۱۳۹۴ مرداد ۱۸, یکشنبه

سیری در جهان بینی سابیر هاکا (12)

 
تحلیلی از
 ربابه نون

(مادر)

مادرم می ‌گفت،
مرگ را دیده ‌است،
سبیل‌ های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.

از آن شب
به معصومیتش شک کردم.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        معلوم نیست که منظور شاعر از جمله آخر این شعر چیست:
·        مادر در معصومیت مرگ شک کرده و یا خود شاعر در معصومیت مادر؟

1
مادرم می ‌گفت،
مرگ را دیده ‌است
سبیل‌ های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.

·        مرگ در قاموس مادر شاعر و یا راوی در این شعر، نر است.
·        بر زن از این بابت نمی توان خرده گرفت.
·        چون بر زنان در مدت بیش از 2000 سال، که عمر تخمینی جامعه طبقاتی است، ستمی عظیم رفته است.

·        این بینش مادر شاعر اما عاری از ایراد نیست.   

2
مادرم می ‌گفت،
مرگ را دیده ‌است
سبیل‌ های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.

·        ایراد اول این بینش در سطحی نگری، ساده لوحی و عوام وارگی مادر شاعر و یا روای شعر است.

·        چرا و به چه دلیل؟

3
·        معیار مادر برای تمیز خیر از شر، زندگی از مرگ، در این شعر، معیاری جنسیتی است.
·        ولی با طناب پوسیده ی معیار جنسیتی نمی توان به چاه شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اندر شد و در همان چاه گرفتار نماند.

4
·        اگر تیز بنگریم و ژرف بیندیشیم، تفاوت ماهوی میان زن و نر وجود ندارد.
·        زن می تواند بسان نر، مولد و زحمتکش و شریف باشد و یا انگل و مفتخور و پلید.
·        خانم تاچر و کلینتون و مرکل و غیره فرق ماهوی با چرچیل و کلینتون و هلموت کل ندارند.
·        اگر بدتر نباشند، بهتر هم نیستند.

·        با معیار جنسیت فقط می توان عوام الناس را گول زد و به دنبال نخود سیاه فرستاد.
·        ولی نمی توان به توضیح رئالیستی چیزی نایل آمد.

5
مادرم می ‌گفت،
مرگ را دیده ‌است
سبیل‌ های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.

·        ایراد بینشی بمراتب بدتر و ضد منطقی تر مادر شاعر و یا راوی شعر این است که نر را با مشخصات ظاهری  مولدین و زحمتکشان معرفی می کند.
·        بدین طریق، عفریت مرگ به پرولتاریا شباهت پیدا می کند و نه به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و یا بورژوازی.

·        سبیل کلفت از مشخصات مردان زحمتکش است و هیکل تنومند یکی از لوازم صرفنظر ناپذیر برای کار کمرشکن جسمی و چه بسا نتیجه طبیعی کار کمرشکن جسمی است.

6
مادرم می ‌گفت،
مرگ را دیده ‌است
سبیل‌ های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.

·        معلوم نیست که شاعر و یا مادر شاعر و یا راوی شعر چرا عفریت مرگ را با سبیل کلفت و هیکل تنومند توصیف می کند و نه با عمامه و عبا و و قبا و کت و شلوار و کراوات و ماشین ضد گلوله و بادی گارد و غیره.

·        تعریف رئالیستی عفریت مرگ اما می بایستی از این قرار باشد.
·        چون باعث و بانی زجر و رنج و مرگ تدریجی و ناگهانی و چه بسا حتی کلکتیو اعضای جامعه و جهان نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه اعضای طبقه حاکمه اند.

·        شاعر و راوی این شعر اما جای سوبژکت ستم و اوبژکت ستم را عوض می کند:
·        قربانی را به عنوان جلاد جا می زند.

·        این کمترین ربطی به حقیقت عینی ندارد.

·        این به معنی وارونه نمائی روند ها و روال های عینی و واقعی  است.

7
·        معیار مطمئن تمیز خیر از شر، حیات  از ممات، معیار طبقاتی است:
·        توده های مولد و زحمتکش به میلیون ها دلیل عینی و تجربی منشاء مطلق خیر و برکت و نعمت و حیاتند.

·        بدون رنج و ریاضت مستمر آنها کسی نمی تواند لحظه ای زنده بماند.

·        بشریت، تحت سیطره ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه لاشخور نسبت به خدمت توده های مولد و زحمتکش بکلی بی خبر مانده است.
·        به همین دلیل برای هر ننه مرده ای سینه و زنجیر می زنند و مقبره اش را گلباران می کنند، ولی برای خادمین بی ریای بی ادعا، جز تف و توهین و فحش و دشنام چیزی در کله و چنته ندارند.
·        خدای حقیقی جامعه و جهان، توده های خلق اند و نه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه.
·        سوبژکت بی همتا و بلامنازع جامعه و تاریخ، توده های مولد و زحمتکش اند و نه اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی انگل و پتیاره.

پایان

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    ایراد اول این بینش در سطحی نگری، ساده لوحی و عوام وارگی مادر شاعر و یا راوی شعر است.

    پاسخحذف