۱۳۹۴ مرداد ۳۰, جمعه

سیری در شعری از محمد رضا شفیعی کدکنی (5)


تحلیلی از
یدالله سلطانپور

پژواک

·        پژواک، عنوان این شعر شفیعی است.
·        پژواک یکی از فرم های بیشمار انعکاس است.
·        پژواک به تکرارصوت ‌به سبب ‌انعکاس ‌امواج ‌صوتی، اطلاق می شود.

·        مراجعه کنید به انعکاس در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        دلیل گزینش این عنوان باید در روند تحلیل این شعر کشف شود.

1
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت، پرها
نکردیم پرواز

·        معنی تحت اللفظی:
·        بدون شروع کردن، به پایان رسیدیم.
·        بدون پرواز کردن، پرهای مان ریخت.

·        شاعر در این بند شعر دیالک تیک آغاز و انجام و دیالک تیک پر و پرواز را برای تبیین منظور خویش به خدمت می گیرد: 

2
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        شاعر در این جمله، بطرزی افراطی و تند روانه، دیالک تیک آغاز کردن و به انجام رساندن را وارونه و ضمنا تخریب می کند:
·        ظاهرا شاعر و همگنانش (ما)  انجام کاری را به پایان رسانده اند، بی آنکه آن را شروع کرده باشند.

·        خود شاعر و هر کس دیگر، بهتر از ما می دانند که چنین کاری محال است:
·        چون پیش شرط انجام هر کاری، شروع به انجام آن کار است.

·        قصد شاعر اما انتقاد است.

·        سؤال ولی این است که انتقاد از کی؟

3
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        با نظری گذرا به افعال شعر خواننده و شنونده آن متوجه می شود که همه افعال شاعر، افعال جمع اند و نه مفرد.
·        سوبژکت مورد انتقاد سهمگین شاعر، «ما» ست.

الف
·        سؤال ناقابل اما این است که منظور شاعر از «ما» کدام اقشار وطبقات اجتماعی اند؟

ب
·        سؤال ناقابل دیگر این است که چرا «ما» و نه نخبگان کشور عه هورا؟

ت
·        چرا «ما» ی انتزاعی و مبهم و نامعلوم و نه « عاشقان شرزه که با شب نزیستند، رفتند و شهر خفته ندانست، کیستند»؟   

پ
·        چرا «ما» ی انتزاعی و مبهم و نامعلوم و نه نخبگانی که «فریادشان تموج شط حیات بود، چون آذرخش در سخن خویش زیستند»؟

ث
·        چرا «ما» ی انتزاعی و مبهم و نامعلوم و نه «مرغان پرگشوده طوفان، که روز مرگ، دریا و موج و صخره براشان گریستند»؟

ج
·        چرا «ما» ی انتزاعی و مبهم و نامعلوم و نه نخبگانی که «هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز، باز آخرین شقایق این باغ نیستند»؟

4
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز

·         منظور شاعر در هر حال، نوعی تأکید مؤکد بر فاجعه ای است.
·        فاجعه ای که به دلیل فقر فلسفی، به صفت «انقلاب» مزین شده است.
·        به صفت «انقلاب 22 بهمن» و یا «انقلاب اسلامی»، «انقلاب ضد سلطنتی»، «انقلاب ضد امپریالیستی» و غیره و غیره. 

·        در اشعار شعرای دیگر، حتی در اشعار سایه و سیاوش، با این خطای تشخیصی خطرناک و خطیر مواجه می شویم.

·        سؤال ولی این است که چرا و به چه دلیل؟

5
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        انقلاب در هر زمینه مادی و فکری و فرهنگی، به حرکتی رو به جلو اطلاق می شود.
·        انقلاب به حرکتی توسعه یابنده و بالنده اطلاق می شود.
·        انقلاب به گذار متعالی از پله رشد نازل به پله رشد عالی تر اطلاق می شود.

·        حتی اگر انقلاب را روندی تصور کنیم که از پلکان های متعدد می گذرد، یعنی سوبژکت تاریخ (طبقه اجتماعی انقلابی)  وظایف تاریخی خود را یکی پس از دیگری به انجام می رساند، مثلا طبقه کارگر در رأس انقلاب اجتماعی معینی قرار می گیرد و نخست بطرز برنامه ریزی شده، بر بقایای مناسبات تولیدی برده داری، فئودالی، سرمایه داری غلبه می کند تا تبر بر ریشه های مالکیت خصوصی بر وسایل تولید فرود آورد و گذار فرماسیونی به سوسیالیسم را آغاز کند، باز هم نمی توان فاجعه 22 بهمن را انقلاب قلمداد کرد.

·        سؤال این است که چرا در کشور عه هورا کسی دو زاری اش هرگز و حتی هنوز نیفتاده است؟

6
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        اولین دلیل این خطای ارزیابی در فرم توده ای براندازی حاکمیت بورژوائی مدرن است که با انقلاب سفید، اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را خلع ید کرده بود و جامعه را به راه رشد سرمایه داری هدایت کرده بود.
·        چون ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی با بسیج توده های خلق به قدرت رسیده، با توجه به این فرم قبضه ی قدرت، روشنفکریت فلسفه فقیر عیران ـ ساده لوحانه و عامیانه ـ بدان نام انقلاب داده است و همچنان و هنوز می دهد.  

7
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز

·        فرمالیسم یکی از مشخصات بینشی اصلی روشنفکریت بغایت عقب مانده و تهوع انگیز کشور عه هورا ست.
·        امروزه ببرکت توسعه انترنت و فیسبوک و غیره بهتر می توان به این عقب ماندگی فکری و فرهنگی روشنفکریت وطنی ـ با هر ماسکی هم که بر سر کشیده باشد ـ پی برد.

·        در قاموس این اعجوبه آخر الزمان، نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا، از آن فرم است.

·        بزعم این اعجوبه اگر کسی، گروهی، طبقه ای با بسیج توده مردم و قبضه قدرت روی کار آید، انقلابی صورت گرفته است.

8

به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        تحریف مفهوم انقلاب را طبقه حاکمه بین المللی دیری است در مقیاس جهانی شروع کرده است:
·        رمز فیلد ـ وزیر جنگ جورج بن جورج و یکی از اعضای عالی رتبه طبقه حاکمه امپریالیستی ـ بمباران چند ساعته پایتخت کشوری بسان گرانادا و یا پاناما و غیره توسط قوای ویژه، ترور و یا باز داشت رئیس جمهور چه بسا خود نشانده آن کشور و تعویض او با مهره دست نشانده دیگر را انقلاب می نامد و قهقهه ی شور انگیزی به ریش سکنه کره ارض می زند.

9
·        این «انقلابات» را می شد در جزیره کوچکی در قاره امریکا و یا در کشوری با چند میلیون سکنه راست و ریست کرد، ولی در مورد افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و سومالی و غیره، به فاجعه انجامیده اند.
·        البته کسی اعتراضی ندارد.
·        مخارج این انقلابات امپریالیستی را توده های مولد و زحمتکش بی همه چیز جهان، چه بسا با خون فرزندان خود و یا با در بدری غم انگیز خود پرداخت می کنند و پایان ماجرا هنوز در دید رس نیست، اگرچه از آغاز آن دهه ها می گذرد.

10
به پایان رسیدیم، اما
نکردیم آغاز


·        دلیل دیگر این به اصطلاح «به پایان رسیدن، بدون آغاز کردن»، جهل شرم انگیزی است که در این جفنگ متافیزیکی نهفته است:
·        حقیقت عینی از این قرار است که روشنفکریت تا مغز استخوان ارتجاعی کشور عه هورا، همین فاجعه را حتی با گذشتن «قهرمانانه» از روی جنازه خود و نوجوانان و جوانان و حتی کودکان مردم، تدارک نظری، عاطفی، احساسی، استه تیکی ـ هنری و ایده ئولوژیکی دیده، شروع کرده و به اتمام رسانده است.

·        جمهوری فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ فاشیستی از آسمان نازل نشده است.

11
·        پشت سر این فاجعه، زحمات نظری، ایده ئولوژیکی (اتیکی، هنری، استه تیکی، تئولوژیکی و غیره) و زحمات عملی در جهت جلب توده های عقب مانده جامعه و جانفشانی های «انتحاری» و تحمل حبس ها و زجرها و شکنجه ها نهفته است.

·        براندازی  رژیم انقلاب سفید به این سادگی ها نبوده است.

12
·        قبل از آوار شدن ارتجاع اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی بر سر مردم و چپاول دار و ندار آن، تخریب فکری، فرهنگی، تئوریکی و ایده ئولوژیکی عمیق خلق صورت گرفته است.

·        برای هر شهید فئودالی ـ ضد انقلابی، اشعار شورانگیز چه بسا سرشته به تئوری های ایراسیونالیستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی سروده شده و چه بسا به سرود کوهستان جوانان خلق بدل شده است.

·        بررسی اشعار خود شفیعی، احمد شاملو و غیره می تواند از این حقیقت امر تلخ تر از زهر پرده بر دارد.

·        آنگاه دیگر نمی توان به آسانی ادعا کرد که «به پایان رسیدیم، بی آنکه شروع کرده باشیم.»

13

·        زمینه برای روی کار آمدن ارتجاع فئودالی ضمنا در منابر و مساجد و مجالس تعزیه و تدریس قرآن و مراسم مذهبی و اعیاد متنوع و غیره و چه بسا حتی در هر مدرسه ای فراهم آمده است.

·        یکی از ستون های رزمی اصلی ضد انقلاب سفید فاجعه 22 بهمن را نوجوانان  مدارس کشور تشکیل داده اند که در همان مدارس و محافل مذهبی، نومذهبی، چپ نما  و «چریکی» مسموم شده بودند.

·        سقوط فکری و فرهنگی، نظری و اخلاقی امروز سکنه کشور عه هورا، دهه ها قبل از فاجعه 22 بهمن جامه عمل پوشیده است.
·        بیگانگی وحشت انگیز عیرانی جماعت با فکر و فرهنگ،  پدیده ی تاریخی است.

·        این سقوط با کودتای ارتجاعی ـ روحانی ـ امپریالیستی 28 مرداد 1332 شروع شده، در جمهوری اجامر به کمال رسیده و به اینجا رسیده است.

·        نسل قبل از 28 مرداد، نسلی به لحاظ نظری و ایده ئولوژیکی فخر انگیز و غرور انگیز بوده است.
·        گوهری تابناک بوده است.

·        همیشه چنین نبوده است.
·        همیشه هم چنین نخواهد بود.
·        همیشه هم نباید چنین بماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر