۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

سیری در جفنگیات عیرانی ها (4)

عیرانی

 الله شما 
-    کارل مارکس – 
خودش گفته بود
 که 
«خلق های جهان من خودم یک مارکسیست نیستم.»

1
 حق با عیرانی است.
این اما به معنی است؟

2
این
ـ قبل از همه ـ
حاکی از آن است که دو زاری عیرانی جماعت کج و کوله است
و به تعمیراتی احتیاج مبرم دارد.

3
برای اینکه این سخن خدای ما
درست نقض غرض عیرانی علامه است:
چون خدائی که بگوید:
«ای خلق های جهان، من خدا نیستم»
باید قاعدتا مخالف سرسخت خداپرستی باشد.

4
اما برای تعمیر دوزاری عیرانی ها
بهتر است، یاد آور شویم که
قضیه از قرار دیگری بوده است.

5
مارکسیسم علم نوین و ضمنا طراز نوینی است.
این علم طراز نوین در چالش خستگی ناپذیر با هزاران گرایش ضد علمی
 تکوین یافته، تکوین می یابد و باید تکوین بیابد.

6
به همین دلیل
مارکسیسم
هنوز بدرستی درک نشده است.

7
اما آموزش خستگی ناپذیر این علم طراز نوین
سعادت بزرگ بی نظیری است.
چون به معنی پایان خریت اولاد حوا و آدم است.

8
 
آموزش مارکسیسم هیچ ثمر و سودی هم نداشته باشد
آدمیان را به توان تفکر مفهومی مجهز می سازد.

9
آنگاه شطی از رئالیسم وارد بینش آدمیان می شود.
چنین کسی را دیگر نمی توان به آسانی دنبال نخود سیاه فرستاد.

10
چنین کسی را دیگر نمی توان با چیزهای سطحی و صوری گول زد.

11
چنین کسی رادیکال می اندیشد و عمل می کند.
به قول الله ما
ـ کارل مارکس ـ
چنین کسی
«دست به ریشه ی قضایا می برد»

12
یعنی واله و شیدای شاخه ها و شایعه ها نمی شود.

13
یعنی شیفته فرم فریبای چیزها نمی شود.
 
14
چنین کسی
در ورای فرم ها به دنبال محتوا می گردد
در ورای نمود ها به دنبال ماهیت ها می گردد
در ورای ظاهرها به دنبال ذات ها می گردد.

15
همین شناخت و شعور
ضمنا منبع شخصیت است.
این به معنی گذار از خریت به آدمیت است.

16
به همین دلیل
تنها ره رهائی از خریت
از آن خود کردن خستگی ناپذیر همین
جام جهان نما و جهان بینی نما ست.

17
مارکس با دیدن کسانی که به هر دلیلی
مارکسیسم را مثله و مخدوش می کردند، گفته:
اگر مارکسیسم این است، من مارکسیست نیستم.

18
عیرانی های با عمامه و بی عمامه
اما 
ـ خواه ناصر مکارم شیرازی و خواه علامه های درباری ـ
تنها چیزی که اصلا نمی فهمند،
طنز است.

19
ناصر مکارم شیرزای هم در درک سخنان طنز آمیز
 مارکس مشکل داشت:

20
مارکس گفته بود:
«همه چیز در جهان در حال تغییر است.
تنها چیز لایتغیر
قانون تغییر است.» 


21

ناصر مکارم 
دو زاری اش نیفتاده بود
و فکر می کرد که تناقضی کشف کرده است.
چنینند علامه ها در عیران زمین.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر