۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

نیما یوشیج در آئینه محمد زهری (۱)


محمد زهری
درباره نیما
سرچشمه:
 مجله چیستا
(اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۴ - شماره ۱۱۸ و ۱۱۹)
ویرایش از
ربابه نون

نیما را نخستین بار در تابستان ۱۳۳۲ دیدم، مجلسی بود که به مناسبتی گروهی از شاعران گرد آمده بودند.
اخوان، سایه، کسرایی، رحمانی، بهمن فرسی و دکتر مرندی و عده
ای دیگر که به یادشان ندارم.
۱
در نخستین نشست، نیما هم آمده بود
با همان حجب روستایی گونه و سکوتش.
۲
من که پیشتر با شعر او آشنا بودم و پس از خواندن « افسانه » و « آی آدمها » به شعرش کشیده شده و از راه تورق مجله موسیقی و مردم ، به شعر های دیگرش
دسترسی یافته بودم ، نیما را می شناختم.
۳
چهره ی این هم ولایتی ما عجیب به همه ی هم ولایتی ها و مخصوصا جمجمه بزرگش و تکیدگی صورت و اندام نحیفش به پدرم - که دو سال بود مرده بود -
شباهت داشت.
دیدارش گیرا بود.
بی تکلفی و همدلی اش با جوانان، در ما جوانان آنر وزی احترامی سخت بر می انگیخت.
۴
آن روزها تازه نامه ی معروفش را به آل احمد نوشته بود که در روزنامه ها چاپ شده بود و سر و صدای بسیاری بر انگیخته بود.
آن روز از او خواسته شد که یکبار نامه اش را خود بخواند.
قسمتی از نامه را خواند و بعد درخواست شد که شعری از خود بخواند.
ابتدا قبول نمی کرد.
چون اصرار حاضرین را دید، ناچار شعر « آی آدمها » را خواند و هر جا در می ماند و مصراعی بیادش نمی آمد از «سایه» یاری می طلبید.
۵
چند بار دیگر در چنین مجلس هایی او را دیدم و چند بار هم در خیابان.
سلامی می کردم و می گذشتم.
او هم پاسخی با مهربانی می داد.
۶
تردید دارم که مرا با نام و نشان می شناخت یا به یاد می آورد که چهره ام را کجا دیده است.
تا اینکه اجل او را در ربود و دستش را از زندگی کوتاه کرد.
۷
به نظر من نیما تنها کسی بود که آگاهانه راه را می شناخت.
۸
دیگران اگر اثری از نو آوری در کارشان یافت می شد
الف
یا تلقین به خود بود برای ارائه راهی تازه
ب
یا قدمی از سر نا آگاهی.
۹
در حالیکه نیما با احاطه ای که با دید انتقادی بر ادب فارسی و اروپایی داشت، کمبود های شعر فارسی را دریافته بود و برای مرمت و ادامه ی راه منطقی
آن کوشش به عمل می آورد .
۱۰
آنها که بر او خرده می گیرند، او را نشناخته اند.
۱۱
اگر او را از راه دریافت سخن و شعرش درک می کردند، در می یافتند که این خرده ها بر او وارد نیست.
۱۲
در نامه های نیما، مقالاتش یا شعر هایش - حتی در آنها که به قیود شعر کهن خواسته است وفادار بماند - مردی را می یابید که در پذیرش همه چیز اندیشیده است.
۱۳
به هیچ چیزی تعصب ندارد.
به ضرورت زمان و حقیقت می اندیشید.

الف
او شعر فارسی را خراب نکرد، بدان وسعت بخشید.
به وزن وفادار بود.
اما شیوه ی تکرار مرتب را نمی پسندید.
ب
از قافیه استفاده می کرد اما برای آن محل معلوم شده ای نمی شناخت.
ت
زبان شعری را وسعت داد.
از شیوه ی بیان اقلیمی برای غنای زبان شعری خود - بی آنکه تعمدی در این کار داشته باشد - مدد گرفت.
پ
حوزه نظر شعر را به عوالم دیگری کشید.
از انسان حرف زد و از رنج هایش، بی آنکه در آن ندبه و زاری کند.

۱۴
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
اما این زبان تازه ، زبان محدودی است که حوزه ی عملش وسیع نیست و آن را جز خود (شاعر) و عده ی معدودی در نمی یابند. نه مصراع های آنها - که گاه سخت درخشان است - معنی روشنی را تلقین می کند و نه مجموعا شعرشان حالتی را در انسان بر می انگیزد و من تمام این عوارض را بر جوانی آن ها حمل می کنم که عجولند و روی  کارشان وقت صرف نمی کنند.
زیرا آنکه می تواند مصراع درخشانی در یک شعر بلند داشته باشد، می تواند همه ی مصراع های شعر خود را درخشان کند و مجموع آن، اندیشه و احساسی عالی القا کند.
شعر آینده ی فارسی متعلق به آنان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر