محمد زهری
درباره نیما
سرچشمه:
درباره نیما
سرچشمه:
مجله چیستا
(اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۴ - شماره ۱۱۸ و ۱۱۹)
ویرایش از
ربابه نون
(اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۴ - شماره ۱۱۸ و ۱۱۹)
ویرایش از
ربابه نون
نیما را نخستین بار در تابستان ۱۳۳۲ دیدم، مجلسی بود که به مناسبتی گروهی از شاعران گرد آمده بودند.
اخوان، سایه، کسرایی، رحمانی، بهمن فرسی و دکتر مرندی و عده
ای دیگر که به یادشان ندارم.
۱
با همان حجب روستایی گونه و سکوتش.
۲
دسترسی یافته بودم ، نیما را می شناختم.
۳
شباهت داشت.
دیدارش گیرا بود.
بی تکلفی و همدلی اش با جوانان، در ما جوانان آنر وزی احترامی سخت بر می انگیخت.
۴
آن روز از او خواسته شد که یکبار نامه اش را خود بخواند.
قسمتی از نامه را خواند و بعد درخواست شد که شعری از خود بخواند.
ابتدا قبول نمی کرد.
چون اصرار حاضرین را دید، ناچار شعر « آی آدمها » را خواند و هر جا در می ماند و مصراعی بیادش نمی آمد از «سایه» یاری می طلبید.
۵
سلامی می کردم و می گذشتم.
او هم پاسخی با مهربانی می داد.
۶
تا اینکه اجل او را در ربود و دستش را از زندگی کوتاه کرد.
۷
۸
الف
ب
۹
آن کوشش به عمل می آورد .
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
به ضرورت زمان و حقیقت می اندیشید.
الف
به وزن وفادار بود.
اما شیوه ی تکرار مرتب را نمی پسندید.
ب
ت
از شیوه ی بیان اقلیمی برای غنای زبان شعری خود - بی آنکه تعمدی در این کار داشته باشد - مدد گرفت.
پ
از انسان حرف زد و از رنج هایش، بی آنکه در آن ندبه و زاری کند.
۱۴
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
اما این زبان تازه ، زبان محدودی است که حوزه ی عملش وسیع نیست و آن را جز خود (شاعر) و عده ی معدودی در نمی یابند. نه مصراع های آنها - که گاه سخت درخشان است - معنی روشنی را تلقین می کند و نه مجموعا شعرشان حالتی را در انسان بر می انگیزد و من تمام این عوارض را بر جوانی آن ها حمل می کنم که عجولند و روی کارشان وقت صرف نمی کنند.
زیرا آنکه می تواند مصراع درخشانی در یک شعر بلند داشته باشد، می تواند همه ی مصراع های شعر خود را درخشان کند و مجموع آن، اندیشه و احساسی عالی القا کند.
شعر آینده ی فارسی متعلق به آنان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر