۱۳۹۴ اردیبهشت ۶, یکشنبه

سیری در پژوهشی از احسان طبری راجع به خیام و حافظ (۱۱)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نصرالله آقاجاری

ویرایش و تحلیل از
 یدالله سلطان پور
 
۱
گوته
لاجرم ميان نيمۀ عَزّلَت با مطلع و مقطع آن فرقی نمی‌ توان گذاشت.
چه همۀ آنها آيت جمال و کمال است.


گوته انگار مست است و حرف دهن خود را حتی نمی فهمد:
عدم وجود فرق میان ابیات اول و میانی و آخر غزلی چه ربطی به «جمال و کمال» آن دارد؟

اگر در غزلی نتوان بلحاظ محتوا و معنا میان ابیات اول و وسط و آخر آن فرقی کشف کرد، این بدان معنی خواهد بود که آن نه غزلی متشکل از ابیات متعدد، بلکه غزلی متشکل از بیت واحدی است.

چون بنظر سیاوش کسرایی، 
هر بیت غزل اصولا باید بسان بیتی مادی (خانه ای) در حد کمال باشد.
به همین دلیل سیاوش هر شعر نوی نیما را بیتی محسوب می دارد.

مراجعه کنید به شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرایی  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲

گوته
اگر روزی دنيا به سر آيد، ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم، همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم.
زيرا اين افتخار زندگی و مايۀ حيات من است.


باید قبل از گوته، از احسان طبری پرسید که این جفنگیات گوته 

چه ربطی به وسعت افق دید حافظ دارند؟

اینکه نابغه ای از آلمان آرزوی میخورای با کسی را دارد، 

دلیل بر وسعت افق آن کس نمی شود.
وسعت افق دید هر کس 

 را باید قبل از همه در آثار مادی و فکری او جستجود کرد و نه در دعاوی این و آن که از زبان فارسی و شرایط اجتماعی فارس چیزی نمی دانند.

۳

اگر روزی دنيا به سر آيد...

احسان طبری شاید فرازهایی از آثار کلاسیک ها را حتی ازبر کرده باشد، 

ولی بی کمترین تردید از ساده ترین درک ماتریالیستی محروم بنظر می رسد:
چون برای هر ماتریالیستی 

ـ خواه ماتریالیست یونان قدیم و خواه ماتریالیست علوم طبیعی، خواه ماتریالیست متافیزیکی، خواه ماتریالیست مکانیکی و خواه ماتریالیست دیالک تیکی ـ
 ماده و لاجرم دنیا به مثابه فرمی از فرم های وجودی ماده (واقعیت عینی) 
 ازلی و ابدی، خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
 
یعنی بر خلاف تصور گوته، هرگز «به سر» نمی آید.

۴

 احسان طبری
همان‌طور که شادروان صادق هدايت توجّه داشت، حافظ از پيروان خيّام و برجسته‌ ترين پيرو او بوده است.


احسان طبری اکنون ششمین تکخالش را نشان خواننده مندیر (منتظر به زبان لری) می دهد.
تکخال ششم طبری نقل قولی از نیهلیستی وطنی است که از زندگی بیزار و شیفته مرگ بوده است و خودش خودش را به دست خودش خفه کرده است.

کشف اشراف زاده معروف ایرانی، پیروی حافظ از خیام بوده است.

صادق هدایت احتمالا تعدادی از رباعیات خیام را جمع آوری و منتشر کرده است.
معلوم نیست که حافظ بزعم صادف هدایت در چه زمینه ای پیرو خیام بوده است.

احسان طبری اما دست به غیبگویی می زند و من ـ زور صادق هدایت حواس پرت و پریشان اندیش را اعلام می دارد:

۵

احسان طبری
اين نکته در بارۀ شکّاکيّت و لاادريّت (آگنوستيسيسم) و شيوۀ خوشباشی (هِدونيسم) حافظ صدق می کند.


این بدان معنی است که از دید احسان طبری، خیام و پیروش ـ حافظ ـ سه گرایش زیر را داشته اند:

الف
اسکپتیسیسم (تردید گرایی)

http://hadgarie.blogspot.de/2011/03/1_12.html

http://hadgarie.blogspot.de/2011/03/2_16.html

ب
اگنوستیسیسم (ندانمگرایی)

ت
هدونیسم (خوشباشی)


در هر سه مورد، مراجعه کنید به تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۶
هدونیسم مکتبی اخلاقی است.
مربوط به اتیک است.
اسکپتیسیسم (تردید گرایی) و اگنوستیسیسم (ندانمگرایی) دو مکتب معرفتی ـ نظری اند.
یعنی به تئوری شناخت مربوط می شوند.

مراجعه کنید به تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۷

اسکپ تیسیسم به چه معنی است؟

هر فلسفه ای که بطورکلی حاوی خطوط اگنوستیسیستی و معرفتی ـ بدبینانه باشد، هر تئوری شناخت که در امکان شناخت تردید کند و یا آن را بطور کلی زیر علامت سؤال قرار دهد و اسکپسیس (تردید) را بمثابه یک اصل عمده کند، هر جهان بینی که مدعی بی معنائی و بیهودگی هستی انسانی و طرفدار نیهلیسم (پوچگرائی) و ایراسیونالیسم (خردستیزی) باشد، اسکپ تیسیسم نامیده می شود.

۸

احسان طبری
اين نکته در بارۀ شکّاکيّت و لاادريّت (آگنوستيسيسم) و شيوۀ خوش‌باشی (هِدونيسم) حافظ صدق می کند.


احسان طبری احتمالا به حلاجی عینی و جدی جهان بینی خیام و خواجه مبادرت نورزیده است.

 خیام را به هیچ ترفندی نمی توان ندانمگرا جا زد.
ندانمگرا منکر لیاقت معرفتی انسان بطور کلی است.

چون زندگی عملی خیام، حاکی از ایمان او به لیاقت معرفتی انسان است و گرنه اینهمه خدمت از سوی او به توسعه ریاضیات و نجوم محال می گشت.



 



ندانمگرایی امروزه یکی از مکاتب معرفتی - نظری جدی در فلسفه امپریالیسم است و آن را افرادی از قبیل فرانسیس فوکویاما در ایالات متحده امریکا و دیگر متروپول های سرمایه داری هم تدریس می کنند و هم نمایندگی.

۹
هدونیسم خیام و حافظ باید بطور مشخص و عینی در آثار هر دو مورد بررسی قرار گیرند.
خیام در هر صورت در رباعیاتش تئوری دم غنیمتدانی را نمایندگی می کند.
ولی در خیلی از زمینه ها نمی توان حافظ را پیرو خیام قلمداد کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر