میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
به من تارتن
حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه
به حق شکور
·
معنی تحت اللفظی:
·
حاجی عنکبوت به من می گوید:
·
«چرا به خاطر خدا، به مکه نرفتی؟»
·
·
میرزا علی معجز فقط شاعر نیست.
·
او قبل از اینکه شاعر باشد و بیش
از اینکه شاعر باشد، طنز پرداز است.
·
میرزا علی معجز همه خصوصیات لازم
برای طنز پردازی را دارد:
1
·
چون او از سویی، شاعری آگاه، خود
آگاه، جامعه آگاه و جهان آگاه است.
2
·
و از سوی دیگر، مخالف رادیکال وضع موجود
است.
·
یعنی در اوپوزیسوین رادیکال با
نظام اجتماعی حاکم قرار دارد.
3
·
به همین دلیل جای خالی او در
ادبیات کشور ایران همچنان و هنوز به طرز تأسف آور و تأثر انگیزی خالی است.
·
تحلیل اشعار میرزا علی معجز به
همین دلیل آسان نخواهد بود و انرژی و نیروی فوق العاده ای لازم خواهد داشت.
4
به من تارتن
حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه
به حق شکور
·
معجز در این بیت ملمع خویش، یکی از
نمایندگان اصلی طبقه حاکمه را به نام می نامد:
·
حاجی را.
·
حاجی فقط به کسی اطلاق نمی شود که
استطاعت مالی داشته باشد و به سفر حج رفته باشد.
·
حاجی جزو اقلیت ممتاز جامعه است و
چه بسا از قبل کار این و آن ارتزاق می کند.
·
در دیگر اشعار معجز این اقلیت
ممتاز جامعه از صراحت بیشتری خواهد گذشت.
·
بی دلیل نیست که معجز، حاجی را به
صفت تارتن، عنکبوت، خدعه گر متصف می کند.
5
به من تارتن
حاجی، گوید، به زور
نرفتم به مکه به
حق شکور
·
معجز شاعری ساده و ساده لوح نیست.
·
او جوانی خود را در کوره های کار
در ترکیه خاکستر کرده و بالاخره به «وطن» برگشته است.
·
معجز جهان دیده ی تجربه اندوخته ی
دانش آموخته ای است.
·
بی طرف نیست.
·
از همان ایام ورود به وطن لب به
انتقاد علمی و انقلابی گشوده است.
·
معجز روشنگری پیگیر و سرسخت بوده
است.
·
می زند و می خورد.
·
به همین دلیل مورد انتقاد حاجی و
اقلیت ممتاز قرار می گیرد.
·
انتقاد اقلیت ممتاز این است که چرا
به مکه نرفته است.
·
این البته فقط بهانه است.
·
با این انتقاد، در واقع، ماهیت
توده ای ـ انقلابی معجز مورد حمله قرار می گیرد.
6
نه
باغی، نه خانی، نه دکانی وار
نه
فابریک و کندی، دگرمانی وار
فقط
معجزین، بیر قوری جانی وار
ضعیف
و نحیف است آن هم، چو مور
·
معنی تحت اللفظی:
·
معجز نه باغ و بوستانی دارد و نه
کارخانه و ده و آسیابی.
·
دارائی معجز جسم خشک و خالی او ست
که آن هم بسان جسم مور، ضعیف و نحیف است.
·
اکنون رویاروئی در رزم ایده
ئولوژیکی آشکار تر می گردد:
·
معجز به نمایندگی از طرف توده، به
مقایسه خود با اقلیت ممتاز می پردازد:
7
نه
باغی، نه خانی، نه دکانی وار
نه
فابریک و کندی، دگرمانی وار
فقط
معجزین، بیر قوری جانی وار
ضعیف
و نحیف است آن هم، چو مور
·
مقایسه معجز اما مقایسه ای از
طرازی دیگر است:
·
معجز بسان مارکسیستی خود آگاه، دست
به ریشه می برد و از تضاد ماهوی توده با طبقه حاکمه پرده برمی دارد:
·
طبقه حاکمه مالک وسایل اساسی تولید
جامعه است و توده دارائی ئی جز جسم نحیف و ضعیف مورچه وار خویش ندارد.
·
وسایل اساسی تولید در آن زمان
باغات و مستغلات و مراکز تجاری و کارخانجات و دهات و آسیاب ها بوده اند.
·
نبرد شعله ور میان شاعر توده و
طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی از همین ابیات آغازین ملمع آشکار می گردد.
·
این ملمع در واقع جولانگاه رزم
ایده ئولوژیکی چه بسا تن به تن میان توده و طبقه حاکمه است.
8
منیم
یوخدی پولیم ایا تارتن
نه
بیر دو هزاری، نه ده بیر تومن
اگر
بر فلکّه نهی پای من
زنی
چوب و شلاق، تا نفخ صور
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای عنکبوت، من پول از هیچ نوع آن ـ
چه ریال و چه تومان ـ ندارم.
·
حتی اگر پای من بر فلک نهی و تا
صور اسرافیل (روز قیامت) چوب و شلاق زنی، پشیزی از من دریافت نخواهی کرد.
·
در این بند ملمع، مبارزه طبقاتی
واقعا شعله ور میان توده و طبقه حاکمه تجسم مادی کسب می کند:
·
طبقه حاکمه بدهکاران را در ملأ عام
شکنجه و آزار می دهد.
·
اکنون معلوم می شود که ماهیت حاجی
تار تن و پایگاه طبقاتی معجز از چه قرار اند.
·
معجز در این بند شعر حاجی را در
هیئت جلاد جامعه تصویر می کند که توده چپاول گشته را شکنجه و آزار می دهد.
·
معجز ضمنا خود را به مثابه نماینده
ایده ئولوژیکی توده مطرح می سازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر