سرچشمه:
صفحه فیسبوک قاسم حلاجیان
تحلیلی از میم حا نجار
ﻣﻦ ﺳﺎل ها ﺟﻨﮕﻴﺪﻡ
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
ﺧﻮﺷﺒﺨتی ام ﺭﺍ ﺗﻀﻤﻴﻦ می کند.
ﻣﻦ ﺳﺎل ها ﺟﻨﮕﻴﺪﻡ
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
ﺧﻮﺷﺒﺨتی ام ﺭﺍ ﺗﻀﻤﻴﻦ می کند.
این آخرین بند این شعر کوتاه فروغ فرخزاد و ضمنا نتیجه گیری نهائی او از مقدمه چینی های او ست:
۱
ﻣﻦ ﺳﺎل ها ﺟﻨﮕﻴﺪﻡ
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
اولین نتیجه گیری فروغ از معیارهای زیبائی شناسی مادر و پدر و جنگ درونی ـ برونی خویش، این است که بدون عشق نه گیسوان بلندش زیبا ست و نه چشمان سیاهش.
این نتیجه گیری نهائی فروغ اما به چه معنی است؟
این نتیجه گیری نهائی فروغ اما به چه معنی است؟
۲
ﻣﻦ ﺳﺎل ها ﺟﻨﮕﻴﺪﻡ
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
ﺧﻮﺷﺒﺨتی ام ﺭﺍ ﺗﻀﻤﻴﻦ می کند.
۱۱
پایان
ﺗﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻰ ﻋﺸﻖ،
ﻧﻪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﻢ.
این اولا بدان معنی است که پیش شرط زشتی و زیبائی گیسو و چشم نه خود گیسو و چشم، بلکه عشق است.
یعنی بود و نبود عشق تعیین کننده ی زشتی و زیبائی چشم و گیسو ست.۳
این ضمنا به معنی انکار معیار عینی برای زشتی و زیبائی چشم و گیسو ست.
این بدان معنی است که چشم و گیسو فی نفسه و بطور عینی زشت و زیبا نیستند.
یعنی عینیت و و اقعیت چشم و گیسو برابر با هیچ و پوچ است.
یعنی عینیت و و اقعیت چشم و گیسو برابر با هیچ و پوچ است.
۴
این از سوی دیگر به معنی تعیین معیار برای زشتی و زیبائی چشم و گیسو با توسل به عاملی خارجی است.
اگر کسی عاشق کسی باشد، در طرفة العینی چشم و گیسویش زیبا خواهد شد و اگر احیانا عاشقی در دیدرس نباشد، همان چشم و گیسو به اسفل السافلین زشتی سقوط خواهد کرد.
اگر کسی عاشق کسی باشد، در طرفة العینی چشم و گیسویش زیبا خواهد شد و اگر احیانا عاشقی در دیدرس نباشد، همان چشم و گیسو به اسفل السافلین زشتی سقوط خواهد کرد.
۵
در این دانش تجربی فروغ هسته ای از حقیقت وجود دارد.
زشتی و زیبائی بسته به روانشاسی افراد نیز تعیین می شود.
بخشی از معیار سوبژکتیو برای تعیین زشتی و زیبائی همین جا ست.
فروغ این بخش را مطلق می کند و بخش عینی را فراموش.
زشتی و زیبائی بسته به روانشاسی افراد نیز تعیین می شود.
بخشی از معیار سوبژکتیو برای تعیین زشتی و زیبائی همین جا ست.
فروغ این بخش را مطلق می کند و بخش عینی را فراموش.
۶
در منطق بازار و علمای بازار نیز اگر برای کالائی مشتری باشد، آن کالا، کالائی ارجمند خواهد بود و در غیر این صورت، فرقی با زباله نخواهد داشت.
این کار فروغ، ماهیتا به معنی کالا واره سازی چشم و گیسو ست.
این کار فروغ، ماهیتا به معنی کالا واره سازی چشم و گیسو ست.
۷
روش معرفتی (شناخت) حاکم بر این معیار فروغ سوبژکتیویستی و به عبارت دقیقتر پسیکولوژیستی است.
بدین طریق، ارزش چیزها در پسیکولوژی (روانشناسی) این و آن تعیین می شود.
آنگاه، چیزهای مادی و معنوی، هم سلب عینیت و واقعیت می شوند و هم سلب ارزش فی نفسه.
بدین طریق، ارزش چیزها در پسیکولوژی (روانشناسی) این و آن تعیین می شود.
آنگاه، چیزهای مادی و معنوی، هم سلب عینیت و واقعیت می شوند و هم سلب ارزش فی نفسه.
۸
طبقه حاکمه به همین دلیل، دستگاه های عریض و طویلی برای کسب و ثبت و حفظ اطلاع از روانشناسی توده از سوئی و مانی پولاسیون (دستکاری و تغییر هدفمند) روانشناسی عمومی ببرکت اطلاعات مکسوبه از سوی دیگر بکار افتاده است.
بی دلیل نیست که میلیون ها دلار صرف همین کردوکار می شود.
بی دلیل نیست که میلیون ها دلار صرف همین کردوکار می شود.
۹
در اثر این مانی پولاسیون روانشناسی توده است که جوانان برای خرید بلیط فیلمی در ایالات متحده امریکا به عنوان مثال، دم در سینماها می خوابند.
زمینه پسیکولوژیکی لازم برای این شب زنده داری از ماهها قبل ریخته می شود.
زمینه پسیکولوژیکی لازم برای این شب زنده داری از ماهها قبل ریخته می شود.
۱۰ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
ﺧﻮﺷﺒﺨتی ام ﺭﺍ ﺗﻀﻤﻴﻦ می کند.
فروغ اکنون از عشق انتزاعی به مثابه معیار قدر قدرت برای تعیین زشتی و زیبائی، به مرد مشخص با دستان زمخت و گونه آفتاب سوخته می گذرد.
اکنون کلام فروغ صراحت کسب می کند.
مشتری و یا حامل عشق انتزاعی به نام نامیده می شود.
ضمنا فونکسیون دیگری بسان پالانی بر گرده مرد ایدئال نهاده می شود.
فونکسیون پیک سعادت برای نسوان.
اکنون کلام فروغ صراحت کسب می کند.
مشتری و یا حامل عشق انتزاعی به نام نامیده می شود.
ضمنا فونکسیون دیگری بسان پالانی بر گرده مرد ایدئال نهاده می شود.
فونکسیون پیک سعادت برای نسوان.
۱۱
فروغ جوان کلافه است و خواننده اشعار خود را هم گمراه می کند و هم کلافه.
بدآموزی اشعار فروغ جوان همین جا ست.
فروغ جوان کوری است که عصاکش کوران جامعه است.
زن در فلسفه فروغ جوان، سلب استقلال و خودمختاری می شود.
خود زن بزعم فروغ قادر به تشکیل سعادت خویش نیست.
زن باید بسان جوجه پرنده ای که وابسته به مادر و یا پدر است، منتظر پیک سعادت از جنس مخالف باشد.
زن اگر خیلی هنر کند، باید مرد ایدئال خود را به خواب ببیند که جمال مبارکش از جمال امام زمان هم روشن تر است تا بیاید و خوشبختی زن علیل و ذلیل و وابسته و منتظر را تضمین کند.
این مرد رهائی بخش، این منجی موعود فقط باید عاشق زن بی همه چیز باشد.
کسی نیست از فروغ بپرسد که معیار عشق و نفرت چیست؟
چگونه مردی می تواند عاشق زنی باشد که هنری جز انفعال و انتظار و بردگی و وابستگی ندارد؟
بدآموزی اشعار فروغ جوان همین جا ست.
فروغ جوان کوری است که عصاکش کوران جامعه است.
زن در فلسفه فروغ جوان، سلب استقلال و خودمختاری می شود.
خود زن بزعم فروغ قادر به تشکیل سعادت خویش نیست.
زن باید بسان جوجه پرنده ای که وابسته به مادر و یا پدر است، منتظر پیک سعادت از جنس مخالف باشد.
زن اگر خیلی هنر کند، باید مرد ایدئال خود را به خواب ببیند که جمال مبارکش از جمال امام زمان هم روشن تر است تا بیاید و خوشبختی زن علیل و ذلیل و وابسته و منتظر را تضمین کند.
این مرد رهائی بخش، این منجی موعود فقط باید عاشق زن بی همه چیز باشد.
کسی نیست از فروغ بپرسد که معیار عشق و نفرت چیست؟
چگونه مردی می تواند عاشق زنی باشد که هنری جز انفعال و انتظار و بردگی و وابستگی ندارد؟
پایان
ویرایش:
پاسخحذفبکار انداخته است.