۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

دختر و بهار


فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵)
 دختر و بهار
کاکلی ـ مرغ عشق

·      دختر کنار پنجره، تنها نشست و گفت:
·      «ای دختر بهار، حسد می برم به تو
·      عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را
·      با هر چه طالبی، بخدا می خرم ز تو»

·      بر شاخ نوجوان درختی، شکوفه ای
·      با ناز می گشود دو چشمان بسته را
·      می شست، کاکلی به لب آب نقره فام
·      آن بال های نازک زیبای خسته را

·      خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
·      بر چهر روز، روشنی دلکشی دوید
·      موجی ـ سبک ـ خزید و نسیمی به گوش او
·      رازی سرود و موج ـ به نرمی ـ از او رمید

·      خندید باغبان که سرانجام، شد بهار
·      دیگر، شکوفه کرده درختی که کاشتم
·      دختر شنید و گفت:
·      «چه حاصل از این بهار
·      ای بس بهارها که بهاری نداشتم.»

·      خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
·      گویی میان مجمری (آتشدانی) از خون نشسته بود
·      می رفت، روز و خیره در اندیشه ای غریب
·      دختر کنار پنجره محزون نشسته بود

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر