۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

دایرة المعارف بورژوائی واپ‍سین (۲۶۱)


پروفسور دکتر هانس یورگ  سندکولر
 فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹   
ادامه
      
۵۴
·      در فلسفه فویرباخ، «واقعیت» در مقابل خدا به درجه مطلق، به درجه «وجود»، به درجه مسند مطلق و یا به درجه «ایده» به مثابه «آغاز فلسفه» ارتقا می یابد.

۵۵
·      «به همین دلیل، فلسفه نمی تواند با خویشتن خویش شروع شود، بلکه با آنتی تز خویش، یعنی با نافلسفه شروع می شود و «اصل سنسوئالیسم (حسگرائی)» جای تشکیل منطقی انتزاعیت را می گیرد.» 

الف
·      «سر» و «قلب» به مثابه «آلات و اعضای برابرحقوق فلسفه» محسوب می شوند. 
ب
·      نه در ایدئالیسم مسائل ماتریالیسم حل و فصل می شوند و نه رفرم فلسفه می تواند به سادگی به ماتریالیسم برگردد:
·      «فقط آنجا که انجماد اسکولاستیکی متافیزیک آلمان با اصل ضد اسکولاستیکی و شاداب سنسوئالیسم (حسگرائی) و ماتریالیسم فرانسه به وحدت می رسند، فقط آن زندگی و حقیقت خواهد بود.»

ت
·      برنامه امپیریستی (تجربه گرائی) و برنامه انسانمحور «فلسفه مثبت» نوین، «خودآگاهی» انسان های واقعی را به جای ایده مبتنی بر حدس و گمان می گذارد و موضوعات علم را که هنوز «پایه طبیعی» خود را پیدا نکرده اند، ناتورالیزه (طبیعی واره) می کند و بر ازدواج ناهمساز تاکنونی فلسفه با تئولوژی خاتمه می دهد:
·      «فلسفه باید دوباره با علوم طبیعی و علوم طبیعی با فلسفه پیوند خورد.»

·      (طلاق تئولوژی از فلسفه. مترجم)

پ
·      یکی از مهمترین پیش شرط های نظری (تئوریکی) ماتریالیسم تاریخی به مثابه فلسفه «دنیوی گشته» را نقد فویرباخ از اسپینوزیسم به مثابه «ماتریالیسم تئولوژیکی» تشکیل می دهد.

·      مراجعه کنید به اسپینوزیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۵۶
·      ماتریالیسم اسپینوزا در تعین (تکلیف) خویش به مثابه  نفی صرف تئولوژی نهایتا در سنگر تئولوژی اسیر می ماند.
·      سنگری که سودای تسخیرش را در سر داشته است. 

۵۷
·      مفهوم ماده ماتریالیسم اسپینوزا به خطه واقعیت عینی نمی رسد. 

۵۸
·      ماتریالیسم فویرباخ اما «چیزهای واقعی را در واقعیت شان و به مثابه چیزهای واقعی» می خواهد و هر چیز واقعی از نقطه نظر آن عبارت است از آنچه که «واقعا اوبژکت حواس است یعنی محسوس است.» 

۵۹
·      در ماتریالیسم فویرباخ «حقیقت، واقعیت و حسیت هویت واحدی دارند.»

۶۰
·      اکنون تئوری شناخت از اصل (پایه و سرچشمه. مترجم) هدایت می شود:
·      «قوانین واقعیت، ضمنا قوانین تفکرند.»

الف
·      «فلسفه جدید، اصل شناخت را دیگر نه من، روح و یا خرد، بلکه چیزهای واقعی و کل ماهیت انسانی می داند.»

ب
·      فلسفه جدید خود را به عنوان «انحلال خالی از تضاد تئولوژی در آنتروپولوژی» تعریف می کند و بدین طریق به علم یونیورسال (عام) بدل می شود. 

·      مراجعه کنید به آنتروپولوژی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت
·      «فلسفه ی انسان ماهیتا فلسفه برای انسان است.» 

پ
·      «فلسفه برای انسان» در ترکیب اشارات و انتقاداتش از ایدئالیسم و ماتریالیسم به پیش شرط تئوریکی (نظری) و جهان بینانه ی ماتریالیسم تاریخی بدل می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر