۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه

سیری در سخنان گوهر مراد (4)


مصاحبه ی ضیاء صدقی با
غلامحسین ساعدی
 (فروردین 1363) 
تحلیلی از
یدالله سلطانپور
  
بیوگرافی

تحصیلاتم در تبریز
حتی طب را در تبریز خواندم.
من حدود 1339 – 1340 فارغ التحصیل شدم.
عرض کنم که برای دیدن تخصص به تهران آمدم
 و رفتم قسمت روانپزشکی  
مدتی در بیمارستان روزبه کار می کردم.
از آنجا هم ساواک و اینها یک کاری کردند
که من دیگر توی دانشگاه نباشم.

1
·        گوهر مراد هفت سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 به تهران می رود و از همان لحظه ورود به پایتخت تحت تعقیب و تفتیش و تهدید و تخریب قرار می گیرد.
·        شیوه کار و کسب و کار سازمان امنیت شاه (ساواک) از بدو تشکیل تا تخریب و جایگزینی اش با ساواما همین بوده است:
·        در نطفه خفه کردن هر اندیشه و منفعل سازی هر اندیشنده.
·        سرکوب سیستماتیک توده، توده ای، هر روشنفکر خود اندیش و دگر اندیش.
·        در نتیجه، تخریب خانه خرد، خود مختاری و شخصیت اعضای جامعه.
·        تبدیل اعضای جامعه به مشتی مهره علاف، الکن، نوکرصفت و فرمانبر.     

2
دلیلش هم روشن بود.
معمولاً سر کلاس ها و با دانشجویان و اینها که مثلاً بحث ما بود،
مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
 قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.

·        سطح توسعه تبیین گوهر مراد در این مصاحبه خیلی نازل است.
·        انگار در عالم مستی و خواب و بیداری مصاحبه می شود.
·        نه جملات او حاوی انسجام ساختاری و منطقی اند و نه اندیشه او، پخته و سنجیده است.
·        گوهر مراد دلیل تعقیب خود توسط دستگاه تفتیش طبقه حاکمه را نه در کل، بلکه در جزء جست و جو و کشف می کند، نه در عام، بلکه در منفرد و خاص.
·        یعنی نه با توجه به سابقه سیاسی خویش، بلکه در پرتو کرد و کاری در کلاس درس دانشگاه.
·        در نتیجه نه خود گوهر مراد و نه خواننده و شنونده افکار او، هیچکدام به سیستم عمل ساواک پی نمی برند و در حیطه کرد و کاری جزئی در جا می زنند و گیج می مانند.
·        گوهر مراد اگر در کلاس درس رفتار دیگری هم می داشت، یعنی حتی الکن و کر و کور می ماند، باز هم تحت تفتیش و تخریب و تعقیب و تهدید و تحقیر قرار می گرفت.
·        کسب و کار دستگاه های امنیتی همه از دم چنین است.

3
·        این کرد و کار او در سر کلاس اما به معنی وسعت دید او ست:
·        در این طرز تفکر و عمل او، نوعی دیالک تیکی اندیشی ساده و مبتدی، ولی ارجمند به چشم می خورد:
·        گوهر مراد با این کرد و کار در سر کلاس درس پسیکولوژی، چندین دیالک تیک بسیار مهم دخیل در اختلالات پسیکولوژیکی زیر را در نظر می گیرد.
·        فرق هم نمی کند که او به چند و چون آنها واقف بوده باشد و یا نباشد:

4
·        او ـ قبل از همه ـ دیالک تیک طبیعت و جامعه را در نظر می گیرد.
·        یعنی بیماری های روانی مبتنی بر ژنه تیک اندام (طبیعت) را در رابطه دیالک تیکی با بیماری های روانی ناشی از مناسبات اجتماعی حاکم در نظر می گیرد.
·        عدم وقوف خود او به دلیل کرد و کار خویش از طرز تبیین شلخته و دست و پا شکسته اش آشکار می گردد:

مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
 قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.

5
·        می توان گفت که او بدین طریق، روندهای ناتورالیستی را با روندهای سوسیولوژیکی پیوند می دهد.
·        یعنی به دیالک تیک شناخت قوانین طبیعی و شناخت قوانین اجتماعی می رسد.
·        یعنی بسان متافیزیکی اندیش ها فقط به ژنه تیک اندام نمی اندیشد.
·        بلکه ضمنا به مناسبات اجتماعی می اندیشد و تأثیرات پسیکولوژیکی ناشی از مناسبات اجتماعی را نیز در نظر می گیرد.
·        یعنی جبهه رزم دیالک تیکی ئی بر ضد اختلالات روانی اعضای جامعه می گشاید.
·        به عبارت دیگر، به مثابه روانپزشک، خواه و ناخواه، شخصیتی سیاسی می گردد.
·        چون از بین بردن علل اجتماعی ـ اقتصادی اختلالات پسیکولوژیکی اعضای جامعه فقط ببرکت انقلاب اجتماعی و تحول فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی حاکم میسر می گردد.

6
مثلاً تا حدودی نمی رفتند دنبال اینکه
 قضایای روانی را تنها بیوشیمیک بدانند،
این فاکتورهای مثلاً اجتماعی و این چیزها برای من خیلی مطرح بود.

·        گوهر مراد ضمنا به رابطه دیالک تیکی میان روندهای ارگانیکی و روحی ـ روانی پی برده است.
·        این دیالک تیک ـ در تحلیل نهائی ـ چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) نیست.
·        روندهای روحی ـ روانی (تفکر، تصور، تخیل، توهم، رؤیا، کابوس، اوپتیمیسم (خوش بینی)، پسیمیسم (بدبینی)، امید، یأس، شادی، غم، دپرسیون، جنون، تعادل روحی و روانی (هارمونی) و غیره) ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس و بازتاب روندهای زیستی اند.
·        انسان ها آن می اندیشند که می زیند.
·        انسان ها آن سان می اندیشند که زندگی می کنند.
·        رؤیا ها و کابوس ها نه زاده ذهن، بلکه انعکاسات تجارب و طرز زیست واقعی ـ عینی اند.
·        دیالک تیک ماده و روح
·        دیالک تیک وجود و شعور
·        دیالک تیک جسم و جان

7
مثلاً در مورد دپرسیون ها
من ده تا بیست تا مریض را می بردم سر کلاس
 و نشان می دادم و بعد از آنها می پرسیدم خیلی دقیق
و یکمرتبه معلوم می شد که چه مقدار از فاکتورها
مثلاً عوامل بیرونی بوده یا درمانی بوده،
در مورد تراپی هم همینطور.

·        این کرد و کار گوهر مراد به معنی کشف رابطه دیالک تیکی میان تئوری و پراتیک از سوئی و میان درون و برون از سوی دیگر است.
·        می توان گفت که او دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک دانش و تجربه بسط و تعمیم می دهد و با بهره گیری از بیماران روانی نشان می دهد که دپرسیون فقط علل ژنه تیکی و درونی محض ندارد.
·        بلکه علاوه بر آن حاوی علل اجتماعی و برونی (اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، طبقاتی و غیره) است.

8
به ناچار خیال می کردند
که من تبلیغ یک مکتبی را می کنم توی کلاس
 که به عوامل اجتماعی توجه کردم.
چه ربطی دارد،
معلوم است حالا آدم دارای هر نوع مرام و عقیده ای باشد
 چیز می کند، ولی اینها اینجوری فکر می کردند
که بعد از آنهم مدتی فقط اینور و آنور می گشتم و سفر می رفتم
 و اینور و آنور را می دیدم
 تا سال 53 که مرا گرفتند.

·        در همین بند از مصاحبه گوهر مراد، از عوام وارگی و ساده لوحی او پرده برمی افتد:

الف
·        او نمی داند که با بردن بیمار روانی به سر کلاس، تفکر دیالک تیکی را، دیالک تیک تئوری و پراتیک را، یعنی یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس را، نه تنها نمایندگی می کند، بلکه حتی بدان مادیت می بخشد.
·        بدان جامه عمل می پوشاند.

ب
معلوم است حالا آدم دارای هر نوع مرام و عقیده ای باشد
 چیز می کند.

·        گوهر مراد ضمنا غافل از آن است که هر اندیشه ای، هر اسلوب و متد فکری ئی، هر جهان بینی و جهانتصویری مهر طبقاتی بر پیشانی خود دارد و این ادعای او توهمی بیش نیست.
·        سمتگیری ایده ئولوژیکی افراد در اعمال و رفتار و اخلاق آنها  بازتاب می یابد.

ت
·        ما به تجربه در می یابیم که اعضای طبقه حاکمه بمراتب واقع بین تر از روشنفکران بلحاظ نظری پریشان جامعه ما هستند.
·        یعنی ساواک تیزهوش تر از اعضای اوپوزیسیون بوده است و از طرز رفتار و گفتار و کردار و اخلاق هرکس، سمتگیری طبقاتی او را تخمین زده و تحت تعقیب قرارد اده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر