۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

سیری در دعاوی جورج ریترز (5)


  تحلیلی از
شین میم شین  

سؤال:
   اینکه هگل معتقد است که تناقض ها در واقعیت وجود دارد
یعنی چه؟

·        اعلام وجود تضاد و هر چیز در واقعیت عینی (طبیعت، جامعه)، به معنی اشاره به عینیت آنها ست.

·        منظور از عینیت (عینی بودن)  چیست؟  

1
·        برای درک عینیت و هر چیز دیگر، بهتر است که قرینه و یا جفت دیالک تیکی آن را پیدا کنیم.
·        جفت دیالک تیکی عینیت (اوبژکتیویته)، سوبژکتیویته است که به ذهنیت ترجمه می شود.
·        ذهنیت ولی واژه ناقص و نارسائی است.

·        ما بدین طریق، به دیالک تیک اوبژکتیویته و سوبژکتیویته می رسیم.

2
سوبژکت


·        سوبژکتیو  عبارت است از

الف
·        آنچه که منوط و وابسته به سوبژکت شناسنده است و نه منوط و وابسته به اوبژکت یا موضوع شناخت.

ب
·        آنچه که وابسته به سوبژکت منفرد است.

ت
·        آنچه که وابسته به شعور سوبژکت منفرد است.

پ
·        آنچه که بوسیله سوبژکت تعیین می شود.

ث
·        آنچه که بوسیله سوبژکت مشروط می شود.

ج
·        آنچه که ضد عینی (ضد اوبژکتیو) است. 

3
·        سوبژکتیو در زبان محاوره ای، عبارت است از

الف
·        آنچه که با واقعیت امر راستین منطبق نیست.

ب
·        آنچه که یکجانبه نگرانه (یکسونگرانه) است.

ت
·        آنچه که دلبخواهی است.

پ
·        آنچه که نامعقول است.

4
·        شناخت به مثابه روند و به عنوان نتیجه انعکاس واقعیت عینی، همواره وحدتی است از اوبژکتیو و سوبژکتیو.

الف
·        شناخت به مثابه روند، در وهله اول سوبژکتیو است:
·        چون این روند با دریافت تحریکات محیط، بوسیله گیرنده های سوبژکت شناسنده آغاز می شود و سپس گیرنده هایی که وظیفه تبدیل تحریکات یاد شده را به عهده دارند، آنها را به علائم خاص سیستم ترجمه می کنند و کل جریان شناخت بوسیله خودویژگی کردوکار عصبی مبتنی بر عکس العمل مشروط انسانی   تعیین می شود.


ب
·        شناخت، به مثابه روند، درتحلیل نهائی، اوبژکتیو است:
·        چون این فعالیت عصبی، محصول توسعه ماده بدرجه عالی تکامل یافته، یعنی محصول مغز انسانی است.

·        مبانی عصبی پویای  شناخت (سیستم علامتی اولیه و ثانویه) در طول تاریخ توسعه و تکامل بیولوژیکی و اجتماعی انسان، تشکیل یافته اند و «تشکیل حواس پنجگانه، نتیجه کار مجموعه تاریخ بشری تا امروز بوده است»   و لذا شناخت، همواره به نحو تاریخی ـ مشخص بطور اوبژکتیو و یاعینی تعیین می شود.

5

·        اوبژکتیو ـ بر عکس سوبژکتیو ـ به چیزی اطلاق می شود که مستقل از انسان وجود دارد.

·        نمکی که در نمکدان یاد شده روی میز وجود دارد، چیزی مادی و عینی ـ واقعی است.
·        سدیم کلرید است که از ترکیب دیالک تیکی کاتیون مثبت سدیم با  آنیون منفی کلرید تشکیل شده است.
·        اگر نسل بشر هم بر افتد، وجود دارد.

6
·        عینیت  (اوبژکتیویته)  مشخصه و اصل پژوهش علمی است که در جهت انعکاس راستین واقعیت عینی در احکام، تئوری ها و غیره  حرکت می کند.
·        هرحکم، تئوری و غیره زمانی مشمول عینیت می شود که در واقعیت عینی، امری وجود داشته باشد که مستقل از احکام (افکار، جملات)، تئوری ها و غیره و مستقل از افرادی که این احکام و تئوری ها را تدوین کرده اند، باشد و چند و چون آن چنان باشد که در حکم، تئوری و غیره ادعا می شود.

7
·        وقتی از عینیت احکام، تئوری ها و غیره سخن می رود، منظور عبارت است از اینکه معیار تعیین کننده در تدوین آنها، نه آرزوها، نظرات، تمایلات، پیشداوری ها و غیره سوبژکتیو، بلکه خود واقعیات امور مطروحه در احکام و تئوری ها و غیره بوده اند و بس.

8
·        عینیت را نباید با «عینیت گرائی» (اوبژکتیویسم) عوضی گرفت، که خواهان بیطرفی مطلق پژوهش علمی است، امری که نه بلحاظ اجتماعی امکان پذیر است و نه بلحاظ جهان بینی.    


9
سؤال:
   اینکه هگل معتقد است که تناقض ها در واقعیت وجود دارد
یعنی چه؟

·        این بدان معنی است که تضادها عینی اند.
·        در واقعیت عینی هستند و سپس از طریق پراتیک (کار، عمل،  آزمون، آزمایش، تجربه و غیره) در آئینه ضمیر بنی نوع بشر منعکس می شوند و اندیشه تضادها در ذهن فرمولبندی می شود.

·        دیالک تیک فرم و محتوای نمکدان، اختراع کسی نیست.
·        در خود نمکدان است.
·        عینی است.

سؤال دوم:
اگر واقعیت را همان واقعیت اجتماعی بدانیم،
برای هر واقعیت اجتماعی می توان تناقض پیدا کرد؟

·        واقعیت عینی فقط واقعیت اجتماعی نیست.

·        واقعیت عینی مقوله فلسفی است.

·        مقوله به عام ترین مفهوم اطلاق می شود.

·        مفهوم چیست و چگونه تشکیل می شود؟  

1

مثال

·        ما حسن و حسین و علی و نقی را می بینیم.
·        اگر همه خصوصیات فردی آنها را در ذهن خود حذف کنیم و وجه مشترک همه آنها را در نظر گیریم، به مفهوم انسان می رسیم.
·        با شنیدن مفهوم عام انسان به یاد تک تک آنها می افتیم.

·        سیر و سرگذشت تشکیل همه  مفاهیم علمی و ادبی و فلسفی و فقهی و غیره از این قرار است.

2
·        نهی از منگر یک مفهوم فقهی است.

·        در این مفهوم همه نهی از منکرات تجرید یافته اند:
·        وجه مشترک و عام نهی از دزدی، نهی از تجاوز، نهی از دروغ و غیره در ذهن فقیه عمده شده و مفهوم نهی از منکر تشکیل یافته که وقتی کسی می شنود به یاد همه نهی از منکرات مشخص و منفرد می افتد.

3
·        اگر کسی جمادات، نباتات، جانوران، انسان ها را در ذهن خود تجرید کند، یعنی همه خصوصیات و مشخصات خاص آنها را کنار نهد و عینی و واقعی بودن  (مادی بودن)  آنها را عمده کند، به مقوله (عام ترین مفهوم) واقعیت عینی و یا ماده می رسد.   

4
اگر واقعیت را همان واقعیت اجتماعی بدانیم،
برای هر واقعیت اجتماعی می توان تناقض پیدا کرد؟

·        جامعه بشری فقط یکی از اجزای واقعیت عینی است.
·        جامعه بشری طبیعت دوم است.

·        واقعیت عینی شامل کل هستی از ذره تا کاینات می شود.
·        شامل طبیعت اول و طبیعت دوم می شود.

·        همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی (چه طبیعت اول و چه طبیعت دوم) جولانگاه دیالک تیک اند.
·        یعنی از اقطات همزیست و همستیز تشکیل شده اند.
·        همه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی عرصه وحدت و مبارزه اضدادند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر