تحلیلی
از
ربابه نون
(مادر)
مادرم می گفت،
مرگ را دیده است،
سبیل های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.
از آن شب
به معصومیتش شک کردم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
معلوم نیست که منظور شاعر از جمله آخر
این شعر چیست:
·
مادر در معصومیت مرگ شک کرده و یا
خود شاعر در معصومیت مادر؟
1
مادرم می گفت،
مرگ را دیده است
سبیل های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.
·
مرگ در قاموس مادر شاعر و یا راوی در
این شعر، نر است.
·
بر زن از این بابت نمی توان خرده
گرفت.
·
چون بر زنان در مدت بیش از 2000
سال، که عمر تخمینی جامعه طبقاتی است، ستمی عظیم رفته است.
·
این بینش مادر شاعر اما عاری از ایراد
نیست.
2
مادرم می گفت،
مرگ را دیده است
سبیل های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.
·
ایراد اول این بینش در سطحی نگری،
ساده لوحی و عوام وارگی مادر شاعر و یا روای شعر است.
·
چرا و به چه دلیل؟
3
·
معیار مادر برای تمیز خیر از شر،
زندگی از مرگ، در این شعر، معیاری جنسیتی است.
·
ولی با طناب پوسیده ی معیار جنسیتی
نمی توان به چاه شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اندر شد و در
همان چاه گرفتار نماند.
4
·
اگر تیز بنگریم و ژرف بیندیشیم،
تفاوت ماهوی میان زن و نر وجود ندارد.
·
زن می تواند بسان نر، مولد و
زحمتکش و شریف باشد و یا انگل و مفتخور و پلید.
·
خانم تاچر و کلینتون و مرکل و غیره
فرق ماهوی با چرچیل و کلینتون و هلموت کل ندارند.
·
اگر بدتر نباشند، بهتر هم نیستند.
·
با معیار جنسیت فقط می توان عوام
الناس را گول زد و به دنبال نخود سیاه فرستاد.
·
ولی نمی توان به توضیح رئالیستی
چیزی نایل آمد.
5
مادرم می گفت،
مرگ را دیده است
سبیل های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.
·
ایراد بینشی بمراتب بدتر و ضد
منطقی تر مادر شاعر و یا راوی شعر این است که نر را با مشخصات ظاهری مولدین و زحمتکشان معرفی می کند.
·
بدین طریق، عفریت مرگ به پرولتاریا
شباهت پیدا می کند و نه به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و یا بورژوازی.
·
سبیل کلفت از مشخصات مردان زحمتکش
است و هیکل تنومند یکی از لوازم صرفنظر ناپذیر برای کار کمرشکن جسمی و چه بسا
نتیجه طبیعی کار کمرشکن جسمی است.
6
مادرم می گفت،
مرگ را دیده است
سبیل های کلفت و
هیکلی وحشی دارد.
·
معلوم نیست که شاعر و یا مادر شاعر
و یا راوی شعر چرا عفریت مرگ را با سبیل کلفت و هیکل تنومند توصیف می کند و نه با عمامه
و عبا و و قبا و کت و شلوار و کراوات و ماشین ضد گلوله و بادی گارد و غیره.
·
تعریف رئالیستی عفریت مرگ اما می
بایستی از این قرار باشد.
·
چون باعث و بانی زجر و رنج و مرگ تدریجی
و ناگهانی و چه بسا حتی کلکتیو اعضای جامعه و جهان نه توده های مولد و زحمتکش،
بلکه اعضای طبقه حاکمه اند.
·
شاعر و راوی این شعر اما جای سوبژکت
ستم و اوبژکت ستم را عوض می کند:
·
قربانی را به عنوان جلاد جا می
زند.
·
این کمترین ربطی به حقیقت عینی
ندارد.
·
این به معنی وارونه نمائی روند ها
و روال های عینی و واقعی است.
7
·
معیار مطمئن تمیز خیر از شر،
حیات از ممات، معیار طبقاتی است:
·
توده های مولد و زحمتکش به میلیون
ها دلیل عینی و تجربی منشاء مطلق خیر و برکت و نعمت و حیاتند.
·
بدون رنج و ریاضت مستمر آنها کسی
نمی تواند لحظه ای زنده بماند.
·
بشریت، تحت سیطره ایده ئولوژیکی طبقه
حاکمه لاشخور نسبت به خدمت توده های مولد و زحمتکش بکلی بی خبر مانده است.
·
به همین دلیل برای هر ننه مرده ای
سینه و زنجیر می زنند و مقبره اش را گلباران می کنند، ولی برای خادمین بی ریای بی
ادعا، جز تف و توهین و فحش و دشنام چیزی در کله و چنته ندارند.
·
خدای حقیقی جامعه و جهان، توده های
خلق اند و نه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه.
·
سوبژکت بی همتا و بلامنازع جامعه و
تاریخ، توده های مولد و زحمتکش اند و نه اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی
انگل و پتیاره.
پایان
ویرایش:
پاسخحذفایراد اول این بینش در سطحی نگری، ساده لوحی و عوام وارگی مادر شاعر و یا راوی شعر است.