زهری از زبان زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
محمد زهری
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
اما این زبان تازه ، زبان محدودی است که حوزه ی عملش وسیع نیست
و آن را جز خود (شاعر) و عده ی معدودی در نمی یابند.
نه مصراع های آنها - که گاه سخت درخشان است - معنی روشنی را تلقین می کند
و نه مجموعا شعرشان حالتی را در انسان بر می انگیزد.
و من تمام این عوارض را بر جوانی آن ها حمل می کنم که عجولند و روی کارشان وقت صرف نمی کنند.
زیرا آنکه می تواند مصراع درخشانی در یک شعر بلند داشته باشد، می تواند همه ی مصراع های شعر خود را درخشان کند و مجموع آن، اندیشه و احساسی عالی القا کند.
شعر آینده ی فارسی متعلق به آنان است
این فراز از مصاحبه محمد زهری از سوئی، تحلیلی از شعر شعرای تازه پای جامعه و از سوی دیگر، تحلیلی از خود جامعه است.
از این رو، تأمل بیشتر روی این فراز از سخن او بی ضرر و ضرور است:
از این رو، تأمل بیشتر روی این فراز از سخن او بی ضرر و ضرور است:
۱
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
محمد زهری احتمالا از فرم محبوب نسل به اصطلاح تازه به این نتیجه می رسد که آن به دنبال محتوا و مضمون و حرف تازه است.
فرم به دلیل فریبائی اش می تواند دام فریبی باشد، چاهی بر سر راه رهروی باشد.
جستجوی سماجت آمیز فرم و قالب نو ولی دلیل مطمئنی بر داشتن محتوای (فکر و نظر و سخن) تازه نیست.
اگر قضیه از این قرار می بود، می بایستی هر خری با پوشیدن پالان نوئی چیز دیگری گردد.
دیالک تیک فرم و محتوا را باید با دقت و وسواس خاصی به خدمت گرفت.
چون فرم واحدی می تواند حاوی محتواهای چه بسا متضاد باشد و محتوای واحدی می تواند در فرم های چه بسا متضاد عرض اندام کند.
۲
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
شاید محمد زهری قیاس به نفس کرده باشد و به این نتیجه رسیده باشد که نسل نو حرف نو دارد.
قیاس به نفس ـ چه مثبت و چه منفی ـ نیز یکی دیگر از اسالیب و متدهای تحلیل اغواگر است و چاه دیگرگونه ای بر سر راه هر رهروی است.
چون هر گردی حتما نباید گردو باشد.
هر جوینده فرم جدید حتما نباید نیما و سیاوش و زهری باشد.
قبل از همه و افراطی تر از همه، عوامفریبانند که به دنبال فرم نو می گردند.
چون فرم نو بهترین وسیله برای عوامفریبی است.
به همین دلیل آخوندهای با و بی عمامه نو از قبیل خمینی و طالقانی و شریعتی شیاد و غیره نیز از منبر و عبا و قبا و ریش و تسبیح و نعلین سنتی بخشا و یا کلا صرفنظر می کنند تا همان خرافه و یاوه و زباله را بهتر و مؤثرتر به خورد خلایق خرفت و خر دهند.
۳
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
به قول مارکس، برای تحقیق تجربی و عملی و واقعی چیزها بدیلی وجود ندارد.
منبع حقیقی افکار، آزمون و آزمایش و عمل و تجربه است.
نسل نو و کهنه باید مشخصا و مستقلا مورد بررسی عینی ـ واقعی قرار گیرند، تا دلیل عینی و واقعی برای جستجوی فرم و قالب نو کشف شود.
۴
ایراد دیگر این استدلال محمد زهری در فراموش کردن طبقات اجتماعی و روی آوردن به مفاهیم گل و گشاد انتزاعی و کلی از قبیل «نسل» کهنه و نو است.
اصولا تحلیل جامعه با مفاهیم انتزاعی و کلی به جائی نمی رسد.
تحت هژمونی ایده ئولوژیکی ریشه دار طبقه حاکمه فقط شعرای خودی امکان و اذن عرض اندام دارند.
شعرا و دیگر هنرمندان توده یا در نطفه خفه می شوند و یا اگر رو دار و سمج و سرسخت باشند، تحت تفتیش و تحقیر و تهدید و تخریب و سرکوب قرار می گیرند.
به همین دلیل بخش مهمی از عمر نویسندگان، مترجمین و شعرای توده در زندان سپری می شود.
نمونه های بارز آن به آذین، کسرائی، قربان نژاد، باقرزاده، تنکابنی و غیره بوده اند.
۵
طبقه حاکمه فقط به غصب و تصاحب وسایل تولید جامعه قناعت نمی ورزد.
بلکه همه عرصه های فکری و فرهنگی جامعه را نیز تحت سلطه بلامنازع خود قرار می دهد.
از این رو، شعرای جوان در تحلیل نهائی شعرای طبقه حاکمه اند و حرف های تازه آنها خواه و ناخواه حرف های کپک زده و کهنه طبقه حاکمه اند.
به عبارت دیگر، حرف روشنفکران طبقه حاکمه ـ به مثابه محتوای سخن ـ همیشه همان می ماند، ولی زر ورق سخن (به مثابه فرم) تعمیر، مدرنیزه و نوسازی می شود.
مثلا شعر در سبک نیما و یا شاملو سروده می شود، ولی ایده ئولوژی کهنه کماکان تبیین می یابد.
۶
نسل تازه حرف تازه دارد.
این نظر محمد زهری در هر صورت درست نیست.
متأسفانه نسل تازه حرف تازه ندارد.
نسل تازه حرف کپک زده و کهنه را در فرم تازه ای به خورد خلایق خرفت و خر می دهد.
از قضا حرف تازه را نسل قدیم (لاهوتی، افراشته، خود زهری و سیاوش و تعداد انگشت شماری از شعرای توده) تبیین می دارند.
نسل تازه عمدتا و روی هم رفته، جفنگسرا ست.
نسل تازه هارت و پورت گرا، هارت و پورت ستا و هارت و پورت سرا ست.
۹۰ در صد محتوای اکثریت کتب «شعر» نسل تازه از واژه های خون و خشم و فشنگ و تفنگ و چرت و پرت تشکیل می یابند.
هنر معماران جدید روح جامعه، تولید، بازتولید، تعمیر، نوسازی و نشخوار روح مرده است.
به همین دلیل، جامعه فلک زده از روح حقیقی محروم می ماند و زمینه برای احیای مذهب به مثابه روح جامعه بی روح آماده می گردد.
متأسفانه نسل تازه حرف تازه ندارد.
نسل تازه حرف کپک زده و کهنه را در فرم تازه ای به خورد خلایق خرفت و خر می دهد.
از قضا حرف تازه را نسل قدیم (لاهوتی، افراشته، خود زهری و سیاوش و تعداد انگشت شماری از شعرای توده) تبیین می دارند.
نسل تازه عمدتا و روی هم رفته، جفنگسرا ست.
نسل تازه هارت و پورت گرا، هارت و پورت ستا و هارت و پورت سرا ست.
۹۰ در صد محتوای اکثریت کتب «شعر» نسل تازه از واژه های خون و خشم و فشنگ و تفنگ و چرت و پرت تشکیل می یابند.
هنر معماران جدید روح جامعه، تولید، بازتولید، تعمیر، نوسازی و نشخوار روح مرده است.
به همین دلیل، جامعه فلک زده از روح حقیقی محروم می ماند و زمینه برای احیای مذهب به مثابه روح جامعه بی روح آماده می گردد.
۷
نسل تازه حرف تازه دارد.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
در جستجوی قالب های تازه و زبان تازه است.
حق ااما ز سوئی با محمد زهری است.
قضیه دقیقا از همین قرار بوده و است:
«شعرای» مسخره جوان نه به دنبال معنا و محتوای تازه، نه به دنبال اندیشه و نظر تازه، نه به دنبال حقیقت عینی تلخ تر از زهر، بلکه به دنبال فرم و قالب تازه بوده و کماکان است و این فرم و قالب تازه را محتوای کپک زده و کهنه تعیین می کند ونه حرف تازه.
۸
اختیار هنرمند در انتخاب فرم و ساختار اثر هنری خویش بغایت اندک و محدود است.
فرم و ساختار هر چیز را محتوا و درونمایه آن چیز تعیین می کند.
فرم نوین شعر نیما و سیاوش و زهری را نیز نه خود آنها، بلکه محتوای فکری و ایده ئولوژیکی شعر آنها رقم زده است.
فرم کهنه و بسته و دست و پا گیر شعر سنتی و کلاسیک قرون وسطی ظرفیت تبیین بی دردسر محتوای تنومند نوین را نداشته و به همین دلیل از درون و تحت فشار محتوای بالنده و حجیم منفجر شده است.
این یک قانون فیزیکی است:
اگر مظروف حجیم تر از ظرف باشد، ظرف ترک برمی دارد و چه بسا در هم می شکند.
سؤال ولی این است که چرا نسل تازه نه به دنبال ایده و اندیشه و نهایتا حرف تازه، بلکه به دنبال قالب و زبان تازه می گردد؟
الف
یکی از دلایل این گرایش چشمگیر می تواند تقلید کورکورانه از شعرای مشهور و محبوب کشور از قبیل نیما و سیاوش و شاملو و غیره باشد.
این تقلید چشم هوش بسته حاکی از خالی بودن کله و چنته از اندیشه و نظر (دانش و تئوری علمی) است.
تقلید کورکورانه یکی از مشخصات اصلی خر است.
ب
دلیل دیگر جستجوی قالب و زبان تازه، وابستگی طبقاتی شعرای جوان به طیف موسوم به طبقات اجتماعی ارتجاعی واپسین است.
توده و فرزندان توده را به دانشگاه ها راه نبوده و نیست.
به همین دلیل بخش اعظم اساتید و طلاب علمی و دینی از اعضای همین طیف سیاه تشکیل می شوند.
معماران فعلی و آتی روح جامعه (برتولت برشت) به غاصبان و صاحبان وسایل تولید وابسته اند.
درست به همین دلیل عینی، نسل تازه شعرا حرف تازه ای برای گفتن ندارند.
به دلیل تعلقات طبقاتی، نمی تواند هم داشته باشد.
ت
دلیل دیگر جستجوی فرم نو برای شعر رخنه دادن موفقیت آمیزتر ایده ئولوژی طبف مرتجع واپسین به جامعه و توده است.
نقش مخرب شعر شاملو، نثر آل احمد، نثر شعرگونه شریعتی شیاد و لاطائلات صمد بهرنگی و شرکاء و علمای عظام و غیره عظیم بوده است.
آنها همه با هم زمینه را برای تخریب خانه خرد خلق و پیروزی فوندامنتالیسم آماده ساخته اند.
فقر فکری و فرهنگی و فلسفی هراس انگیز امروز، ثمره زهر تر از زقوم آثار و اشعار و افکار این معماران فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ آوانتوریستی روح جامعه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر