فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴
بهمن، ۱۳۴۵)
· نیست یاری، تا بگویم راز خویش
· ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
· چنگ اندوه ام (هستم)، خدا را زخمه ای
· زخمه ای، تا برکشم آواز خویش
· برلبانم قفل خاموشی زدم
· با کلیدی آشنا، بازش کنید
· کودک دل، رنجه ی دست جفا ست
· با سر انگشت وفا نازش کنید
· پر کن این پیمانه را، ای همنفس
· پر کن این پیمانه را از خون او
· مست مستم کن، چنان کز شور می
· باز گویم، قصه افسون او
· رنگ چشمش را چه می پرسی ز من
· رنگ چشمش، کی مرا پا بند کرد؟
· آتشی کز دیدگانش سر کشید
· این دل دیوانه را دربند کرد
· از لبانش، کی نشان دارم به جان
· جز شرار بوسه های دلنشین
· بر تنم کی مانده از او یادگار
· جز فشار بازوان آهنین
· من چه می دانم سر انگشتش چه کرد
· در میان خرمن گیسوی من
· آنقدر دانم که این آشفتگی
· ز آن سبب افتاده اندر موی من
· آتشی شد بر دل و جانم گرفت
· راهزن شد راه ایمانم گرفت
· رفته بود از دست من دامان صبر
· چون ز پا افتادم، آسانم گرفت
· گم شدم در پهنه ی صحرای عشق
· در شبی چون چهره ی بختم، سیاه
· ناگهان بی آنکه بتوانم گریخت
· بر سرم بارید، باران گناه
· مست بودم، مست عشق و مست ناز
· مردی آمد، قلب سنگم را ربود
· بس که رنجم داد و لذت دادمش
· ترک او کردن، چه می دانم چه بود
· مستی ام از سر پرید، ای همنفس
· بار دیگر پرکن این پیمانه را
· خون بده، خون دل آن خود پرست
· تا به پایان آرم این افسانه را
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر