۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه

روانشناسی ترکیبی (روانشناسی هیئت) (2)


پروفسور دکتر هانس هیبش
برگردان شین میم شین

پیشکش به

 هوشنگ تیزابی
(۱۳۲۲ ـ ۱۳۵۳) 
مؤلف «نقدی بر فرویدیسم»

11
·        روانشناسی ترکیبی، بلحاظ تاریخی ـ پسیکولوژیکی و یا تاریخی ـ مسئله ای از اشتباهات ناشی از استنباطات مکانیسیستی رایج در پسیکوفیزیک تغذیه می کند.  

12
·        طرفداران پسیکوفیزیک از قبیل ای. ه. وبر و فشنر قصد داشتند  تا بر طبق برنامه ای پیوندهای تحریکات فیزیکی با احساس های حسی ناشی از آنها را بطور آزمایشی توضیح دهند.

13
·        آندو برای این کار، فرضیه واره ای را مبنی بر رابطه برگشتی روشن میان تحریکات منفرد و احساس های منفرد به خدمت می گرفتند:

الف
·        این به معنی خلاصه کردن رابطه معرفتی سوبژکت و اوبژکت در «عناصر» آن بود.

·        (منظور دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت است.
·        مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)

ب
·        بدین طریق، سوبژکت در تشکیل احساس ها خلع سلاح می شد و به تماشاگری منفعل تنزل داده می شد.
·        آنگاه، تحریکات همه کاره اصلی قلمداد می شدند.

ت
·        این به معنی خلاصه کردن داد و ستد میان ارگانیسم و محیط زیست در یک مورد مرزی بود. 

پ
·        این نوع خلاصه کردن ها طبیعتا موجب محدودیت مناسبات مکشوفه (مثلا قوانین وبری و فشتری) از طریق آزمایش می شدند.

ث
·        مناسبات مکشوفه یاد شده را می توان تنها به مثابه تصویر اندازی همگون  صرف شرایط واقعی ارگانیسم واکنشگر در نظر گرفت.

ج
·        اما بویژه درباصطلاح «گمراه سازی های هندسی ـ بینشی» (عدم انطباق میان چند و چون هندسی و اندازه های تحریکی و اندازه تصویر) دلایل بیشماری بر ضد پسیکو فیزیک یافت می شدند که بناحق تعمیم داده می شدند.

·        این امر به دو استنباط وخیم منجر شد: 
 
1
 
الف
·        از آنجا که هر چیز عینی می تواند در پروژکسیون های (امتداد های)  بیشمار ممکنه به صورت «الگوهای تحریکی قریب» (کوفکا) به مثابه شرط اولیه تغییر فرم بصری بر شبکیه چشم تأثیر گذارد، مثلا در وابستگی به فاصله، زاویه دید، میزان نور و غیره، بنابرین نمی توان رابطه روشنی میان اوبژکت واقعی و تصویر سازی پروژکتیو از آن بدست آورد.

ب
·        از این رو ست که در روانشناسی ترکیبی فرضیه واره ای مبنی بر رابطه بی قاعدگی، میان اوبژکت و «الگوهای تحریکی قریب» آن وضع می شود.

ت
·        جالب این است که این پرسش که آیا خواص اوبژکت واقعی در ورای این جریان انتقال حفظ می شوند، اصلا مطرح نشد، مگر از سوی منقدان روانشناسی ترکیبی.

پ
·        فون هلم هولتس  به این پرسش بطور اساسی پاسخ مثبت داده بود.

2

الف
·        فرضیه واره دیگری مبنی بر رابطه بی قاعدگی دیگر نیز به سبب یافتن عدم انطباق حقیقی میان تصویر برداری شبکیه چشم و حالت نهائی مشاهده (یعنی «تصویر») وضع شده بود. 

ب
·        بنا بر این دو فرضیه واره هر انطباق اثبات شده ای میان شیئ واقعی (بی اعتنا به شرایط ادراک مربوطه) و ادراک آن، می بایستی به صورت معجزه ای جلوه گر شود.
·        زیرا درشیئ ادراک شده ـ ظاهرا ـ خواص ماهوی (یعنی خواص ماهوی برای تعیین هویت و عمل) سطح حسی شیئ واقعی (رابطه فرم ـ دلیل، فرم، حد و مرز، حرکت، رنگ) نسبتا درست منعکس می شوند. 

ت
·        توضیح این انطباق میان اصل و کپی (شیئ و تصویر) را روانشناسی ترکیبی علاوه بر دو رابطه بی قاعدگی در قوانین درونی روان می جوید (در«قوانین میدان پدیده ای»)، در باصطلاح «قوانین ترکیبی» (قانون قرابت، وحدت درونی، تشابه، سرنوشت مشترک و امثالهم).

پ
·        تقریبا بیشتر از صد فقره از چنین قوانین توسط مؤلفان مختلف فرمولبندی شده اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر