۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

سیری در پژوهشی از احسان طبری راجع به خیام و حافظ (۸)


سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نصرالله آقاجاری

ویرایش و تحلیل از یدالله سلطان پور
 
احسان طبری

خود خيّام در مقدمۀ کتاب «جبر و مقابلۀ» خود سخت از متظاهران علمفروش عصر ناليده است و می نويسد:
«اگر مشاهده کنند که کسی متوجّه طلب حق است و شيوۀ او راستی است و در ترک باطل و دروغ و خود نمائی و مکر و حيله، جهد و سعی دارد، او را استهزاء و تحقير می‌کنند»


معنی تحت اللفظی:
اگر ببینند که کسی به حقیقت وقوف دارد و حق با او ست و مخالف باطل و دروغ و غرور و ترفند و عوامفریبی است، او را مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهند.

۱

خود خيّام در مقدمۀ کتاب «جبر و مقابلۀ» خود سخت از متظاهران علمفروش عصر ناليده است.

برداشت احسان طبری از این حکم عمر خیام انتقاد از «علمفروشان متظاهر» است.

معلوم نیست که احسان طبری این برداشت مطلقا باطل و بی ربط و سوبژکتیو خود را از کجا استخراج کرده است.
احسان طبری از حکم رئالیستی، علمی، عینی و تجربی عمر خیام مبنی  بر اینکه پاسداران حقیقت عینی در جامعه مورد تحقیر و تمسخر قرار می گیرند، تفسیری دلبخواهی و من در آوردی ارائه می دهد.

سوبژکتیویسم معرفتی همین است و نه چیزی دیگر.
این یعنی مقدم داشتن تصورات و تخیلات خود 
بر تحلیل حداقل عینی و تحت الفظی نظر کسی.

۲

«اگر مشاهده کنند که کسی متوجّه طلب حق است و شيوۀ او راستی است 
و در ترک باطل و دروغ و خود نمائی و مکر و حيله، جهد و سعی دارد، او را استهزاء و تحقير می‌کنند»

خیام در این حکم (جمله) خویش 
 نه حرفی از علمفروشی زده و نه اشاره ای حتی به تظاهر 
کرده است.
شکوه و شکایت خیام از ستم بر طرفداران حقیقت عینی است:

الف
اگر مشاهده کنند که کسی متوجّه طلب حق است


خیام در این جمله میان واقفین به حقیقت و طالبین (خواستاران و جویندگان) حقیقت و افرادی مرزبندی می کند.
افرادی که شاهد کسی اند که متوجه حق است و ضمنا در طلب (جستجوی و تحصیل و کسب) حق است.

ب
اگر مشاهده کنند که  شيوۀ او راستی است.


خیام در این جمله به تأیید شیوه و راه طرفداران حقیقت می پردازد.
شیوه واقفین به حقیقت و طالبین حقیقت از دید خیام درست است.

ت
اگر مشاهده کنند که کسی در ترک باطل و دروغ و خود نمائی و مکر و حيله، جهد و سعی دارد .


خیام در این جمله بر آن است که سعی و تلاش و کوشش واقفین به حقیقت و طالبین حقیقت عبارت است از  مخالفت با (پشت کردن به) باطل (ضد حقیقت) و دروغ (ضد حقیقت) و خودنمایی و عوامفریبی و شعبده بازی.

معلوم نیست که احسان طبری به هنگام تحلیل این سخن خیام 
خواب آلود و خسته بوده و یا بیدار و سر حال.

 در غیر اینصورت، چگونه می توان نوشت:
«خود خيّام در مقدمۀ کتاب «جبر و مقابلۀ» خود سخت از متظاهران علمفروش عصر ناليده است.»

۳

احسان طبری
حافظ نيز وضعی به از اين نداشت.


احسان طبری، ظاهرا 
تفاوت ها و تضادهای چشمگیر  خیام و حافظ 
 را هم درنیافته است:

الف
خیام دانشمند علوم طبیعی و ریاضی است.
در فلسفه خیام عناصر ماتریالیستی جدی وجود دارند.
خیام در عرصه تئوری شناخت به احتمال قوی، 

ماتریالست تر از خود احسان طبری و امثال او 
بوده است.
خیام ستاره شناس و ریاضی دانی متبحر و یونیورسال بوده است.

ب
حافظ قرآن خوان است.
فقیه است.
قرآن را به هفت روایت می خواند.
یعنی آیات و دگم های بی ربط الهی را حتی ازبر کرده است.

ت
حافظ خردستیز است.
دشمن سرسخت علم و عقل است.
حافظ اصلا به لیاقت معرفتی بنی آدم باور ندارد.
حافظ فاتالیست تمامعیار است.
حافظ از سرتاپا مرتجع است 
و توده را به «رضایت» مطلق به «داده»، رضایت به روزی مقرره، 
با جوهر نامرئی و به قلم کذایی قضا 
فرمان می دهد.
حافظ لاشخور به تمام معنی است.
حافظ 

رفیق شفیق تیمور لنگ 
و هر خان و سلطان قلدر و خونریز تازه از ره رسیده است.

۴

احسان طبری
آثار حافظ منجر به صدور و فتوای قتلش شد.


کدام آثار حافظ؟
کجا و کی فتوا به قتل حافظ صادر کرده است؟
حافظ در تمامت دیوان خود جز 
لجن پراکنی بر ضد اهل تصوف و عرفان 
کسب و کاری ندارد.
این حقیقت امر نباید و نمی تواند برای احسان طبری پوشیده بماند.

خوب.
این اهل تصوف و عرفان 
نماینده کدام طبقه اجتماعی بوده اند که سعدی و بعد حافظ 
به تندباد انتقاد و افترا و تهمت می بندند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر