۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

دین و یا مذهب به مثابه اوتوپی (2)


دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر 2010
برگردان شین میم شین   

1
·        مارکس برآن بود که دین و یا مذهب با غلبه بر جامعه طبقاتی، یعنی در سوسیالیسم توسعه یافته، منبع تغذیه خود را از دست می دهد.

2
·        اگر هم در زمین بهشت موعود پدید نیاید، حداقل شرایط اجتماعی ئی قوام خواهد یافت که در آن برای دین بمثابه «آه موجودات مظلوم و بی پناه» جائی نخواهد بود.

3
·        ظاهرا مارکس در این مورد اشتباه کرده بود.

4
·        زیرا اعتقاد به دین (منظور ما از دین در سراسر این نوشته مسیحیت خواهد بود) آن سان که در انتقاد مارکس از دین  مشخص می شود، در سرمایه داری واقعا موجود عمدتا در مناطق صنعتی شده تا حدود زیادی از بین رفته است.

5
·        علیرغم استعفای روز افزون مؤمنین از عضویت در سازمان های کلیسائی، هر دو کلیسای مسیحی (کاتولیک و پروتستان) کماکان سازمان های توده ای محسوب می شوند.

6
·        این دو کلیسا 80 در صد مردم آلمان را (در شرق آلمان 26 در صد مردم را) بمثابه پردازندگان مالیات کلیسا تشکیل می دهند.

7
·        دو سوم سالمندان آلمان خود را «مسیحی می دانند.»

8
·        اما در رابطه با عمل به فرامین مذهبی، قضیه از قراری دیگر است.

9
·        کمتر از 15 در صد کاتولیک ها و کمتر از 4 در صد پروتستان ها به کلیسا می روند و در عبادات کلیسائی شرکت می ورزند.

10
 یورگن هابرمس (متولد 1929 دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر

·        اگر یورگن هابرمس و پاپ راتسینگر هر دو همزمان از رنسانس (نوزائی) اعتقاد به دین دم می زند، بنظر من برداشت هر دو از وضع موجود، خطای فاحش است.

11
·        اگرچه احتیاج به وسایل یدکی معنابخش فزونی یافته است (و چنین پدیده ای در هر جامعه ی بی دورنما و فاقد سمتگیری تعجبی ندارد)  مسئله اما این است که آیا این معناجوئی با دین سنتی (مسیحیت) رابطه دارد؟

12
·        و سؤال دیگر این که آیا عمل به مراسم مذهبی برای اکثریت مردم خصلت عادی  پیدا نکرده است؟

13
·        فونکسیون «معنابخش» برای جامعه بطور کلی ـ آن سان که هابرمس ادعا می کند ـ «میدان» مذهبی بی چون و چرا ندارد.

14
·        مراسم مذهبی از مابقی اعمال زندگی جدا شده اند، آن سان که فرم وجودی ـ مذهبی بمثابه وحدت زندگی و دین بر پایه ایمان بر سعادت اخروی بندرت یافت می شود:
·        با دره ای از این دست میان شیوه زندگی و ایمان، خصلت مذهبی ها عوض می شود.

15
·        بقایای دین، دیگر بندرت تأثیر اجتماعی و فرهنگی اعمال می کنند:
·        در سمتگیری به اصطلاح مذهبی (همانند «امید سعادت» از نظام سرمایه داری داشتن) خلأ ئی پدیدار می شود.

16
·        این اما می تواند به شکل ایراسیونالیسم های (خردستیزی های) «عادی» نیز نشو و نما یابد.

·        مراجعه کنید به به ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

17


·        زیرا، آنچه بطرزی سرطانی توسعه می یابد و نفوذ و تأثیر خود را تحکیم می بخشد، ایزوتریک است.
·        تصورات مبتنی بر آخرالزمان (پایان حیات) است.
·        عملیات مبتنی بر چند و چون گردش ستاره ها ست.
·        باور به اعجاز و ملائکه است و الی آخر.


·        (ایزوتریک اینجا به طیف پهناوری از آموزش ها و عملیات اسپیریتوئالیستی، ماورای حسی و فرا تجربی اطلاق می شود.
·        ایزوتریک ضمنا به وقوف «متعالی» و «مطلق»، به راه وقوف اسپیریتوئالیستی نیز اطلاق می شود و مترادف با عرفان است.
·        ایزوتریک در جهان باستان به آموزش فلسفی ئی اطلاق می شد  که خاص گروه معدودی از انسان های درونگرا بود و ضد ان اکسوتریک اما برای عموم دسترس پذیر بود. مترجم )

·        (اسپیریتوئالیسم به گرایش فلسفی ئی اطلاقی می شود که برای واقعیت، منشاء روحی قائل است و یا واقعیت را فرم نمودین روح می داند. مترجم)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر