۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

نیما یوشیج در آئینه محمد زهری (۲)


درباره نیما  
محمد زهری
سرچشمه: 
مجله چیستا
(اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۴ - شماره ۱۱۸ و ۱۱۹)
ویرایش از
ربابه نون

اگر توقع داشته باشیم که همه آنها اخوان و شاملو و فروغ را تکرار کنند، توقعی است که از اخوان و شاملو داشتند که شعر عشقی و ایرج را تکرار کنند و این توقع جز ایجاد رکود نتیجه ای حاصل نمی کند.
انتظار ما بر این است که جوانان خود را به دانش پیشینیان مجهز کنند و با این پای افزاز ها به تسخیر قله های جدید بپردازند.
۱
کار نقد نویسی در چند ساله ی اخیر منطقی تر و علمی تر شده است.
اما هنوز در کار نقد نویسی مقداری تعارف های دوستانه یا خرده گیری های دشمنانه وجود دارد و همین از ارزش کار نقد می کاهد.
یا گاه شما در نقد نقدنویسی به دو تفسیر و تعبیر متغایر (بر می خورید) که در دو زمان مختلف اظهار شده است و این می رساند که هنوز عقیده و نظری برای نقاد پخته نشده است.

۲
در نقد امروز براهنی را می شناسیم که جسور است و گستاخ
دست غیبرا که محتاط است و  نوری اعلا را.

۳
یا شاعرانی چون  کیانوش و  شاملو  و  آتشی را که نقد هم می نویسند.

۴
نقطه هایی از کار همه ی آن ها قابل امعان نظر است و آموزنده.

۵
از میان نقد هایی که بر کار من شده است، من نقد کیانوش را جامع تر و مانع تر از نقد های دیگر می دانم
و مخصوصا صراحت او را که نقاط ضعفم را به رویم کشیده است و حرمت دوستی را نگاه داشته است - که در نقد باید چنین باشد - بسیار می پسندم.

۶
در دریا هر موج نویی بر تلاطم دریا می افزاید و موج دیگری را بر می انگیزد.
اما موج نو شعر فارسی - جز احمدی - باری نداشته است.

۷
من در میان هم نسلان خود یک نفر را دربست نمی پسندم .

۸
در کار هریک از شاعران همسنم نمونه های درخشانی می توانم بیابم و باز می توانم پاره ای از کار های ضعیف پیدا کنم.

۹
بنابر این درباره ی شعر به طور کلی - نه شاعر - می توان اظهار سلیقه ای کرد.

۱۰
کار شعر را از سال های تحصیل در دانشکده ادبیات ( سال های ۲۹ - ۳۲ ) شروع کردم.
ابتدا خیلی جدی نبود.
 اولین شعرم موضوعی بود که مرحوم دکتر معین برای انشاء تحت عنوان «فرصت» داده بود و من شعری ساختم که شادروان معین دید و چند مصراع آن را اصلاح کرد و تشویقم کرد.

۱۱
بعد ها کارم را دنیال کردم و جسته و گریخته شعر هایم در نشریات آن سال ها منتشر شد.

۱۲
بیشتر شعر هایم به اقتضای زمان اجتماعی بود یا به اقتضای احوال شخصی عاشقانه.
اماآنچه چاپ می شد اجتماعیاتش بود.

۱۳
پس از سال ۳۲ به فردوسی پیوستم.
صفحه ی شعر فردوسی را نصرت اداره می کرد.
من او را در کارش یاری می کردم و بعد مدت ها همین را من به عهده داشتم.

۱۴
ضمنا شعر هایم را هم به فردوسی می دادم.

۱۵
 اواخر سال ۱۳۴۴ مجموعه ای از شعر های چاپ شده ام ترتیب دادم و به امیر کبیر سپردم که به نام « جزیره » انتشار یافت .

۱۶
پس از جزیره ، مجموعه شعر های بعد از سال ۳۴ را در مجموعه ی دیگری به نام «گلایه » گرد آوردم که اشرفی در سال ۱۳۴۵ناشر آن بود
و بعد «شبنامه»
و بعد « تتمه »
 و اکنون مجموعه ای به نام « مشت در جیب » روی دستم مانده است که محصول یک سال و اندی اقامتم در لندن است که پاره ای از آن در مطبوعات به چاپ رسیده است.

۱۷
در اوایل به غزل روی آوردم.
ولی آشنایی من با شعر «گلچین گیلانی»، « توللی» و « مسعود فرزاد » مرا کم و بیش به شعر نو کشید و با گذر از این مرحله بود که با شعر نیما آشنا شدم و با «افسانه» و «آی آدم ها» و بعد شعر های مشکل ترش.

۱۸
بیست سالی را که من در جریان فعالیت شعری هستم، می توان به دو دوره تقسیم کرد:

الف
دوره ای که شعر گفته می شد و درباره ی شعر کمتر حرف زدا می شد.

ب
دوره ای که شعر گفته نمی شود و درباره ی شعر پر گفته می شود.

۱۹
به همین جهت است که هنوز وقتی از شعر سخن می رود، از شعر اخوان و شاملو و فروغ و نصرت و شاهرودی و آتشی و نیستانی و. .. صحبت می شود.
اینها مربوط به دوران اولند.
یا بهترین کارهای شان به آن دوران بر می گردد.

۲۰
کارهای دوران دوم جز چند مورد استثنایی کارهایی است عجولانه و تجربی و بی بته.

۲۱
هنوز هم چشم امید به سخنسالاران دوران اول است، که متأسفانه آنان نیز کاری در حد
کارهای درخشان پیشین خود عرضه نکرده اند.

۲۲
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است.
اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.
حدیث نفس های شخصی جای خود را به طرح مسایل اجتماعی داده است.
ولی آنقدر این مضامین در لفافه پیچیده شده اند که دسترسی به آنها جز برای خواص غیر ممکن است.
این باعث شده است که شعر زبان محدود و خصوصی پیدا کند.

۲۳
آیا شاعران را باید در این کار متعمّد و مقصّر دانست؟
من تقصیری متوجه آنان نمی کنم.
برای حفظ شعر از چشم بد این تمهیدات (زمینه سازی ها) ناگزیر است.

۲۴
اما من در کجا ایستاده ام .
در سر جایم ایستاده ام.
نمی دانم اوج است یا حضیض
به هر حال سر جای خود ایستاده ام .

۲۵
همنسلان من در مقایسه با خودشان این نظر پیش می آید، که تمام شده اند یا وا پس رفته اند، یا خود را تکرار می کنند.
اما این عقیده بر اساس در نظر گرفتن کارهای گذشته شان است.

۲۶
 اما اگر همین کارهای امروزی شان را با شعر های امروزیان بسنجید، باز در می یابید که هنوز سر و گردنی بالاترند.
 انزوای شان، یعنی دیگر فریفته ی عکس و تفصیلات و هر روز بر سر زبان بودن، نشدن.
اما نسرودن شان، شاید تمام شدن باشد.
 شاید هم مهلت گرفتن برای اینکه خون را شیر سازند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر