تحلیلی از
میمحا نجار
در
آدم شد پدید این عقل و تمییز
که
تا دانست از آن، اصل همه چیز
·
معنی تحت اللفظی:
·
آدم، پس از آنکه به کسب عقل و قوه تمیز نایل آمد، در
پرتو آندو به اصل همه چیز پی برد.
1
·
برای درک بهتر این بیت شیخ شبستر، نظری به ابیات قبل از
این بیت می اندازیم:
چو
قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران
نقش بر لوح عدم زد
از
آن دم گشت پیدا هر دو عالم
وز
آن دم شد هویدا جان آدم
·
منشاء هستی بطور کلی از دید شیخ شبستر، نفس و دم خدا ست.
·
حتی هستی واهی مثلا دنیای پس از مرگ.
·
می توان به این نتیجه منطقی رسید که شیخ شبستر دیالک تیک
علت و معلول را به شکل دیالک تیک دم الهی و هستی مادی و روحی بسط و تعمیم می دهد و
نقش تعیین کننده را از آن علت (دم الهی) می داند.
·
شیخ بدین طریق، قانون علیت را زیر پا می نهد تا آن را دو
باره از زیر پا بردارد و برای اثبات توهمات و تصورات خود به خدمت گیرد.
·
چرا ما به این نتیجه می رسیم؟
2
چو
قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران
نقش بر لوح عدم زد
از
آن دم گشت پیدا هر دو عالم
وز
آن دم شد هویدا جان آدم
·
برای اینکه زنجیر علی (علیتی، علتی ـ معلولی) زنجیری است
که فاقد حلقه اول و آخر است.
·
قانون علیت حاکی از آن است که هر علتی ـ فی نفسه ـ در
سیستم مختصات قبلی، معلول و هر معلولی در سیستم مختصات بعدی، علت است.
·
مثال
·
مرغ علت بیضه (معلول) است و بیضه علت جوجه و یا مرغ. (معلول)
·
شیخ بسان تئولوژی (فقه) این قانون علیت را ماستمالی و
فراموش و خاموش می کند و بسان تئولوژی همین علیت را، (همین دیالک تیک علت و معلول)
را برای اثبات دعاوی خود (مثلا برای اثبات وجود خدا) به خدمت می گیرد.
3
·
یکی نیست از فقها و عرفا
بپرسد:
·
خود خدا، معلول کدام علتی است؟
·
این سؤال در یونان باستان اما مطرح می شود.
·
به همین دلیل ارسطو علت اولیه را برای خروج از این بن
بست منطقی اختراع می کند و اسم آن را فرم می گذارد.
·
ارسطو دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک فرم و
محتوا بسط و تعمیم می دهد و برای توضیح پیدایش هستی به خدمت می گیرد.
·
در قاموس ارسطو ماده بی فرم وجود دارد.
·
ماده بی فرم برای چیزی شدن به فرم نیاز دارد.
·
با نفوذ فرم در ماده ی بی فرم، چیزهای هستی تشکیل می
یابند.
4
در
آدم شد پدید این عقل و تمییز
که
تا دانست از آن، اصل همه چیز
·
تئولوژی و عرفان هم علت اولیه ارسطو را به خدمت می گیرند
و به جای فرم مطلق ارسطو، خدا را می گذارند.
·
شیخ شبستر اما بدون اینکه به روی خود بیاورد،
اوتوماتیسمی (خودبه خودیتی) را وارد قضیه می کند.
·
عقل وتمییز معلوم نیست که چگونه در آدم غیر تاریخی
(مخلوق یکباره ی کامل و بی عیب و نقص) پدید می آید.
·
اکنون دوباره قانون علیت، فراموش می شود:
·
کسی هم در دید رس شیخ نیست تا بپرسد:
·
علت پیدایش هستی اگر خدا ست، علت پیدایش عقل و تمییز
چیست؟
5
در
آدم شد پدید این عقل و تمییز
که
تا دانست از آن، اصل همه چیز
·
منظور شیخ شبستر از اصل همه چیز، احتمالا خدا ست.
·
چون در قاموس تئولوژی و شیخ شبستر، منشاء همه چیزهای
هستی مادی و روحی و واهی و غیره، خدا و بویژه دم خدا ست.
·
فقط همین یکی را کم داشتیم.
·
شیخ بدین طریق اصل همه چیز دانستن خدا را نتیجه عقل و
تمییز بشری می داند.
·
بدین طریق، خرافه و توهم و دین و مذهب راسیونالیزه می
شوند و به دم عقل و تمییز بسته می شوند.
·
ایراسیونالیسم (خردستیزی) خطرناک عرفان هم از همین قرار
است:
·
اثبات حقانیت خرافه و توهم با توسل به عقل و تمییز.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر