:
·        معجز به نمایندگی از طرف توده، به مقایسه خود با اقلیت ممتاز می پردازد:

7
نه باغی، نه خانی، نه دکانی وار
نه فابریک و کندی، دگرمانی وار

فقط معجزین، بیر قوری جانی وار
ضعیف و نحیف است آن هم، چو مور

·        مقایسه معجز اما مقایسه ای از طرازی دیگر است:
·        معجز بسان مارکسیستی خود آگاه، دست به ریشه می برد و از تضاد ماهوی توده با طبقه حاکمه پرده برمی دارد:
·        طبقه حاکمه مالک وسایل اساسی تولید جامعه است و توده دارائی ئی جز جسم نحیف و ضعیف مورچه وار خویش ندارد.

·        وسایل اساسی تولید در آن زمان باغات و مستغلات و مراکز تجاری و کارخانجات و دهات و آسیاب ها بوده اند.

·        نبرد شعله ور میان شاعر توده و طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی از همین ابیات آغازین ملمع آشکار می گردد.
·        این ملمع در واقع جولانگاه رزم ایده ئولوژیکی چه بسا تن به تن میان توده و طبقه حاکمه است.

8

منیم یوخدی پولیم ایا تارتن
نه بیر دو هزاری، نه ده بیر تومن

اگر بر فلکّه نهی پای من
زنی چوب و شلاق، تا نفخ صور

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای عنکبوت، من پول از هیچ نوع آن ـ چه ریال و چه تومان ـ ندارم.
·        حتی اگر پای من بر فلک نهی و تا صور اسرافیل (روز قیامت) چوب و شلاق زنی، پشیزی از من دریافت نخواهی کرد.

·        در این بند ملمع، مبارزه طبقاتی واقعا شعله ور میان توده و طبقه حاکمه تجسم مادی کسب می کند:
·        طبقه حاکمه بدهکاران را در ملأ عام شکنجه و آزار می دهد.
·        اکنون معلوم می شود که ماهیت حاجی تار تن و پایگاه طبقاتی معجز از چه قرار اند.
·        معجز در این بند شعر حاجی را در هیئت جلاد جامعه تصویر می کند که توده چپاول گشته را شکنجه و آزار می دهد.
·        معجز ضمنا خود را به مثابه نماینده ایده ئولوژیکی توده مطرح می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر