پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل
هفتم
ماتریالیسم
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹
ادامه
۵۴
· در فلسفه فویرباخ، «واقعیت» در مقابل خدا به درجه
مطلق، به درجه «وجود»، به درجه مسند مطلق و یا به درجه «ایده» به مثابه «آغاز
فلسفه» ارتقا می یابد.
۵۵
· «به همین دلیل، فلسفه نمی تواند با خویشتن خویش شروع
شود، بلکه با آنتی تز خویش، یعنی با نافلسفه شروع می شود و «اصل سنسوئالیسم
(حسگرائی)» جای تشکیل منطقی انتزاعیت را می گیرد.»
الف
· «سر» و «قلب» به مثابه «آلات و اعضای برابرحقوق
فلسفه» محسوب می شوند.
ب
· نه در ایدئالیسم مسائل ماتریالیسم حل و فصل می
شوند و نه رفرم فلسفه می تواند به سادگی به ماتریالیسم برگردد:
· «فقط آنجا که انجماد اسکولاستیکی متافیزیک آلمان
با اصل ضد اسکولاستیکی و شاداب سنسوئالیسم (حسگرائی) و ماتریالیسم فرانسه به وحدت
می رسند، فقط آن زندگی و حقیقت خواهد بود.»
ت
· برنامه امپیریستی (تجربه گرائی) و برنامه
انسانمحور «فلسفه مثبت» نوین، «خودآگاهی» انسان های واقعی را به جای ایده مبتنی بر
حدس و گمان می گذارد و موضوعات علم را که هنوز «پایه طبیعی» خود را پیدا نکرده اند،
ناتورالیزه (طبیعی واره) می کند و بر ازدواج ناهمساز تاکنونی فلسفه با تئولوژی
خاتمه می دهد:
· «فلسفه باید دوباره با علوم طبیعی و علوم طبیعی
با فلسفه پیوند خورد.»
· (طلاق تئولوژی از فلسفه. مترجم)
پ
· یکی از مهمترین پیش شرط های نظری (تئوریکی)
ماتریالیسم تاریخی به مثابه فلسفه «دنیوی گشته» را نقد فویرباخ از اسپینوزیسم به
مثابه «ماتریالیسم تئولوژیکی» تشکیل می دهد.
· مراجعه کنید به اسپینوزیسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
۵۶
· ماتریالیسم اسپینوزا در تعین (تکلیف) خویش به
مثابه نفی صرف تئولوژی نهایتا در سنگر
تئولوژی اسیر می ماند.
· سنگری که سودای تسخیرش را در سر داشته است.
۵۷
· مفهوم ماده ماتریالیسم اسپینوزا به خطه واقعیت
عینی نمی رسد.
۵۸
· ماتریالیسم فویرباخ اما «چیزهای واقعی را در
واقعیت شان و به مثابه چیزهای واقعی» می خواهد و هر چیز واقعی از نقطه نظر آن
عبارت است از آنچه که «واقعا اوبژکت حواس است یعنی محسوس است.»
۵۹
· در ماتریالیسم فویرباخ «حقیقت، واقعیت و حسیت
هویت واحدی دارند.»
۶۰
· اکنون تئوری شناخت از اصل (پایه و سرچشمه. مترجم)
هدایت می شود:
· «قوانین واقعیت، ضمنا قوانین تفکرند.»
الف
· «فلسفه جدید، اصل شناخت را دیگر نه من، روح و یا
خرد، بلکه چیزهای واقعی و کل ماهیت انسانی می داند.»
ب
· فلسفه جدید خود را به عنوان «انحلال خالی از تضاد
تئولوژی در آنتروپولوژی» تعریف می کند و بدین طریق به علم یونیورسال (عام) بدل می
شود.
· مراجعه کنید به آنتروپولوژی در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
ت
· «فلسفه ی انسان ماهیتا فلسفه برای انسان
است.»
پ
· «فلسفه برای انسان» در ترکیب اشارات و انتقاداتش
از ایدئالیسم و ماتریالیسم به پیش شرط تئوریکی (نظری) و جهان بینانه ی ماتریالیسم
تاریخی بدل می شود.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر