۱۳۹۴ فروردین ۲۲, شنبه

خنده ی کودک


محمد زهری
خنده ی کودک

بوسه ی موج های لغزنده
روی شن های نرم اقیانوس
نقش رنگین کمان به طاق سپهر
همچو چتر گشاده ی طاووس

خنده ی صبح یک شب باران
سر گلبرگ های یاس سپید 
لرزه ی باد های ناپیدا ،
بر تن شاخه های نورس بید 

دود برخاسته ز جنگل دور 
ز آتش عابران بی دیدار 
شب مهتاب و نغمه ی غوکان (قورباغه ها)
از نهان سوی دشت شالیزار 

از نهان (از نهانگاه)، سوی دشت شالیزار
از نهانسوی دشت شالیزار  (از سمت نامرئی دشت برنجزار) 

ریزش آب های برف آلود
روی گلسنگ های دره ی تنگ 
بر رخ تیره ی شب خاموش 
خنده ی آذرخش دور آهنگ  

خنده ی آذرخش دور آهنگ
آذرخشی که خنده اش از دور دست به گوش می رسد؟

سایه ی گسترنده ی (پهناور شوند، انبساط یابنده) دیوار 
در تف (گرمای) نیمروز تابستان
گرد (غبار) بر جای مانده بر دل دشت 
از عبور گله به شامگهان،

هست زیبا 
ولیک، زیباتر 
خنده ی کودک است بر مادر.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر